ش. آهنگر

جنبش ۲۴ حوت هرات و پیامد های آن  

         (بخش سوم)    

       “در قیام  حــوت خونین  هرات            مــــردم  آزاد  با عزم  و  ثبات   

       یک به یک گفتند با فریاد خون          کی بشر! یا مرگ یا راه نجات”۱

در بخش اول این نبشته گفتیم جنبش ۲۴ حوت سال ۱۳۵۷ ش هرات یک جنبش ازقبل تدارک دیده و سازمان یافته نبود که کسی شخصاً ً به منظور برپائی آن کار کرده و در روز موعود (۲۴ حوت) در رأس آن قرار گرفته و آن را رهبری کرده باشد. بدین اساس آن را یک جنبش خودجوش توده ای خواندیم. در عین حال به استناد واقعیات و تاریخ نشان دادیم که این جنبش خود جوش توده ای هم تصادفی نبوده بلکه علل و عوامل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی داشته است. و برآن مبنا بر پس منظر تاریخی جنبش های توده ای در هرات که جنبش ۲۴ حوت ۱۳۵۷ ش تداوم آن ها است  اشاره کردیم.

هکذا دربخش دوم به ادعاهای دشمنانه و چرندیات لایعنیی عده ای وطن فروش بی مقدار که جنبش خونین برحق، سرنوشت ساز و مردمی  ۲۴ حوت ۱۳۵۷ش هرات را “تحریک اجانب” و “آشوب بیگانگان” خوانده اند پاسخ دادیم.

دراین بخش درحد حوصلۀ یک بخش مقاله به تاثیرات و پیامدهای جنبش ۲۴ حوت اشارتی خواهیم داشت. و نشان خواهیم داد که چگونه جنبش ۲۴ حوت زمینه ساز حداکثر شرایط و امکانات برپائی یک جنگ مسلحانه گشته است. و چگونه برخی ازنیروهای  سیاسی – اجتماعی کشور، وحتی اجانب ضمن بهره گیری نا مشروع و ناسالم ازآن، ماهیت این جنبش را تعبیر و تفسیر سودجویانه وغیر واقعی کردند. و درکشتزار خونین آن بعضاً چون علف هرز روئیدند.

