گرد آورنده: سکینه روشنگر

هم اکنون درنتیجۀ عملکرد و معاملات ظالمانه و وحشیانۀ استعمارایالات متحد امریکا و متحدان ستمگر اروپائی و منطقه ای اش، کشور ما درچنگال وحشی طالبان وحشت وترور قرارداده شده و به ماقبل قرون وسطا پرت شده است. طالبان مزدور و وحشی بر تمام ارزش های مادی ومعنوی انسانیت تاخته و آن را لگدمال ونابود می نمایند. این هیولاصفتان دربرابر ارزشهای فرهنگی جامعۀ ما چنان حساسیت های وحشیانۀ نشان می دهند که تصورش را نمی توان درانسان داشت. دین و آئین و مکتبی که طالب ازآن نمایندگی می کند آن گونه نمادی از وحشت و عقبماندگی است که انسان از موجودیتش در کشورخود می شرمد.

با اینحال مبارزه در عرصۀ فرهنگ نیز هم اکنون که جامعۀ ما را درقعر جهالت ننگین قرون وسطائی می کشانند، رکن اساسی مبارزه برای زندگی کشور وجامعۀ ما است و ما باید در احیاء، نگهداشت و تکامل ارزشهای خوب و بالندۀ جامعه با تمام قوا برزمیم و تلاش پیگیر کنیم. دراین راستا یادآوری یک ارزش تاریخیی فرهنگی مقامی درخور می یابد و یادی از شب یلدا (درکشورما آن را شب چله هم می گویند)، که رفتگان ما هزران سال آن را به مثابه یک ارزش فرهنگی آفریدۀ خودشان بزرگ داشته اند، دراین سلسله است.

جشن “یلدا” چیست و چه پیوندی با “کرسمیس” دارد؟

در دوران قدیم که انسان ها به علم و دانش گسترده هنوز دست نیافته بودند، زندگی ابتدائی  توأم با مشکلات رنگارنگ داشته اند. غذا و پوشاک و سرپناهی درست نداشتند، طوفان، گرما، آتشفشان و عوامل مختلف طبیعی آن ها را می آزرد  و برآن ها اثر فوق العاده می گذاشت، لذا از پدیده های طبیعی قدرتمند  می ترسیدند. به آنچه مفید بود احترام و تعظیم می کردند و متناسب با اثر گذاری آن پدیدۀ طبیعی آن را به عبادت و پرستش می گرفتند.

بدین ترتیب ذهن انسان به خاطر ناتوانی هایش در رفع مشکلات، به ایجاد الاهه گان مختلف توسل می جست. مثلاً الاهۀ باد، الاهۀ آتش،  الاهۀ نور، الاهۀ زور ، الاهۀ جنگ و…، بدین نحو خدایان گوناگون توسط خود انسان آفریده می شد و همین انسان خالق الاهه، به عبادت الاهۀ زادۀ ذهنش می نشست و اورا بندگی می کرد.

یکی ازین الاهه های زادۀ ذهن انسان الاهۀ نور و یا “میترا” است که قرن های طولانی در ذهنیت انسان ها خدائی کرده است.

نور را از آن جهت انسان های اولیه مقدس می دانستند که دریافته بودند که بدون نور حتی گیاه هم نمی روید و نمی توانستند  در نبود نور، سبزی و گیاه و غله ای داشته باشند تا از آن تغذیه نمایند و لذا گرسنه می ماندند و نابودی تهدید شان می کرد. پس درک کرده بودند که  نور برای شان  ارزش حیاتی دارد. آن ها احساس می کردند که  هرگاه  ابری جلو آفتاب را می گرفت و در نتیجه نور و گرمای کمتری به زمین می رسید، انسان ها بیشتر سرما می خوردند و از سرما  و تاریکی بیشتر می هراسیدند. و در تصور شان اگر این تاریکی تداوم پیدامی کرد به نابودی همه موجودات زنده می انجامید.

حسب روایات برای اولین بار انسان های مقیم دامنه های هندوکش و پامیر در ذهن شان خدای نور یا “میترا” و در زندگی شان  آئین پرستش آن را آفریدند. یعنی “میترا” و “میترائیزم” در افغانستان کنونی زاده شد و به عنوان یک آئین تعبدی به نکات دیگر جهان گسترش یافت. مردم سرزمین ما شب اول زمستان را که شب آخر قوس و طولانی ترین شب سال است، شب تولد “میترا” یا الاهۀ نور برگزیدند و آن را جشن می گرفتند و در تولد الاهه ای که خود آفریده بودند، شادی و پایکوبی می کردند. همپای گسترش آئین میترائی، این جشن که آن را “یلدا” می نامیدند، تنوع و گستردگی خاصی می یافت. مردم در شب یلدا دور هم می نشستند؛ انار و هندوانه و انواع میوه های خشک و تازه را در سفره می چیدند و تا پاسی از شب به خورد و نوش و رقص و پایکوبی می پرداختند.

