افراشته                                                         

       جنگ دراوکراین یعنی انفجار بحران های درون امپریالیست ها

ساختار جامعۀ سرمایه داری که بر سود و رقابت مبتنی است و امپریالیسم بالاترین مرحلۀ آن است، به طور طبیعی و در ذات خود آگنده از بحران و کشمکش است که گردانندگان آن برای حل آن بحران ها از شیوه های نامناسب، و از جمله جنگ، استفاده می کنند. این جنگ وستیزامپریالیستی گاهی درنتیجۀ تشدید تضادهای درونی امپریالیست ها، دامن خود شان را نیز گرفته و امپریالیست های رقیب برسر سود  و بازار و منابع سود به جان هم می افتند و کرۀ زمین را کانون جنگ های تباه کن و ویرانگر جهانی می سازند.

به گواهی تاریخ، سیستم امپریالیسم جهانی از آغاز پیدائی اش، چون درنده ای وحشی در جنگ و خونریزی و ویرانی رشد و قوام یافته و بقایش را در سلطه بر دیگران می جوید. نیمۀ اول قرن بیستم، شاهد تضاد و درگیری بین امپریالیست های انگلیس و آلمان بود که بر سر کنترول اروپا دو جنگ جهانی را برپا کردند، ملیون ها انسان را به خون کشیدند و قسمت هائی از آبادی و تمدن بشریت را به خاک یکسان کردند.

در نیمۀ دوم قرن بیستم شاهد جنگ  سرد بین دو بلوک امپریالیستی به رهبری امریکا و شوروی بودیم که نتیجه اش به بردگی کشیدن قسمت هائی از جهان توسط هرکدام و به خون کشیدن بخش هائی از جهان توسط شان، مثل ویتنام، افغانستان، سومالی و عراق است. به گزارش رسانه ها در فاصلۀ ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۰ م (قبل از اشغال عراق) هواپیماهای امریکائی و انگلیسی ۲۸۰ هزار ماموریت بمب افگنی بر روی عراق انجام دادند .(گزارشی از Anthony Arnove-  عراق ده سال زیر سلطه – ماه نامۀ Review  دسامبر ۲۰۰۰ شمارهٔ ۷ )

علاوتاً ساخت و گسترش سلاح های کشتار جمعی و ویرانی وحشت آور محیط زیست نیز محصول رشد سیستم امپریالیستی – این موجود خونخوار، ویرانگر و منفوراست. امپریالیست ها برای هزارمین بار ثابت ساختند که: امپریالیسم یعنی استعمار، یعنی جنگ، یعنی جهان گشائی و خون ریزی، یعنی غارت جهان و به اسارت کشیدن خلق ها.

اما علی رغم این همه تجربه و شناخت عملی، پس از سقوط و فروپاشی اتحاد شوروی سابق، عده ای از تئوریسن های جهان سرمایه، مانند “فوکویاما”، ناشیانه و یا اغواگرانه پایان تاریخ را اعلان کردند و برخی مانند “مایکل هارست” و “آنتونیونگری” در کتاب شان به نام ” Empire – امپراطوری، ص ۳۳۳”، به جهانیان نوید دادند که با وارد شدن به عصر گلوبال یا جهانی شدن، امپریالیسم و استعمار از میان رفته و دیگر جهان شاهد رقابت و جنگ میان انحصارات و دولت های امپریالیستی نخواهد بود.

این تئوری های اغواگر، درست جا نیافتاده بود که یکی از جناح های غول ویرانگر و خون خوارامپریالیسم به تئوریسن های خیال باف و اغواگرش فرصت زیاد مشاطه گری نداد و زود نقاب ازچهره به دور افگند. هزارۀ سوم هم با یورش نظامی و وحشیانۀ امپریالیسم به افغانستان و عراق آغاز شد و نئولیبرالیسم امریکائی زیر نام “جهانی شدن”، برآن شد  تا  با زور اسلحه و ریختن خون انسان ها و ویرانی تمدن های دیگر، آقائی اش را بر جهان اعمال کند.