خلقی – پرچمی ها برای توجیه وحشی گری های خود جنبش ضد استبدادی و حق طلبانه وخودجوش مردم هرات را درعین اینکه “آشوب بیگانگان” خواندند، به “اخوان الشیاطین” (اخوان المسلمین) نیز نسبت دادند و آن قدر دراین راستا تبلیغ کردند که حتی برخی ها به این پندارافتادند که شاید چنین بوده باشد. رهبری پاکستان نشین “اخوانی ها” هم که کاری نکرده قهرمان ساخته شده بودند، بعد از پسان خود را طراح، فتوا دهنده و محرک جنبش مطرح ساخته و برای خود افسانه سازی نمودند. بدین ترتیب به همکاری مشترک خلقی – پرچمی ها و رهبری تنظیم های پشاورنشین، جنبش مردمی ۲۴ حوت هرات لکۀ گروهی خورد. و این یکی از بدترین نتایج تحمیل شده  بر آن جنبش عظیم، جان بازانه  و پُرشکوه مردمی  و ضد استبدادی است. ما همه شاهدیم،  و اگر کسی مغالطه نکند می داند، که احزاب ساخت پاکستان در آن زمان (سال ۱۳۵۷ ش) درهیچ شهری از کشور نمی توانستند یک مظاهرۀ معمولی و یا یک اعتصاب  و تحصن را سازماندهی کنند، که نکردند، چه رسد به سازماندهی و رهبری چنین جنبش عظیمی، آن هم  درهرات که هرگز محل مناسبی برای رشد آن ها تا آن زمان نبود. درهراتی که حتی بعد از سرازیر شدن امکانات وافر اجنبی توسط این تنظیم ها، شما یک گروپ مسلح تحت رهبری یک عضو سرشناس شان نمی بینید. برخلاف آنچه مثلاً درمزار، پروان، پنجشیر و جاهای دیگری که اخوانی های مکتبی و سرشناس جبهه ساختند و خود قوماندان شدند، درهرات چنین امکانی برای شان میسر نبود و تا آخر هم میسرنشد. یکی دوعضو بومی بلند پایۀ تنظیم ها هم فقط با پهن کردن دام پول و سلاح و ارزانی کردن القاب قوماندان و امیر برشانۀ عناصر استفاده جو و عمدتاً  لومپن و بی بند و بار جای پا بازکردند و از پشت صحنه کار روائی می کردند. دو قوماندان باسوادی هم  که برای “جمعیتی ها” در هرات نام کشیدند، هیچ کدام شان سابقۀ گروهی با “جمعیت اسلامی” و یا “حزب اسلامی” نداشته و پروردۀ سیاسی- ایدیولوژیک آن ها نبودند، برعکس با اخوانی های سرشناس مکتبی درهرات سخت درافتادند. آشنائی هرکدام ازاین دو قوماندان هم به مسایل سیاسی از کانال های غیرتنظیمی است. ولی انگیزه های مختلف آنان را به دامن “جمعیت اسلامی” انداخته است، که همه هراتی های آگاه آن را می دانند. بناءً جنبش عظیم توده ای ۲۴ حوت ۱۳۵۷ش هرات همچنان که  “آشوب بیگانگان”  نبوده، رنگ گروپ خاصی را نیز نداشته است. این  جنبش توده ها  نه برای “شعله ای ها” به زودی “دولت دموکراتیک نوین” به ارمغان می آورد، و نه هم “جمهوری های اسلامی” و حاکمیت های مزدور، وحشی، ویرانگر و خونریز ربانی – حکمتیار وطالب یا کرزی و شرکای داخلی و خارجی شان پیامد و دستاورد آن جهاد و مبارزۀ کبیر مردم است.  و من از هراتی هائی که هم اکنون تعلقات گروپیک و ایدئولوژیک خاصی دارند، چه چپ و چه راست، صمیمانه تقاضا می کنم که  دامن این جنبش خونین  و پاک مردمی را با تعصبات گروپیک نیالایند و افتخار آن را به آن هائی که هر روزخون شهدا و دستاورد جهادگران پا برهنۀ میهن ما را دربازارهای مکاره به حراج می گذارند، تحویل ندهند.  بگذارند حد اقل افتخار آن جنبش های به تاراج برده شده، آری اقلاً افتخار آن، به جهادگران واقعی، به مردمی که  با دست خالی و با فریاد خشماگین “الله اکبر” و “مرگ بردولت”، درمقابل استبداد، بی بند و باری، مقدسات ستیزی و بی ناموسی خلقی – پرچمی ها ایستادند و قربانی آن را داده اند، به مردم هرات برسد. چنین افتخاری، یعنی افتخار مردم، افتخار همۀ مبارزان و جهادگران آزادۀ میهن ما درهر گوشه و کنار کشوراست که سر برآستان هیچ اجنبی خم نکرده و همچنان  سربلند و پرغرور در موضع مردم آزادی خواه خود قرار دارند.

واما پیامد های دیگر: پس از سرکوب جنبش ۲۴ حوت هرات توسط نیروهای هوائی و زمینی تجاوزگران روسی و نوکران خلقی – پرچمی شان چند مسئله عمده چشم گیر و قابل توجه است. یکی این که به تأسی ازشبنامۀ منتشرۀ “گمنام” درهمان زمان، هزاران قبضه سلاح و به  تن ها مهمات از قشلۀ عسکری فرقۀ ۱۷ (زلمی کوت) به بیرون رفته و در دست مردم افتاد. لذا یکی از پیامدهای این جنبش مسلح شدن عدۀ از مردم و تامینات نظامی آن هاست. این خود زمینۀ از پیش ساخته و آماده ای بود برای هرنیرویی که می خواست جنگ مسلحانه را علیه رژیم خلقی – پرچمی سازماندهی کند.

