انجینیرشیر”آهنگر”

تضادبه زبان ساده

قسمت هشتم

پیوسته به گذشته

ما بنابر اصل دیالكتیكی حركت از خاص به عام و بالعكس از عام به خاص معتقدیم. انقلابیون پیروزمند كشورهای دیگر از تحلیل های خاص جوامع خود شروع كردند و تئوری های عامی را فورمولبندی كردند. ما با استفاده ازاین تئوری های عام مكرراً به خاص می رویم و پدیدۀ خاص جامعۀ خود را ارزیابی می كنیم و راه حل خاص آن را می یابیم و امیدواریم بعدها، یا ما، یا بعد از كشته شدن ما نسل های بعدی بتوانند مكرراً با جمعبندی این تجارب، تئوری های عامی را فورمولبندی كنند و این غنای ماركیسسم ـ لیننیسم و ماتریالیسم دیالكتیك است.

این موضوع را با مثالی بیشتر باز می كنیم:

مائوتسه دون از تحلیل داهیانه وخاص وعملكرد ماهرانه درجامعۀ خود پس از پیروزی نتیجه گرفت كه دركشور نیمه فئودالی ـ نیمه مستعمره می تواند انقلاب بورژوا ـ دموكراتیك نوین به وجود آید(از خاص به عام).

خوب كاملاً درست. ما این فورمول عام را می پذیریم و در كشور نیمه فئودالی ـ نیمه مستعمرۀ خود، می رویم درجهت انجام انقلاب دموكراتیك نوین(ازعام به خاص). واما تضادهای درونی جامعۀ ما با ویژگی های شان، متود وشیوۀ حل خاص خود را می طلبند. ما، (مانندچین)حزب كمونیست قدرتمند نداریم، ما، ارتش سرخ نداریم، ما، یگانه حزب سیاسی نیرومند در جامعۀ خود نیستیم. برعكس در جامعۀ ما خلاف چین، احزاب ارتجاعی قدرتمند مسلح و مسلط وجود دارد كه مناطق روستائی را زیر تسلط دارند، رژیم حاكم برخلاف چین همدست ارتش متجاوز، و ارتش كشور درخدمت ارتش متجاوز است. امپریالیسم متجاوز دركشورما، برخلاف چین، با ادعای نجات مردم ازعقبماندگی و با شعارهای فریبنده عمل می كند. برعكس نیروهای مقاومت، با شعارهای مذهبی وعقبمانده مردم را پشت سرخود می كشانند و… ده ها مورد اختلاف با جامعۀ چین كه ویژۀ جامعۀ خود مااست. این جااست كه نباید به دگم ها چسبید. باید تحلیل ویژه از اوضاع ویژه بدست داد و راه و روش ویژۀ متناسب با شرایط خود مطرح كرد.

من گستاخی نكنم، تمام فورمول ها و رهنمودهائی كه یا به عنوان ایسم فورمولبندی شده اند ویا درحد اندیشه های مدون مطرح اند، ضمن این كه بمثابه تجربۀ غیرمستقیم و رهنمود ازآن ها می آموزیم، می توانند ضمیمۀ انقلاب ما شوند؛ یعنی انقلاب ما با این ویژگی هایش، اگر درست حركت داده شود، با تجارب خود باید تئوری های متكامل تری ارائه دهد. شركت ما دراین جنگ آزادیبخش، با این آرایش قوا، فصل نوی در جنبش های آزادی بخش جهان خواهد گشود. چون دردوران متكامل تر و با امپریالیسم ویژه می جنگیم و شیوه های ویژه را باید به كار ببریم(این بحث درکنفرانس های جهانی احزاب وسازمانهای انقلابی جهان نیز توسط انجینیرآهنگرمطرح شد و آنها نیز با همین استدلال، جنبش ما را به عنوان فصل نوی درجنبش های آزادیبخش جهان پذیرفتند – ویراستار). بناءً همان طور كه ویژگی های معینی تا به حال تكامل ماركسیسم را سبب شده، باز مرحله ای رسیده است كه ماركسیسم باید تكامل كند وباید راه حلی ارائه بكند كه در آینده جوامعی نظیر جامعۀ ما در پرابلم های شبیه ما بتوانند از آن به عنوان رهنمود، ضمیمۀ تجارب خود، استفاده بكنند. ماباید بادرك این رسالت بزرگ به میدان بیائیم و قضایا را سطحی نگیریم. از سرگیچی بدرآئیم، از دگم ها بیرون شویم.

آخر چرا نمی خواهیم بپذیریم كه وقتی تضادها و شرایط خاص جامعۀ ما از تضادها و شرایط خاص كشورهای دیگر فرق هائی دارد، پس تكاملش هم ازنظر كیفی از تكامل جوامع دیگر فرق می كند. وقتی تكامل یك پروسه ازنظركیفی با تكامل پروسه ای دیگر فرق داشته باشد، راه حل تضادها و پرابلم هایش نیز از نگاه كیفی با آن پروسه ای دیگر، فرق می كند. بناءً تعجبی ندارد كه ما عیناً راه حل تضادهای جامعۀ چین و یا … را در كشور خود تقلید نكنیم و راه حل ویژۀ متناسب با شرایط ویژۀ خود را ارائه كنیم. لازم نیست روشنفكر انقلابی ازآن بترسد. اگركسی معتقد است كه ماركسیسم رو به تكامل است، متحجر نیست؛ پویا است و برمبنای كشف خلاق قانونمندی های درونی یك پدیده سمت حركت تكامل آن را تشخیص وتسریع می كند، نباید از تكامل و تَعدُد راه ها و شیوه های حل تضادها و تكامل شان به مراحل عالی تر بهراسد. بلكه باید خودش نیز تكامل كند و سدهای متحجری را كه در مغزش مانع تكامل اندیشه اش می شود درهم بشكند.

لینن درپاسخ به دگماتیست های زمانش می گوید: “تكامل وتجدید نظر درشیوۀ به كاربرد اصول و راه حل مسایل به هیچ صورت رویزیونیسم نیست”. تجدید نظردراصول نارواست كه دگماتیست ها فرق این دو را نمی دانند.

من اعتقاد دارم كه سوسیال امپریالیسم شوروی با تجاوز خونین خود به افغانستان، تضادهای خاصی را درافغانستان و در جهان آفریده است، كه بالاثر، پرابلم های جدید و صفبندی های جدید به وجود آمده است. خلق افغانستان كه در صف اول جنگ مرگ و زندگی با سوسیال امپریالیسم روس قراردارد،‌ حق دارد از روشنفكر انقلابی اش بخواهد كه دراین شرایط نوین راه حل های متكامل تر انقلابی، از آن چه تا حال ارائه شده، ارائه كند. و روشنفكر انقلابی افغانستان، اگر به رسالتش درست عمل كند، و با خلق خود همنوا شده و در پیشاپیش جنبش قرار گیرد، می تواند و باید با تحلیل تضادهای خاص جامعه و جمعبندی تجارب خاص خلق قهرمانش، راه حل ویژه ای را به عنوان یك اصل متكامل انقلاب، درانقلاب جهانی عرضه كند. و این برخورد اصولی به تضادخاص جامعه است.

ادامه دارد