هنوز خون از بدن کشورهای بالکان نخشکیده و دود بمباردمان های امپریالیست ها در این سرزمین ها فروکش نکرده بود که این بار غول امپریالیسم با چهرۀ خشن تر و خونریزتر از سابق، جنگی دیگر آفرید. امپریالیسم دهن دریدۀ امریکا به یاری امپریالیست های اروپا و با همدستی بنیادگرایان مسلمان وحشی تر از خود، دریاهای خون در عراق و افغانستان و سوریه جاری ساختند، تمدن های کهنی را که افتخار تاریخ بشریت بودند، دراین مناطق ویران و به خاک یکسان کردند. در اوکراین به جرم امضاء نکردن سند وابستگی، ابتدا کودتا کردند و بعد با مشتعل ساختن جنگ داخلی آن کشور را به خاک وخون کشیدند و…

جناح دیگر(امپریالیسم روس) نیز، کمی دیرتر، درتقابل با حریف اول الذکر به میدان جنگ شتافت. جزیرۀ کریمیه را اشغال کرد، به اوکراین دست انداخت، به سوریه لشکرکشید و خلاصه طبل رقابت را با جنگ نواخت و این هردو رقیب امپریالیستی برسر تقسیم سود، کشورهائی را به میدان جنگ خونین شان بدل ساختند.

درنتیجۀ این رقابت امپریالیستی، افغانستان، عراق، سوریه، اوکراین، و… به نسبت های مختلف ویران شدند، صدها هزار نفر به خون غلتیدند و ملیون ها انسان آواره شدند و زندگی ملیون ها انسان برباد رفت.

جهان بعد از این دو دهۀ اخیر، به طور کامل شاهد شکست تئوری بافی های “فوکویاما”ها و “مایکل هارت” ها و “آنتونیونگری” ها و امثال شان بوده و درد و رنج تطبیق تئوری های جنگ افروزانه و سلطه گرایانۀ نئولیبرالیسم امریکا را زیرنام “جهانی شدن” کشیده است. اگر طراحان و هواداران این تئوری ها، که حتی در کشورما خواب نابودی فئودالیسم و استقرار دموکراسی را به دست امپریالیست های متجاوز می دیدند، وجدان و شرافت نفروختۀ  داشته باشند، باید اعتراف کنند که غلط می پنداشتند و برداشت ها و طرح های شان، اگر نگوئیم اغواگرانه، بگویند، اشتباه بود. آری! جوجه تئوریسن های نئولیبرال کشورما  باید به آواز بلند بگویند و بنویسند که اشتباه کرده اند؛ اگر به این اشتباه خطرناک شان که کشور ما را به نابودی کشیده است اذعان و اعتراف نکنند، آن گاه مردم ما حق دارند آن ها را نیز عوامل امپریالیسم واستعمار بگویند که به ملک و مردم شان خیانت کرده اند.

درتتشدید تضاد بین امپریالیست ها حاکمان کوریای جنوبی و تایوان وبرخی کشورهای اروپای شرقی به مثابه توله سگان قلاده به گردن امریکا، بی خردانه و جنگ طلبانه در زیر سبیل چین و مجاورت روس، خواستار استقرار سلاح های هسته ئی امریکا در اروپای شرقی  و کوریای جنوبی شده اند. مگر این پُف کردن بر شیپور جنگ جهانی نیست؟

چین و روسیه چرا باید اجازۀ چنین کاری را بدهند که امریکا به عنوان رقیب شان از آن سوی دنیا سلاح هسته ئی اش را به چند کیلومتری کشورهای شان آورده و فردا آن ها را نیز مثل که کوریای شمالی را تهدید کرد،  تهدید به “نابودی کامل” بکند؟

