عزت آهنگر نیزک

            تکرار تاریخ

اینک تاریخ تکرار میشود
صفحات قیرگون خویش را
بر میگرداند
بر میگرداند
و باز هم برمیگرداند
به یاد می آورد
چهل فصل خونبار
چهل لحظه ای اسفبار
که بر سینه اش با خون حک شده
اما این پیر کهن سال
این کهنه فکر بی حال
میخواهد دهه پنج را رقم زند
این بار نیز
با خامهً شمشیر
و مرکبی از خون
سرنوشت راست قامتان را
رقم خواهد زد
جانیان قبا عوض کردند
نامردی به جای مردانگی
سیاست به جای تفنگ
مردان دهکده
سوار بر بال تندر
مژدهً رهائی دادند
و ناپدید شدند
آزادی به خون کشیده شد
قاتلان مست از باده ی نامردی
بر قدرت مداران تکیه زدند
مفتضحانه
وقیحانه
داد زدند
آزادی – دموکراسی
سنگها- سنگلاخها
در کوهپایه ها
گنگ و بی حالند
نخلستان آتشکده است
نخلهای استوار می سوزند
و بی باکانه
آگاهانه
ندا میدهند
تاریخ به عقب بر نمی گر دد
اماتکرار میشود.