انجینیرشیر”آهنگر”

تضادبه زبان ساده

قسمت نهائی

انتاگونیسم چیست؟ و در تضاد چه مقامی دارد؟

انتاگونیسم یكی از اشكال مبارزۀ اضداد است؛ ولی یگانه شكل این مبارزه نیست. درمبارزات  بین طبقات استثمارگر واستثمار شونده، این شكل مبارزه، یعنی انتاگونیسم را به خوبی می توان مشاهده كرد. با آن كه طبقات اجتماعی مدت های مدیدی دركنار هم زیست می كنند و مبارزه هم دارند، ولی حل مسئلۀ استثمار اصولاً به شكل آشتی پذیرآن بعید به نظر می رسد و معمولاً مبارزۀ استثمارگر و استثمارشونده به مقام انتاگونیسم می رسد و انتاگونیسم آشكار می شود كه انقلاب های اجتماعی به وجود می آید.

مثال طبیعی می توانیم ازتعاملات وتضادهای درون زمین كه روی آن زندگی می كنیم بدهیم. در دل زمین مواد مذابه وجود دارد كه علیرغم تقابل با بسیاری از عوامل متضاد دیگر، با آن ها داخل تعاملات می شود‌. دراین تعاملات قسماً خود، درهمان جا به سردی می گراید (اثر برمی دارد) و بعضاً مواد دیگری را درخود حل می كند (اثرمی گذارد). درجریان این حركت دائمی و تاثیر متقابل و…، تضاد به مرحلۀ می رسد كه دیگرنه این مواد مذابه تحمُل محیط ماحول را دارد و نه هم محیط ماحول گنجایش پذیرش این مواد را (انتاگونیسم) لذا با آشكار شدن انتاگونیسم،‌ این مواد حركت جهشی می كند، زمین را می شكافد وبه بیرون فوران می كند. ومثال های دیگری مثل بمب و  نارنجك وغیره را كه همه می دانید.

نتیجۀ كه از مطالعات انتاگونیسم گرفته می شود این است كه نشان می دهد چگونه انقلابات اجتناب ناپذیرهستند و ثابت می كند كه تضاد بین طبقات حاكم و محكوم به مرحلۀ می رسد كه باید از طریق یك جنبش، یك انقلاب، یعنی تبارز انتاگونیسم آشكار، سیستم اجتماعی را دگرگون سازد.

همچنان مطالعۀ انتاگونیسم نشان می دهد كه گاه گاهی تضادهای انتاگونیستی به غیرانتاگونیستی وبالعكس تضادهای غیرانتاگونیستی به انتاگونیستی تغییر شكل می یابند.

نمونه هائی از این تغییرات را درتاریخ می بینیم. درانقلاب فوریۀ روسیه پرولتاریای روس با تشخیص غیرانتاگونیستی بودن تضادش با خُرده بورژوازی و بورژوازی متوسط؛ با سوسیال رولوسیونرها جبهۀ مشترك ضد بورژوازی بزرگ و تزاریسم را به وجود آورد و رژیم تزاری را سرنگون كرد. وقتی می بایست انقلاب به پیش برود و بساط حاكمیت ستم را بر چیند، خُرده بورژوازی متزلزل، كه نماینده اش كرنسكی دررأس قدرت نصب شده بود، درتقابل با پرولتاریا و انقلاب قرارگرفت و تضاد شان تا به انتاگونیسم تغییر وضع داد. دراكتبرهمان سال، این تضاد كه دراول غیرانتاگونیستی بود، به انتاگونیسم آشكار بدل می شود و پرولتاریای روسیه برای به ثمررساندن انقلاب، خرده بورژوازی را ـ كرنسكی را ـ كه از منافع ستمگرانه برآمد و دفاع می كرد، سرنگون كرده و خود قدرت را به دست گرفت.

درچین نیز در برخورد به بورژوازی ملی درجریان انقلاب تغییر تضادهای انتاگونیستی را به غیرانتاگونیستی می توان مشاهده كرد.  در درون احزاب و سازمان های پرولتری نیز می توان برخورد افكار مختلف را پیگیری كرد كه چگونه نظرات معینی كه به شكل غیرانتاگونیستی دركنارهم زیست دارند، درمراحل معینی به مقام  انتاگونیسم می رسند. مثل نظرات لینن ورفقایش با نظرات تروتسكی و بوخارین و یا نظر مائوتسه دون با نظرات چین دوسیو، لیوشائوچی و دیگران.

درجنبش ما نیزچنین امری مشاهده شده و بارها به جدائی راه ها انجامیده است. هم اكنون نیز اگر دگماتیست ها و یا لیبرال ها روی نظرات نادرست شان پافشاری كنند، تضاد غیرانتاگونیستی ما با آن ها به انتاگونیسم بدل خواهد شد. درتاریخ جنبش چپ … (مثال های مشخص از گروه ها ونیروها و افكار مختلف درون جنبش داده شده بود كه بیشتر برای روشن شدن رفقای حاضر بو د، لذا از نوارپیاده نكردیم).

نتیجۀ صحبت این كه باید دانست هرتضادی راه حل ویژۀ خود را دارد. برخورد درست و نادرست به تضاد و سیرحركت تكاملی تضاد، می تواند حلال مشكلاتی شود و می تواند به جدائی ها، دشمنی ها و حتی فاجعه ها بیانجامد. لذا باید دقیق، دیالكتیكی و مسئولانه و عملی به قضایای ماحول خود برخورد كنیم وقدم به قدم بارعظیم انقلاب رابه پیش ببریم.

بحث تضاد و اجزایش بحث وسیعی است. برای امروز همینقدر كافی است. درجلسۀ دیگر اگر فُرصتی میسر شد روی تضادهای درون خلق دركشورخود ما و راه حل صحیح آن ها صحبت می كنیم. ازشما تشكر، امید است استفاده شود.                                                                                                                   پایان

                                                                       اول پائیز یا ماه میزان سال۱۳۶۰شمسی