مسئلۀ دوم اینست که به تعداد زیادی صاحب منصبان عسکری(افسران) همراه باجمع کثیری ازسربازان ازقطعات اردو(ارتش) برآمده و متواری شدند. عده ای به روستاها پناه بردند و شماری هم به طرف مرز ایران رفتند. این ها خود نیروی آمادۀ مسلحی بودند که به برخی ازآن ها به عنوان شکار حاضر و آماده، تنظیم های ساخت پشاور و مشهد جال پهن کردند. ازسوئی هم موج گرفتاری ها  توسط رژیم خلقی – پرچمی و برخوردهای خشن منسوبین حزب حاکم با مردم، روز تا روز بردامنۀ فرارمردم  از وحشت افزوده و لشکری از توده ها  رهسپار مرزهای خارج از کشور و یا روستاها گشتند و برای بقای خود باید می جنگیدند. در آغاز حرکت مجموعۀ این امکانات به صورت پراکنده در دسترس مردم قرار گرفته و از نظم و سازماندهی منظم برخوردار نبود و با درد و اندوه که عملکردهای پراکندۀ نظامی اش هم به حرکات “یله جار” تقرب می کرد. جنبش های “یله جار” درطول تاریخ چراگاه نیروهای فرصت طلب بوده و اکثراً مورد غارت و دستبرد طماعان قرار گرفته و به بی راهه برده شده اند. جنبش ۲۴حوت هرات نیز نتوانست ازاین آسیب درامان بماند.

آری ازاین به بعد و دراین زمینه های مساعد درهرات و درپی آن در ولایات دیگربود که همسایه گان طماع ما به دستیاری امپریالیسم و ارتجاع جهانی به سازماندهی عوامل مزدور شان شتاب کردند. و سمارق وار درپشاور و ُقم و مشهد حزب و سازمان اسلامی ساختند، تا آن ها را برگردۀ مردم سوار کنند. نگاهی به چگونگی تشکل و سازماندهی هفت تنظیم پا کستانی و هشت تنظیم ساخت ایران، بیاندازید  تا بر صحت گفتۀ این قلم مطمئن شوید.

زمینه های دیگری که می توان آن ها را پیامد جنبش ۲۴ حوت هرات خواند، عمق نفرت بی حد وحصر مردم از رژیم خلق – پرچم  و باورکامل مردم بر ضد مردمی بودن و خون خواربودن این رژیم بود. این نفرت عمیق و این باورکامل آنچنان که دربخش های قبل گفتیم ریشه در کارتاریخی روشنگرانۀ روشنفکران صادق هرات و پایه در واقعیت وعمل، در برخوردهای روزمرۀ وابستگان حزب و دولت خلقی – پرچمی  نسبت به مردم داشت و نیازی به تبلیغ و کار تبلیغاتی بیشتری به اثبات آن نبود. لذا تحریک مردم علیه رژیم، دیگرهنر تبلیغاتی نمی خواست چون خود خلقی – پرچمی ها هم در هر برخورد شان مردم را علیه خود تحریک می کردند. این جاست که دوشرط اصلی بسیج مردم برای برپائی قیام مسلحانه که عِلم انقلاب  آن را لازمی می داند، میسر می گردد. اول اینکه مردم حاکمیت رژیم را نمی پذیرند. دوماً رژیم هم قادرنیست براین مردم انقلابی حکومت کند. بناءً اکثریت عظیم مردم، علی رغم هر اختلافی، در رویاروئی با رژیم عملاً در یک جبهۀ متحد سیاسی  قرار داشتند که پشتوانۀ قیام های مسلحانۀ بعدی شد.