تاریخ فراموش نکرده است که با انتقال چند دانه راکت به کوبا، توسط خروشچف رهبر وقت سوسیال امپریالیسم شوروی، با اعتراض شدید امریکا و متحدانش، جهان تا چند قدمی یک جنگ جهانی رسیده بود. حال چگونه می توان تصور نمود که چین و روسیه با انتقال سلاح هسته ئی امریکا به اروپای شرقی و کوریای جنوبی و تایوان (جزیرۀ از چین که درهیچ جائی به نام کشورمستقل آن را نمی شناسند) به اعتراض و لشکرکشی متقابل دست نزنند؟ و مثلاً در کوبا یا ونزویلا و … سلاح هسته ئی مستقر نکنند؟ این آتش افروزی یک جنگ جهانی نیست، پس چیست؟

امریکا وغرب بعداز فروپاشی شوروی به فدراسیون روسیه تعهد داده بودند که کشورهای همجوار روسیه را به پیمان نظامی ناتو شامل نمی کنند ودرکشورهای شوروی سابق پایگاه نظامی نمی سازند و نیرو نمی فرستند؛ ولی برخلاف این تعهد عمل کردند. امریکائی ها کشورهای همجوار روسیه را شامل ناتو ساختند و اوکراین را نیز می خواستند چنین کنند. سردمداران متکبر امریکا و اروپا با نقض آن قرارداد و با اعزام نیرو وسلاح به پولند و اوکراین ولتوانی، روسها و قراداد با آن ها را به هیچ گرفتند وهمه قوانین موضوعه توسط خود شان را زیرپا کردند. این عملکرد های زورگویانۀ امریکا ومتحدانش به تحریک امپریالیسم شکست خورده و دوباره احیا شدۀ روس منجر شده و رویاروئی  روس ها با غرب را تشدید کرد و اوکراین و مردم آن با حاکمان مزدور ودلقکش، میدان  وقربانی رویاروئی امپریالیست های غرب و روسیه قرارگرفت. اینک خرس وحشی روسی به رهبری آدم نمای متکبر ومغروری به نام پوتین درپاسخ به جنگ افروزی ها و تکتازی های امپریالیسم امریکا ومتحدانش دست به ماشه برد و برپیکر مردم اوکراین آتش گشود. این جنگ محصول تضادهای بین امپریالیست ها بر سرتقسم منافع است که طبیعتاً به خونریزی مردم بی گناه میدان های جنگ منجر می شود و هیچ سودی به خلقهای این کشورها نمی رساند و لذا باید آن را درجنگ افروزی هردوطرف امپریالیستی اش محکوم کرد و با مردم غریب اوکراین که قربانی بی گناه این ستیزوحشیانه اند، همدرد وهمراه شد.

هم اکنون بحران و انفلاسیون کشورهای امپریالیستی (امریکا، اروپا، روسیه، چین و…) را زیرفشار سختی قرارداده و حاکمان سود جوی و خونخوار این کشورها از حل آن عاجزمانده اند و لذا می خواهند مثل اسلاف شان بحران را از طریق جنگ حل کنند، وجنگ دراوکراین آغاز این ماجراجوئی امپریالیست ها است که هردو طرف آن را می خواهند. به انتظار جنگ در نقاط دیگری درجهان نیز باید بود.

این ها و مسایلی از این قماش به ما هشدار می دهند که امپریالیست ها وحاکمان مرتجع کشورهای مداخله گر، جهان را به سوی جنگ خطرناک جهانی می کشانند. لذا باید به خلق های جهان این آژیر را داد که با اتحاد خود جلو این جنگ طلبی ها را سد شوند. به ویژه مردم امریکا، اروپا، روسیه، اسرائیل، چین، هند، پاکستان، عربستان سعودی، هر دو کوریا، ایران و ژاپن، که حاکمان شان به نسبت های متفاوت تومورهای خبیثۀ جنگ هستند، باید با بسیج همگانی و اعتراضات مناسب، جلو حاکمان شان بایستند و حاکمیت شان را فلج بسازند تا نتوانند به جنگ افروزی های شان ادامه دهند که این بار جنگ جهانی یعنی نابودی بشریت.