استاد عمر از کابل

درافغانستان استبداد دینی ابزار “دموکراسی امریکائی” شده است          

تجاوز گران همیشه زمینه های تجاوز را در عقبمانده ترین طبقات و لایه های اجتماعی و در ارتجاعی ترین اندیشه ها جست و جو می نمایند. استعمارگران انگلیس چنین کردند و درهر جائی که پای تجاوز نهادند، مرتجعین همان کشور را برای خود همنوا و همراه برگزیدند. متجاوزان هسپانوی، پورتگالی، فرانسوی، هالندی، روسی و… همه و همه همین شیوه را به کار گرفتند.

متجاوزان امریکائی و متحدان شان نیز در این دوران امپراتوری بی رقیب شان، برای مساعد سازی تجاوزات اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی شان، با بهره گیری از ویژگی متجاوزان سلف خود، با مرتجع ترین طبقات اجتماعیی آخرین قربانیان مستعمراتی شان(عراق وافغانستان) پیوند اخوت بستند و با زد و بند منافع با این دهاره ها به تأمین منافع غارتگرانۀ خود پرداختند. در عراق رژیم بنیادگرای شیعۀ (نوری المالکی و همپالکی هایش و سپس حیدر عبادی و المهدی) را به حاکمیت رساندند که عراق را از دورۀ حاکمیت مستبدانۀ صدام حسین هم سال ها به عقب راندند و با شدید ترین تعصبات مذهبی این کشور را به کشتار گاه ملت عراق مبدل کردند. سپس از ارتجاع بنیاد گرای سنی داعش را آفریدند و حال روزی نیست که با این ابزاردینی، انسان های مظلومی درآن سرزمین ها و درمجموع جهان به خاک و خون کشیده نشوند.

در افغانستان نیز عقبمانده ترین موجودات مذهبی مانند جهادی های بنیادگرای متحجر و آدمکش، طالبان خون ریز ماقبل قرون وسطائی(وداعش)، و نیکتائی پوشان خیانت پیشۀ دلال مال و دین مردم،  پایه های اجتماعی تجاوزگران امریکائی – ناتوئی قرارگرفته و همین ها نزدیک ترین عوامل مزدور متجاوزان به حساب می آیند. ترکیب “متجاوز- مرتجع”، یا “امپریالیسم – ارتجاع” حاکم درافغانستان، تمام هستی مادی ومعنوی(اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و…) ملک ما را به تاراج برده وجامعۀ ما را برای سال های متمادی به عقب رانده اند. به طور مثال، به عنوان مشت نمونۀ خروار به یک زمینه در اینجا اشاره می کنیم.

 امپریالیسم و ارتجاع حاکم جوسیاسی – فرهنگی را به حدی مختنق ومستبد ساخته اند که هرگاه کسی مخالف افکار شان تشخیص شد، این منادیان دموکراسی، درپهلوی شیوه های دیگر سرکوب، با استفاده از ابزار دین، او را به بد ترین سلاح، مانند قرون وسطی، به “کافر” بودن متهم و در حد اقل جزا، از وظیفه طردش می کنند و متعاقباً با هزار اتهام وفریب و نیرنگ او را به نام “کافر” تشهیر نموده و بد نامش می سازند. این اصول نا نوشتۀ شان را به حدی درجامعه رایج ساخته اند که تعداد زیادی از اساتید محترم و دانشمند پوهنتون ها و معلمان خردمند مکاتب، تا شاگردان اندیشمند و با احساس و مامورین وطنپرست ادارات نیز ازسایۀ شوم اتهام “کافربودن” درهراس اند. آن ها با کوچک ترین اظهار نظر مخالف با حاکمیت استعمار – ارتجاع حاکم، در محیط های کاری شان، به توطئۀ “کافر بودن” آلوده می شوند و محیط عقب مانده نیز به آن ها برخورد خشن و نامناسب می کند و متحمل توهین ها و تحقیرهای خلاف شأن و منزلت انسانی می شوند و در نهایت مفسدین حاکم سعی می کنند آن ها را به تجرید بکشانند. هم اکنون شما با انسان با احساس و با دردی از تمام محیط های کاری سر نمی خورید که از سایۀ اتهام و توطئۀ “کافر بودن” در محیط کاری اش در وسواس و دلهُره نباشد.

 با این حال دیده می شود که عناصر روشنفکر و وطنپرست درافغانستان زیر سیطرۀ امپریالیسم – ارتجاع، کوچکترین امنیت فکری- اجتماعی و کاری ندارند و به خاطر آزاد اندیشی شان باید با دلهُره و وسواس روز و شب شان را بسر ببرند. چنین حالتی به روایت سالخوردگان جامعۀ ما، در دوران قبل از سلطنت امان اله خان در افغانستان حاکم بوده که مرتجعین مذهبی، روشنفکران آن زمان را که مخالف تشخیص می کردند، با شعار تکفیر و تلعین، همراه شان برخورد می نمودند. حال بعد از بیش از یک ونیم دهه حاکمیت “دموکراسی امریکائی” و حضور چهل وشش ارتش مجهز استعماری دنیا و پنجاه سازمان جاسوسی جهانی، در قرن بیست و یکم، اینک صد سال به عقب رانده شدیم و روشنفکران و اساتید و ماموران ما از ترس اتهام تکفیر و تلعین، باید زبان در کام شان بخشکد و اندیشه های شان سرکوب شود. امریکائی ها و اروپائی های متجاوز که دم از دموکراسی و آزادی های رنگارنگ و حقوق زن و مرد می زنند، در کشور مستعمرۀ شان  افغانستان، توسط عوامل بومی بنیادگرای دینی شان به توطئه و “استبداد دینی” متوسل می شوند و روشنفکران و آزاد اندیشان را با بکارگیری ابزار دینی، تکفیر می کنند. اینجا، درافغانستان مستعمرۀ امریکا، دین اسلام به عنوان ابزاری درسرکوب مخالفان و آزاد اندیشان مورد استفادۀ امپریالیستها  قرار می گیرد، یعنی که  استبداد دینی ابزار سرکوب مخالفان در “دموکراسی امریکائی” شده است.