پیامد دیگر اینست که پاکسازی روستاهای هرات ازلوث وابستگان حاکمیت خلقی- پرچمی بعد از ۲۴ حوت ۱۳۵۷ ش روستا ها را به پایگاه های مطمئن مبارزۀ مسلحانه علیه رژیم خلق – پرچم مبدل ساخته بود و لذا هر مخالفی، که جرئت می کرد، می توانست از این پایگاه بهره ببرد. عده ای از روستائیان که از فرقۀ ۱۷ هرات تفنگ گرفته بودند، به شکل گروه های مسلح کوچک بدون تعلق حزبی و گروهی در روستاها بود وباش داشتند و بعضاً عملیات نظامی هم از آن ها سرمی زد. جالب توجه است که هروقت یکی از این افراد مسلح به ایران یا پاکستان می رفت – مخصوصاً اگر کمی سرشناس می بود- شکارچیان احزاب اسلامی ساخت پاکستان و ایران خود را به شیوه های مختلف، مناسب و یا نا مناسب، به او می رساندند تا او را به تنظیم خود جذب کنند، و بعد ادعای داشتن گروه های مسلح در داخل را بنمایند، و از ولی نعمتان شان جیرۀ بیشتر بدست بیاورند. این روستائیان هوشیارهم که عطش معامله گران، به اصطلاح آن زمان “کمیته نشین”، را می دیدند برای رفع نیازهای شان و استفاده از امکانات “کمیته” مانند پول، مهمات، نامه های رفت و آمد در ایران و شهرهای مختلف آن، سهولت های مرزی و… درعین زمان به سه، چار جای (سه چار تنظیم وحزب) سری می جنباندند و اسم شان را ثبت می کردند  و چیزی می گرفتند. نگارنده دراوایل خزان سال ۱۳۵۸ش در جبهه با گروه هائی سرخوردم که کارت عضویت چند تنظیم اسلامی ساخت ایران و پاکستان را باخود داشتند. از سرگروه ها پرسیدم که چطور در عین زمان عضو چند تنظیم وحزب شده اند. آن ها با صداقت روستائی و لهجۀ شیرین شان گفتند: “برادر ما به حزب، مزب کاری نداریم، همین کمیته ها امکانات دارند، ماهم از آن ها می گیریم، هرکس هرچی هست به خود خود باشد، نه حزبی میشیم (میشویم)، نه جمیعتی و نه هم حرکتی و دگه و دگه اش”.  واقعاً هم همین طور بود. تا وقتی که پای عناصر وابسته به این تنظیم ها  و اربابان خارجی شان به جبهات باز نشده بود، همه گروه های مسلح مردمی با یک سازماندهی نسبی مشترکاً علیه دشمن می رزمیدند و به یاری همدیگر می رسیدند، هیچ اختلاف حزبی، قومی، لسانی و مذهبی در میان شان راه نیافته بود. بارها اتفاق افتاده که گزارش یک جنگ را مشترکاً نوشته ایم و هرگروپ آن را به یکی دو تنظیم فرستاده است. ازنمونه های بارز چنین جنگ های مشترک علیه دشمنان متجاوز و رژیم مزدورشان می توان از جنگ خیلی معروف تلاب، جنگ کبرزان وجنگ های دیگری درهرات درسال های ۵۸ و۵۹ ش نام برد. دراین جنگ ها، که نگارنده به عنوان یک سربازمردم خود افتخارحضور درآن ها را داشتم، افراد تمام گروه ها بادرنظرداشت سلاح  و کارآیی شان درسنگرهای مشترک قرارمی گرفتند و باهم علیه دشمن وطن آتش می کردند. این درمراحل بعدی است که جنبش خود جوش و یک پارچۀ مردم مورد هجوم بیگانگان و دستپرورده گان بومی شان قرار گرفته و گرفتار قطبندی های گروهی شده و به یک پلورالیسم ناهنجار در می غلتد که نهایتاً به جنگ های تنظیمی (جنگ نیابتی) منجر می شود و تا هنوزکه هنوز است و بیشتر از سی سال از آن می گذرد از ویرانی ملک ما و کشتار مردم آن دست بردار نیست. و روز تا روز برتعداد و حضور نا مشروع بیگانگان مغرض و خون آشام برکشور مظلوم و درخون تپیدۀ ما می افزاید. و اما که این ملت به گواهی تاریخ تعهد کرده است که سلطۀ هیچ بیگانه ای را نپذیرد وهمچنان که به سیطرۀ روس ها “نهِ!” خونین گفت به سیطرۀ امریکائیان ومتحدین شان و طبیعتاً مداخلات پاکستان و ایران و هرمداخله گر دیگری نیز “ نه!” می گوید.

