زنده یاد امین سیماب

 حضور بیگانگان نافی استقلال کشور است

تصویری از “طاق ظفر” پغمان که تجسم افتخاراستقلال افغانستان بود و بسان دیگربناهای تاریخی کشور به دستوربیگانگان توسط عمال گماشته شدۀ شان قسماً تخریب شد

درست نود وپنج سال پیش ازامروزکشورعزیزما افغانستان بتاریخ ٢٨ اسد ١٢٩٨ شمسی مطابق به ١٩ اگست ١٩١٩ میلادی به استقلال سیاسی خود دست یافت، که رویدادی است تاریخی وبس والا و پرافتخاربرای فرد فرد ملت افغان. هرتبعۀ افغانستان ازهرملیتی که هست وبه عنوان افغان درجهان شناخته می شود، با تکیه براین روز تاریخی که تسجیل آن ثمرۀ جانفشانی وایثارنیاکان غیور و امپراطورشکن ما بوده است، با غرورواطمینان درصف برابری حقوق درمیان ملل دیگرجهان قرارمی گیرد. ولی متأسفانه شرایط سیاسی واجتماعی کشور، ازبیش ازسه دهه به اینسوتجلیل ازاسترداد استقلال افغانستان را، که درعین حال تجلیل ازپیروزی بریکی ازبزرگترین قدرت های استعماری وقت بوده است، به دلایل مختلف که ناشی ازاشغال پیهم میهن آبائی ما وتسلط نوکران خودفروختۀ بیگانه بوده است، دچارسکتگی نموده است.

گرچه درزمان سلطنت آل یحیی این روزتاریخی با تشریفات خاص رسمی ودولتی وبخصوص با شور وهلهلۀ همه اتباع کشور، بدون تفکیک قوم وملیت وزبان صورت می گرفت و سلسلۀ آن با تضعیف وجه ملی وبرجسته سازی بُعد فردی داوود ولی با آنهم بطور مستدام درزمان “ریاست جمهوری” سردارداوود ادامه یافت، با آمدن مزدوران سوسیال ـ امپریالیسم (وبعداً مزدوران کف وکالردارامروزی امپریالیسم)، به این میراث تاریخی وهمگانی ملت ما دستبرد زده شده وارج گذاری به آن، با تعبیراتی به نفع بینش سیاسی مزدوران روس تطابق داده شده وهمراه با نام وگذشتۀ پرافتخارشخصیت های ملی ونیکنام مبارزات آزادیخواهی آنزمان کشوروحصول استقلال آن در١٩١٩، مصادره شد؛ که بیشتراین استرداد موذیانه با استرداد گذشتۀ شوروی انقلابی توسط ریویزیونیست های خروشچفی، وتقریباً همزمان بودن استقلال افغانستان وپیروزی انقلاب اکتوبر، “قابل فهم” می گردد. ولی با وجود تمام تلاش های مذبوحانۀ حکومت دست نشاندۀ شوروی سوسیال ـ امپریالیستی برای “خودی” جلوه دادن افتخارات وشخصیت های ملی ومنورآنزمان(بخصوص تلاش های مذبوحانه متعاقب سقوط دم ودستگاه شوروی سوسیال ـ امپریالیستی ومرگ حتمی دولت دست نشاندۀ آن درافغانستان)، هیچ افغان با وجدان وآزاده به آن چپاول تاریخی ـ فرهنگی وقعی نگذاشته ولاطایلات مزدوران روس را با خود آن زباله های تاریخ یکجا در گوربدنامی ونفرین ابدی دفن نمودند.

با فرارسیدن همتاهای دینی ـ مذهبی وطنفروشان “خلقی ـ پرچمی” درچوکات ساختۀ شدۀ “تنظیمی ـ جهادی” بدست بادارن غربی ومنطقه ئی شان، تجلیل ازاسترداد استقلال کشوربکلی بی مفهوم شده وبجزدرذهن وضمیرملت دردمند وقربانی استعماروارتجاع دینی ـ مذهبی، اندیشۀ آن نمی توانست درمخیلۀ مزدوران قرون وسطائی استعمارخطورنماید؛ وهرگاه کم وبیش تصوری ازاستقلال کشورهم داشته بوده باشند، به دلایل ذیل نمی توانست ازهمان حدود فراتررود: ١) همان طوری که درمورد مزدوران روس صدق می کرد، سرشت خودفروخته وغلام حلقه بگوش بیگانگان بودن، به خودی خود استقلال وخود ارادیت را نفی نموده ویاد وتجلیل ازاسترداد استقلال افغانستان را بی مفهوم می ساخت. ٢) راه انداختن جنگ های ملیتی توسط ولینعمتان وطنفروشان “تنظیمی ـ جهادی ـ ملیشۀ دوستمی”، ارتکاب هولناک ترین جنایات حیوانی درحق هموطنان، خود درتضاد با هرگونه مظهراستقلال، وحدت ملی وارج گذاری به آن میراث گرانبهاء بود. ٣) بی سواد وبی فرهنگ بودن مفرط رهبران “تنظیمی ـ جهادی ـ ملیشۀ دوستمی” و ناتوانی آنها درفهم ودرک اهمیت استقلال سیاسی افغانستان وتاریخچۀ آن. تا جائی که به سران “تنظیمی ـ جهادی” وحتی به گلم جم های “مجاهد” شده مربوط می گردد، بینش ارتجاعی دینی آنها دررابطه با ریفورم های ملهم ازغرب شاه امان الله، موجب می شد که برمجموع سؤال استرداد استقلال افغانستان سکوت نمایند، که نفع ملت هم درهمان می توانست باشد…

