خیال آرزو
رسول پویان
خیال آرزو
باز ناز و غمزه یی با زلف پرچین می رسد
بـوی جـوی مولیان از لعـل نوشین می رسد
جوشش عشق ووفا از چشم شوخی می جهد
گویی شورتازه یی از ویس و رامین میرسد
بـا نـگاهی بــادۀ وحـدت می ریــزد بــه دل
نـشـوۀ بـیـت از لـب جـام بلـوریـن می رسد
رقص تصـویـر دل آویز مجـازی بـا طرب
از گلـسـتان خیال انگیز و رنگیـن می رسد
بـــوی گـیـسـویـی، خـیـــال آرزو مـی آورد
حلقه حلقه دام دل از زلف مشکین می رسد
زهره با چنگ و نـوا بنشسته در بـزم غزل
خوشه خوشه شوردل ازماه وپروین میرسد
بـاز از سـغـد و بخـارا در هـریـوای کهــن
بوی عشق وهمدلی با مهر دیرین می رسد
رودکی تا چـنـگ بـر یـاد نکـیسـا می زنـد
نغمۀ باربد هـنوز از بـزم شیرین می رسد
از درخت پـر ز رویـای گـشن شـاخ کهـن
میـوۀ عـشق و مـراد یار دیـریـن می رسد
سیحون وجیحون وکارون همدل رودهری
ریـشـۀ مهـر تمـدن تـا بـه برزین می رسد
از دل پایـیز هجـران گـر دمـد وصل بهار
دسته دسته گل ز باغ سبز پیشین می رسد
بخت اگر یاری کند از غیب می آید به بر
در نگارســتان دل مهـر نگاریـن می رسد
«کوه به کوه نمیرسد آدم به آدم می رسد»
درهوای این مثل ریحان به نسرین میرسد
گـوهـری در سینۀ تنگ صـدف دارم نهان
وه که بـر انگـشـترِ الماس، نگین می رسد
عطـر گلــزار غــزل پـاشــم در بــزم ادب
پادشاه حسن گرروزی به مسکین می رسد
27/5/2019
padarjan2019-06-04T08:24:09+00:00