انجینیرشیر”آهنگر”

تضادبه زبان ساده

قسمت یازدهم

پیوسته به گذشته

اگر ماركسیست ها مطالعۀ شان را در سرتاسر پروسۀ رشد و تكامل پدیده ای به نام سرمایه داری ادامه نمی دادند، و ُدگم و تغییر ناپذیر اندیشه های ماركس را می پذیرفتند، باید انتظار انقلاب سوسیالیستی جهانی را می كشیدند و دست برروی دست می گذاشتند. ولی آن ها این طور نكردند، چون دیالكتیك را پویا، زنده و تكاملی می دانستند، به ارزیابی دیالكتیكی مرحلۀ جدید تكامل سرمایه داری اقدام كردند. لینن به كشف قانونمندی های این مرحلۀ تكاملی سرمایه داری قادر شد وآن را “مرحلۀ امپریالیسم” خواند و متناسب با تضادهای جدیدی كه ازاین مرحلۀ رشد سرمایه داری به وجود آمده، طرح انقلاب در یك كشور، در نقطۀ ضعیف امپریالیسم، را داد وعلیرغم جار و جنجال های دگماتیست های زمانش به آن عمل كرد. این جا است كه ماركسیسم به بُن بست نرسید وبه لیننیسم، یعنی “ماركسیسم عصرامپریالیسم وانقلاب های پرولتری” تكامل كرد.

لینن هم ازجهان رفت، ولی تكامل ایست نكرد. مگر می شود رشد و تكامل پدیده هائی را كه مستقل از ارادۀ انسان عمل می كنند، متوقف كرد؟ متافزیك می تواند چنین پنداری بكند و پدیده ها را بدون تغییر وساكن بیانگارد، ولی اوهم فقط می انگارد و می پندارد، نه این كه واقعاً بتواند تكامل را متوقف سازد. اما دیالكتیك واقعیات را، تكامل را قبول دارد و به آن برخورد لازم می كند. لذا قبول دارد كه امپریالیسم هم رشد می كند.

فاشیسم محصول تكاملی امپریالیسم است. امپریالیسم كه برای بازاریابی به بیرون از زادگاه های سرمایه دست دراز كرد وساحات مختلف سرمایه گذاری را گروه های مختلف سرمایه دار درانحصار گرفتند. لذا برای استعمار بیشتر خلق های جهان و به دست آوردن سود بیشتر امپریالیست ها جهان را به مناطق تحت نفوذ گروه های معین انحصاری تقسیم كردند. گروه های معین امپریالیستی در لحظات خاص از تكامل شان، مناطق نفوذ بیشتری را خواستار بودند، این جا است كه مسئلۀ تقسیم مجدد مناطق تحت نفوذ امپریالیست ها به میان می آید تا با جنگ و با زور، مناطق بیشتری از جهان را زیر سیطره بگیرد و جنگ جهانی دوم را بر پا می كند. فاشیسم به سرعت اروپای شرقی را می بلعد و پای تجاوز به كشور منحصر به فرد سوسیالیستی در جهان، یعنی به شوروی ستالینی، دراز می كند. استالین و خلق تحت رهبری اش از كشور سوسیالیستی شان سرسختانه دفاع می كنند، كشورهای امپریالیستی فرانسه، انگلیس و امریكا هم كه منافع گروهی خود را با حرص و ولع و زورگوئی فاشیسم از دست داده و آن را خطری برای خود می دیدند، نه تنها به او كمك نكردند كه جبهۀ دیگری علیه او گشودند.

فاشیسم زیر ضربات كوبندۀ استالین و خلق تحت رهبری اش، خورد و خمیر شد واستالین از شكستن محاصرۀ مسكو و استالینگراد تا برلین پیشرفت. فاشیسم شكست خورد، اما امپریالیست ها كه قدرت شوروی استالینی را دیدند. در صَدد تخریب بیشترش برآمدند. استالین كه به ترمیم شكست و ریخت آثار جنگ مصروف شد، مبارزۀ طبقاتی در درون جامعه و درون حزب و احیای سرمایه داری را ناچیز گرفت، چندی بعد كه از جهان چشم پوشید، امپریالیست ها توانستند از زمینه های مساعد احیای بورژوازی در حزب و كشور شوراها بهره بگیرند و آن را به وسیلۀ نمایندگان بورژوازی، كه در رأس شان خروشچف قرار داشت، به بی راهه ببرند و بورژوازی در آن كشور به قدرت برسد(در مورد سقوط اتحاد شوروی سوسیالیستی به رویزیونیسم و ازآن به سوسیال امپریالیسم، روزهای قبل در بحث شناخت صحبت كردیم كه تكرارش زاید است)، رویزیونیسم در آن حاكم شود واز آن به سوسیال امپریالیسم تكامل كند.

سوسیال امپریالیسم نوع دیگری از تكامل امپریالیسم است و با وجود خود، با تكامل خود و با عملكرد خود در جهان تضادها، تغییرات و تحولات خاصی را آفریده است كه باید درنظرگرفته شود.

 ماركسیست ـ لینینست ها این ویژگی ها را ارزیابی كردند و به این نتیجه رسیدند كه با تكامل امپریالیسم به فاشیسم وبعد به سوسیال امپریالیسم، عصر ما وارد “عصر اضمحلال امپریالیسم و انقلاب های آزادیبخش ملی” شده است و لذا نه تنها انقلاب دركشورهای ضعیف سرمایه داری، بل كه در كشورهای نیمه فئودالی ـ نیمه مستعمره نیز ممكن است. این انقلاب باید از “انقلاب دموكراتیك نوین” عبور كند تا زمینه ساز گذار به سوسیالیسم شود. این كشف و این افتخار ازمائوتسه دون است، ولذا حق دارد كه بگوئیم ماركسیسم ـ لیننیسم نیز به مائوتسه دون اندیشه تكامل كرده است.

با تجاوزسوسیال امپریالیسم به كشورما، باز، درمناسبات جهان تغییراتی به وجود آمده است. سوسیال امپریالیسم با این تجاوز، هم چنان كه در كشور ما تضادهائی را جابجا كرد و مناسبات جدیدی در جبهه گیری ها به وجود آورد و جامعۀ ما را به تحول منفی به كشور مستعمره كشاند، درسطح جهان نیز جبهه گیری های جدیدی به وجود آورده است. انقلابیون افغانستان باید این ویژگی ها را ارزیابی كنند، از مناسبات مساعد جدید بهره گیرند و به تضاد ها و پرابلم های جدید راه حل های جدید ارائه كنند.

ادامه دارد