پیآمد قدرتمداری “تنظیمی ـ جهادی ـ ملیشۀ دوستمی” که وحشی ترین، بی بند وبارترین وجاهل ترین قماش ارتجاع دینی ـ مذهبی(طالبان) را برملت مظلوم وستمدیدۀ ما تحمیل نمود، جائی برای مکث برمسئلۀ استقلال کشورباقی نمی گذارد، زیرا ارتجاع دست نشاندۀ قبلی(“تنظیمی ـ جهادی ـ ملیشۀ دوستمی”) درمقایسه با این “فراوردۀ” گندیده ترکارخانۀ استعمار، به مراتب “فهیم” و”مدنی” به نظرمی رسید. با سلطۀ طالبان، استقلال کشورچه که حتی استقلال فرد(وبخصوص زنان) ازمیان رفت ونظام مثله، ذبح وتازیانه دروحشتناک ترین شکل قرون وسطائی آن(نمونۀ آنروزداعش) درسراسرکشورحاکم شد.

با به کرسی قدرت نصب شدن نوکران “مدنی” غرب درافغانستان وبخصوص اشغال کشورتوسط چهل وچند ارتش بیگانه به سردمداری استعمارامریکا، یاد وتجلیل ازاسترداد استقلال افغانستان دیگربکلی وتا استرداد دوبارۀ استقلال میهن ما، مفهوم خودرا ازدست داد. دلیل آنهم کاملاً واضح وروشن است: قدرت استعماریی که در١٩١٩ دربرابرمقاومت حماسی ملت ما وشکست درسه رویاروئی نظامی با آن به زانودرآمده وبه ارادۀ آزادیخواهی ملت افغان گردن نهاد واستقلال سیاسی آن را برسمیت شناخت(ولو درعمل گماشتگان خودرا متعاقب نقب زدن دستآوردهای دورۀ امانی برگردۀ ملت ما تحمیل نمود)، امروزدرزمرۀ دول فاشیست وقوای نظامی آنها درافغانستان حضوردارد ویک شهزادۀ فاشیست وجاهل آن هم با حس انتقام جوئی وانزجارمفرط ازهیلیکوپترهموطنان مارا به بهانۀ قلع وقمع نمودن طالبان بارها به رگبارگلوله بست. پس چگونه ممکن است ازاسترداد استقلال افغانستان وتجلیل ازآن روزپرشکوه یاد نمود، درحالی که وطن اشغال است واستعمارجمعی با طرح های درازمدت ونیت توسعۀ بیشترواستحکام شبکه های جاسوسی واطلاعاتی خود درافغانستان، عملاً استقلال کشورما وحاکمیت ملی مردم مارا نفی می نمایند.

در”بهترین حالت” زمانی که چند سال قبل حامد کرزی دلقک، با مداری گری وعوامفریبی خاصۀ خودخواست گویا دل ملت را بدست آورد، طوری صحنه را به اشارۀ باداران خود سرهم بندی نموده بود که درجریان “مراسم تجلیل ازاستقلال کشور”، طالبان حمله نموده وهمه چیز را بهم زنند. این مانوررذیلانه که بایست بهانۀ “امنیتی” بدست می داد، توجیهی شد که مردم را ازابرازهرگونه نشانۀ وجد دررابطه با حصول استقلال کشوردرگذشته، بازدارند وبا قسماً صرفنظرازمراسم مضحک تشریفاتی تجلیل آن روزتاریخی، درعین حال دل بادران اشغالگرومتجاوزخودرا بدست آورد. بهرصورت، خیلی نامحتمل بنظرمی رسد که افغان آزاده ونترس درحضورقوای فاشیست انگلیس وهمدستان آن، شور وهلهلۀ آزادیخواهی نشان دهد ولی توسط آنها به ضرب گلوله ازپا درآورده نشود… زیرا آن شوروهلهله بیانگریورش براشغالگران فعلی وپاک نمودن خاک مقدس میهن آبائی ازلوث آنها ونوکران شان خواهد بود.

تجلیل ازروزپرافتخاروتاریخی ٢٨ اسد ١٢٩٨ (١٩ اگست ١٩١٩ میلادی) زمانی مفهوم وزمینۀ عملی سالم خودرا بازمی یابد که مردم ما به دنبال مبارزۀ قاطع وجانبازانه، قوای اشغالگرفعلی را ازکشوررانده، نوکران زبون وخودفروختۀ شان را ازمرکزتصمیم گیری برسرنوشت خود به دورانداخته و کیفرنمایند، وهرگونه وابستگی به قدرت های بیگانه را برای ابد معدوم نمایند؛ وبنای یک افغانستان آزاد، واقعاً مستقل، دموکراتیک ومتکی برعدالت اجتماعی را به اشتراک همه ملیت ها واقوام کشوربا روحیۀ برادری واحترام به حقوق همدگرپی ریزی نمایند.

به امید آن روز!