انجینیرشیر”آهنگر”

تضاد به زبان ساده

قسمت سیزدهم

پیوسته به گذشته

در جهت دیگر تضاد، جهت روس و رژیم مزدورش، نیز دگرگونی هائی به وجود آمده، آن ها سنگرهای مستحكم دست داشته ای خود را از دست دادند. زیر ضربات كوبندۀ ملت به تعویض مهره ها پرداختند. شیوۀ سركوب ملت را روسیه تغییر داد. از نیروهای متحد بین المللی خویش در جنگ با ما كمك خواست، ولی این ها همه جلوشكست او را نگرفت. اكنون به افغانی كردن جنگ پناه برده است. در تحقق این نیرنگ، ‌اول ملیش گرفته شد، دراین روزها عسكر جبری وپولی (معاش بگیر)جمع می كند، كه آن هم راه حل پرابلم نیست.

و اما شیوۀ دیگری را هم به كار گرفته است كه از درون همین احزاب و گروه های اسلامی، عده ای به اصطلاح چریك را با دادن چند میل تفنگ و دادن تامینات و پول می خرد و “چریك” را به جان چریك می اندازد وجنگ را میان جبهات مقاومت می كشد و طرح افغانی كردن جنگ را پیاده می كند. این دقیقاً استفاده ازتضادهای درونی جبهۀ مقاومت ضد روس است و بر هم زدن روابط مقاومت. سازمان ها و احزاب اسلامی هم در جلوگیری از این مسئله، یا بی كفایتند و یا بعضی شریك جرم. كه باید رفقای ما درهمچو موارد دقیق باشند و نگذارند دشمن با حاد ساختن تضادهای عجالتاً فرعی، تضاد عمده را ماست مالی و مخدوش كند.

این ها روابطی است كه در اجزای دو جهت تضاد وجود دارد و چنین تحولاتی را پیموده است.

نیروی انقلابی درمتن این تحولات روز تا روز تجربه می اندوزد، درس می گیرد و به این نتیجه می رسد كه پیوندش را با خَلق عمیق تر باید بسازد، سازماندهی مستحكم تری به وجود بیاورد و پایگاه های اجتماعی مطمئن تری در درون جنبش ایجاد كند، و در انجام این مامول كلیۀ واقعیت ها وفاكت های عینی  جامعه را در دوجهت تضاد به حساب باید بیاورد و ارزیابی دقیق از آن ها داشته باشد.

ماتریالیسم چیزدیگری نیست جزدرنظرگرفتن، ارزیابی و سیستماتیزه كردن ماتریال اجتماع در موقعیت های وجودی شان ونحوۀ برخورد شایسته به هر یك از آن ها. ماتریال عمدۀ اجتماع ما كه جهت تكامل را درجنگ كنونی مشخص می كنند همین هائی اند كه در فوق برشمردیم.

ماتریالیسم دیالكتیك در برخورد با پدیده های طبیعی و اجتماعی، ضمن پذیرش این پدیده ها بمثابه موجودات مستقل از ذهن، آن ها را قابل شناخت وتغییر وتحول دانسته و متود ارزیابی وقانونمندی های شان را سیستماتیزه می كند؛ همین سیستم بندی، همین استنتاج حاصله را كه بر مبنای ماتریال عینی، با درنظر داشت تمام جوانب تكامل آن، به وجود آمده وتئوریزه شده است، ماتریالیسم دیالكتیك می گویند. ما اگر ماتریالیستی و دیالكتیكی فكر می كنیم باید ماتریال اجتماع خویش را كه تذكرش رفت و مستقل از ذهن ما وجود دارند، درنظربگیریم. به هیچ صورت نباید با چشم پوشی از واقعیات، ِاعمال تمایلات ذهنی دل خوش كن، بكنیم.

ما در ذهن خویش خیلی چیزها می خواهیم كه فعلاً این خواست های ما عملی نیست وعملی شدن شان كارپُرزحمت وحوصله می خواهد. این منتهای ایده آل ما درجنگ است كه ارتش نیرومند توده ای و پارتیزان های دلخواه وتحت فرمان ما نیروی عمدۀ جنگ وحتی بر آن مسلط باشند، این یكی از فرازهای آرزوهای ماست، كه حزب كمونیست ایجاد شده به دست خودمان در سرتاسر افغانستان حاكمیت كند و… ده ها آرزوی خوب دیگر.

ولی این تمایلات ذهنی ما بر واقعیات تلخ موجود، به زور وجبر یكشبه ویا به آرزوكردن اِعمال نمی شوند. آرزو داشتن خوب است، اما باید پذیرفت كه بین خواستن و توانستن نیز تضاد وجود دارد. فقط با درك دقیق عینی جامعه، با ارائۀ مشی و برنامۀ درست، با كار انقلابی، شكیبائی انقلابی و خودگذری های فراوان است كه در جریان رشد وتكامل انقلابی به نتایج دلخواه می رسیم و ایده ها و آرزوهای ما به واقعیت بدل می شوند.

 نه ماركس وانگلس، نه لینن و مائوتسه دون و نه هم چگوارا و هوشیمن، هیچ كدام اِعمال تمایلات ذهنی را مجاز نمی دانستند. پیوسته تاكید شان برآن بود كه با درنظرداشت شرایط مشخص، با توجه عمیق به واقعیت عینی، تضادهای مشخص، جای مشخص تضادها، دوجهت هرتضاد و روابط متقابل تضاد در پدیده ها، اقدام به عمل كنیم. راه حل مشخص ارائه دهیم. درغیرآن به انحرافات دگماتیستی یا امپریستی چپ و راست می افتیم كه نتیجه اش منفی است.

درخاص بودن تضادها مسئلۀ جدی قابل بحث دیگر، تشخیص تضادعمده و جهت عمدۀ تضاد است. اگر از سری تضادهائی كه در یك پروسه وجود دارد، (درپروسه های مُغلق طبیعی و اجتماعی چندین تضاد وجود دارد) به درك و تشخیص تضاد عمده موفق نشویم، به ماهیت پروسه پی نمی بریم  وآن را نمی شناسیم.  برای شناخت یك پدیده باید تضاد عمدۀ آن را كه شاخص پدیده است تشخیص و آن را دقیقاً بشناسیم.

ادامه دارد