سفرۀ یلدا

طبق روایات هرگاه در بین دو گروه انسان ها جنگی در می گرفت و این جنگ تا شب یلدا ادامه پیدا می کرد، درین شب هردو گروه متخاصم ملزم به آتش بس بودند و شب یلدا را در کنار هم جشن می گرفتند. چه بسا اتفاق افتاده که محبت های متقابل درین شب عامل و انگیزۀ صلح و آشتی  دایمی برای گروه های متخاصم گشته است.

این نکته ای مهمی است که باید از مراسم شب یلدا حفظش کنیم و خصومت ها و شکر رنجی ها را در این شب  به دور بیاندازیم.

در لشکر کشی های امپراطوری روم( قبل از میلاد مسیح) به سرزمین های آریانا، افسران و تجار رومی که این جشن را در آن سرزمین دیدند، خوش شان آمد و آن را پسندیدند. همین تجار و افسران، با گروه های اسیری که ازین مناطق با خود به روم اسیر می بردند، آیین میترا، و به ویژه جشن یلدا را با خود به روم منتقل کردند و این آیین و جشن آن به سرعت دربین مردم روم جا افتاد و گسترش یافت تا آنجا که در آغاز سدۀ چهارم میلادی بیش از ۳۰۰ معبد میترائی که آن را “مهرابه” می گفتند در ایتالیا ساخته شد و اکثر مردم آن دیار، شب یلدا را جشن می گرفتند.

با لشکر کشی های روم به شمال و غرب اروپا آیین میترا با جشن یلدایش به آلمان، اتریش، انگلستان و… انتقال یافت.

در سال 313 عیسوی، یعنی 313 سال بعد از تولد عیسی، کنتستاین اول، امپراطور روم دستور داد که این شب را تولد عیسی قرار بدهند؛ چون به قول او، عیسی مظهر نور است، و شب یلدا را باید به نام تولد عیسی جشن بگیرند.

بعضی از عیسوی ها که جشن یلدای میترائی ها را جشن کافران می دانستند، این مسئله را نپذیرفتند؛ چنان که کلیسای ارتدکس تا همین اکنون هم تولد عیسی را در ماه جنوری تجلیل می کند.

در سال 331 میلادی به دستور کلیسا، تمام اموال معابد میترائی ضبط و مربوط کلیسا گردید. به جای عبادت گاه های میترائی یا “مهرابه” ها کلیسا ساختند، که نمونۀ مشهور آن کلیسای سان کلیمنت Clement  San در روم است که هنوز هم در زیرآن معبد میترائی وجود دارد.

دلیل این که کرسمس را در 24 دسامبر جشن می گیرند اینست که با آمدن سال های کبیسه، که یک روز از سال های معمولی بیشتر می شود و تغییر محل “یلدا” از شرق جهان به غرب، تاریخ جشن یلدا نیز با تحول به کریسمس از 21 دسامبر به 24 دسامبر انتقال نموده است.

نتیجۀ که ازین روایات تاریخی و متولوژی به دست می آید اینست که جشن شب یلدا (سی قوس برابر 21 دسامبر) جشن تولد “میترا” است، که زادگاهش را آریانای کهن (افغانستان امروز) می دانند واین جشن یکی از سنت های تاریخی ما است و افغانها حق دارند وباید آن را جشن بگیرند. افغان ها باجشن شب یلدا که عیسوی ها آن را “کرسمس” و یا “واینخت” نامیده اند هرگز بیگانه نیستند و این بخشی از متولوژی وتاریخ شان است.  این جشن توسط رومی ها و اسیران جنگی شان(یعنی هم میهنان اسیر شدۀ ما) از آن دیار به روم منتقل شده و در اروپا گسترش یافته است.

سه قرن واندی بعد، این جشن را به نام تولد عیسی مسیح تغییر دادند و آن را “کرسمس” و یا “واینخت” نام گذاشتند.  بناءً کرسمس و یلدا از یک ریشۀ واحد که همان بزرگداشت از مظهر نور است می آیند.

پس جشن یلدای تان جاودان باد