ملت مـا زیـر چـرخ آبـنـوس            سال ها زد بـردم شمشیـر بـوس

  نشنود گیتی زما جز این صدا         مرگ بر امریکه و نفرین به روس” ۲

درجمع بندی این بخش می توان گفت که:  جنبش ۲۴ حوت هرات یک جنبش خود بخودی عظیم و برحق مردمی فرا گروهی و فرا قومی و نمود وحدت ملی تمام ملیت ها، زبان ها و مذاهب کشور بود که درپیامد خود توانست تقریباً کلیۀ زمینه های برپائی یک جنگ مسلحانۀ مردمی را علیه رژیم فراهم بسازد. یعنی این جنبش سلاح ومهمات به دسترس مردم قرارداد، نیروی آماده به جنگ فراهم کرد، پناهگاه و پایگاه نظامی روستائی تدارک دید و بالاخره روحیه ومورال نبرد مسلحانه ایجاد کرد و بنیاد یک جنگ توده ای طولانی را گذاشت. این جنبش نقطۀ عطفی است درمجموع جنبش رهائیبخش مردم افغانستان دراخیر قرن بیستم. با این حال ازآنجا که یک جنبش خود بخودی و فاقد رهبری آگاه وانقلابی بود، مورد دستبرد فرصت طلبان داخلی و خارجی قرار گرفت وعلی رغم جانفشانی ها و قربانی های عظیم مردم، به آرزوها واهداف برحق و مردمی اش دست نیافت. و این درسی است بزرگ، خونین و پربها برای مردم و نیروهای مردمی که برای آزادی کامل ملک وملت خویش ازهرگونه سیطره و ستم مبارزه می کنند.

 بگذارید این بخش را با شعرزیبای یکی از رهبران آگاه، شجاع، انقلابی و مبارز جانباخته و نامدار وطن ما افغانستان، و فرزند فرزانه  و برومند  هریوا زمین، استاد عبدالاله رستاخیز، که به مناسبت جنبش باشکوه مردم هرات در دهم سرطان۱۳۴۸ش، سروده بود به پایان ببرم:

 از شهید رستاخیز:                                             

به یاد خلق ستمکش مرز هریوا        

  به توفان پیوسته

پیک توفان قاصد آمال خلق

می رسد رزمنده از مرز کهن

با دلی از ذوق جنبش گشته مالامال

بازمی گوید به گوشم راز دیگر

رمز رزم دیگر و پرواز دیگر

رمز هستی بخشیی زحمت به انسان

اندرون سنگر پیکار

راز عشق  پرشکوه زندگی در کوره های مرگ

وز شکست نا امیدی های سامان سوز

از فروغ اختر امید دوران ساز

از طلوع آفتاب سرخ  در شرق کهن

از تلاش بردگان بسته در زنجیر استبداد

می نماید راه بر من پیک توفان

بازمی گوید به گوشم

قصه هائی از هریوا

زان کهن ویرانه کامروز

از غریو خشم توفانزای خلقش

پایه های کاخ اربابان افسونگر همی لرزد،

زان کهن ویرانه ای کز مکر  دد خویان غارتگر

قرن ها چون گوشه های دیگری این ملک

نوگل امید او پژمرد.

اینک اینک باز اندر صبحگاهی اینچنین روشن

خلق تاریخ آفرینش

انقلابی توده ای شاهین مزاج تیز بینش

مست  و توفان خیز می آید به پیش

می زداید از رخ او گرد حرمان

باز می جوشد هریوا

باز می جنبد هریوا

باز می جوشد هریوا

درخروشان رود بار انقلاب توده ها

باز می بندد به توفان دل هریوا

 باز…

باز …

_____________________________________________________

۱ و ۲  اشعارمتن از شیخ الشعرا استاد فدائی هروی است.

برگرفته از کتاب ” افغانستان دیروز،  امروز و فردا” (ص ۱۴۷) نگارش:  ش. آهنگر