اثری ارزشمند از: زنده یاد عبدالقیوم رهبر

تسلیم طلبی در قلمرو مبارزه و بقاء

قسمت پنجم و آخر

اشکال تسلیم طلبی در سازمان پیشتاز

الف – اشکال عاریتی تسلیم طلبی:

اشکال انتقال یافته – از جنبش و جامعه – و عاریتی تسلیم طلبی در بادی امر با سازمان پیشتاز و سیاست های آن در تناقض قرار می گیرد. در حالیکه اشکال ذاتی و جوهری آن در ظاهر امر در خدمت سازمان پیشتاز و با سیاست های آن همگام است ولی در کنه خود منافی سیاست های پیشرونده وزنجیر گسل آنست.
درجامعه پر از تناقض ما وسوسۀ قدرت و شهوت رسیدن بدان تا آن حدیست که گروه ها، لایه ها و گرایشات متعدد و متنا قض حاضر اند برای پیروزی بر رقیب دیرینه و نزدیکش که گاهی مربوط به قریه ای دیگر، قومی فلان و یا رده بهمان میشود دست شیطان را صمیمانه بفشارند. گویا مثل معروف ” ما دو دشمن را به هم می اندازیم هرکدام کشته  شوند منفعت خلق خدا در آن مضمر است ” در کثیف ترین صور آن خود را به نمایش می گذارند. این گروه ها از این غافل اند که خود و برادر خود را طعمه توپ دشمن ساخته اند. انتقال و سرایت این خیانت در یک سازمان پیشتاز اکثرأ با پشتوانه سیاسی رفرمیستی صورت میگیرد. یک نیروی انقلابی گویا می خواهد ” از هر طریقی و به هر وسیله ای ” قدرتی به هم بزند و توازن قواء  را در تناسب خود و دشمن و یا خود نیروهای رقیب به نفع خود تغیر بدهد و بر پایۀ این توانائی که بی خون دل بکنار آمده است راه انقلاب را در پیش خواهد گرفت و بدین صورت سیاست قدرت طلبانه با سیاست فریب کارانه پیوند می خورد.
فریب دشمن اصلی است که بدون شک در تمام ادوار و در میان همه نیروها وجود دارد. در اینجا نوعی خود فریبی است که خود را در لفافۀ تحمیق دشمن عرضه میکند و مضمون آن چنین است که فکر و اراده ما نزد خود ماست از دشمن اسلحه می گیریم و بعد با خود او می جنگیم. جنگ کنونی که یک جنگ پراگنده دارای مراکز بی حد وحصر و تجارب حاصله از آن در اجزای محدود خود، مانند واقعۀ وردک در زمان امین و یا واقعۀ خوگیانی (قومندان زمان خان) درسال گذشته، بر این طرز تفکر صحه می گذارد ولی تصمیم نظری وعملی آن بدون شرایط و ضوابط معینی خود فریبی احمقانه ایست که مایۀ آن خود شیفته گی نرگسی است.
سیاست های لحظه ای که بر پایه غریزه بقاء نفس و دفاع از خود بنیان گذاشته میشود در عمل و نظر آن نوع از خود بیگانگی بدوی را نمایش میدهد که انسان اولیه در مقابله با عوامل مانعه طبیعی بدان دچار بود. در اینجا آگاهی به مفهوم کار هدفمند و با برنامه انسانی در پائینترین درجات آن است. سرایت این مرض درمیان یک سازمان پیشتاز بیشتر به شکل سیاست های دفع الوقت، کوته نظرانه و شوالیه مآبانه بروز می کند و در نتیجه شکست محتوم خود راه را برای تسلیم و سجود در مقابل واقعیت فاسد باز می نماید که یکی از صور تجلی آن تسلیم طلبی است، صورت دیگر آن تسلیم طلبی اجتماعی و یا احیانأ انحلال طلبی…

ب- اشکال جوهری تسلیم طلبی:

یک سازمان پیشتاز که از لحاظ ماهوی در تناقض با استعمارگر و استثمارگر قرار دارد ، نمی تواند بدون نفی ذات و ذاتیت خویش در پهلوی استعمار بایستد و با او همدست و همدستان گردد. سجود و تسلیم در مقابل استثمارگر بومی سازمان پیشتاز را از ریشه اجتماعی آن جدا می سازد و در آنچنان فعالیت های اجتماعی می اندازد که در نتیجه بر شمشیر ظلم اجتماعی بوسه زند و بالآخره خود پرده پوش و پشتیبان آن گردد.
تسلیم طلبی اجتماعی ممکن است جلوه های رنگارنگی به خود بگیرد: شاید گاهی به شکل پشت پا زدن صریح یا پنهانی کلی و یا جزئی مبانی اعتقادی پذیرفته شده خود را نمایش بدهد و شاید زمانی به صورت جانبداری صریح و یا گنگ طرح های سیاسی ” دلسوزانه ” و ” وحدت گرایانه ” تجلی کند بدون اینکه همزمان با آن تمایزات سیاسی – اجتماعی خود را با دیگران بفهمد و یا بفهماند و شاید وقتی هم با سرفرود آوردن در مقابل اشکال سازماندهی خود بخودی توده ها و تعمیم آن برای یک فراگرد تاریخی بغرنج ضد استعماری خود را عرضه نماید و…
ولی در همه احوال دوری گزیدن از موقعیت و و ظیفه تاریخی ، و به فراموشی سپردن منافع تاریخی مردم و بویژه لایه های اساسی جامعه و دلخوش کردن به شعار های میان تهی و بدون محتوا، ” استقلال ” ” برون راندن روس ” ، بدون اینکه مضمون تاریخی – انسانی این حرکت عظیم و شگرف ملت و مردم ما را در نظر بگیرند ، گردانندگان اینگونه طرح های ” انسان دوستانه ” را با همه نیات خیر خواهانه شان به زباله دان می کشاند تا تفاله های تعفن تسلیم و سجود را در لفافه های تازه و نو نشخوار کنند. یکی از این لفافه های رنگین ”واقع گرائی” و یا ”منفعت گرائی” است که به مثابه یک روند اعتقادی سازمان پیشتاز را به دو جناح ظاهرأ متضاد در واقع همگون تقسیم می سازد. تسلیم طلبی و انحلال طلبی.
مضمون سیاسی تسلیم طلبی ”واقعگرایانه” و ”منفعت گرایانه” در این است که نیروهای انقلابی با آن خط متمایز ضد استعماری – ضد ارتجاعی به شکست های متعددی رسیده و اکنون نیز توان آنرا ندارد که همزمان در چند جبهه تحمیل شده بجنگد. بنأ بهتر است در میان آن نیرویی که حد اقل در ظاهر با مبانی فکری و اعتقادی او دشمنی ندارد پناه برد و منتظر فرصت شود و تا آنجائیکه ممکن است از این سنگر هم دشمن ملی را ضربت زند و هم دشمن اجتماعی را. گردانندگان این گونه طرح ها اکنون دست های شان تا مرفق بخون مردم مان سرخ است و روسیاهی تاریخی آنها کمتر از نوکران روس نیست.
سیاست های جهشی و یا سوختن مراحل پرده دیگریست که در ورای آن دیو تسلیم طلبی پنهان است. جنبش مقاومت در ذات خود دارای عناصر ناهمگون و متضاد است و هماره در مراحل بدوی و اولی جنبش نیروهای عقب گرا عربده می کشند و با به عاریت گرفتن امتیازات اجتماعی موجود و نهاد های بنا شده بر پایه این امتیازات و روپوش اعتقادی آن تمام اداء و اطوار، گفتار و کردار و حتی مظاهر و مراسم مردگان را به شکل نفرت انگیز آن دوباره زنده می سازند. نیروهای پیشرونده و سازمان پیشتازش که فقط با نفس دراز می تواند از سرداب مردگان بگذرند و با اشعه خورشید هماغوش و هماورد گردند ، گهگاهی وسوسه های کودکانه و خیال انگیز ”یک شبه ره صد ساله” پیمودن آنها را به خیز و جست ها و نی سواری هایی وامیدارد که گویا می خواهند با یک گام از کوهی به کوهی دیگر قدم بگذارند بدون اینکه رنج پائین و بالا رفتن از درۀ عمیق و پر پیچ و خم تجربه را برخود هموار سازند. و وقتی جریان عادی تکامل اوضاع اجازه ”سوختن مراحل” را نمی دهد گردانندگان کودک خوی آن دست به دامان شطح و طامات به پیشواز استعمار به سجود می افتند و بدینصورت با اعدام ذاتیت خویش بقاء ذات خود را تضمین می کنند.
کار نفوذی – تجزیه ای در میان دشمن در صورتیکه مبانی اعتقادی ، سیاسی روشن و ضوابط تشکیلاتی دقیق یکجانبه آنرا همراهی نکند ممکن است در تحت شرایط معینی به ضد خود مبدل شود. میکانیزم این کار در آغاز با نفوذ یک عامل انقلابی در میان دشمن آغاز می یابد بنابر نبود یا کمبود تربیت اعتقادی – سیاسی و نبودن ضوابطی که فرد را در تمام اداء و اطوارش زیر نظر و تجدید تربیت قرار دهد و بالآخره او را عامل دو طرف و سرانجام به عامل سرسپرده دشمن مبدل میسازد که درین صورت خونبارترین ضربات را بر پیکر نیروهای انقلابی و سازمان پیشتازش میتواند بزند.
راه دیگر تسلیم – نا امیدی از انقلاب و دورنمای آن بر پایه آن ایجاد بدبینی در مورد این یا آن فرد گروه وغیره ، دامن زدن اتهامات بی پایه ایکه فقط میتواند ظرفیت های انقلابی را در فضای گند آلود بی باوری بیاندازد و ایجاد اغتشاش فکری است که خمیرمایه همه آنها این است: ” نمیشه…” !  یأس به مثابه مادر سلسله ای از افکار، روشها، کنش ها می تواند بدترین نوع سجود و تسلیم را با خود بیاورد. این نوع تسلیم با وقاحت بی نظیری گویا علیه تسلیم و سجود می رزمد ولی مایۀ درونی آن آبستن به تحلیل بردن شخصیت انقلابی و تبدیل آن به عناصری خود مرکز بین ، پرعقده  و بدبین است که راهی جز انحلال و تسلیم ندارند.
و بالآخره ایجاد هرج و مرج فکری ، سیاسی و تشکیلاتی در میان یک سازمان پیشتاز میتواند یکی از اشکال تسلیم و سجود در مقابل دشمن باشد. طرزالعمل این شکل تسلیم طلبی چنین است که سازمان پیشتاز که دارای مبانی اعتقادی محکم ، سیاست روشن و تشکیلاتی دارای ضوابط و حدود کاملأ مرزبندی شده است در صورتی که عناصر معینی از خط انقلاب منحرف گردند با مجموع سازمان پیشتاز که بصورت یک سیستم کامل عمل می کند در تناقض قرار میگیرند و اکثرأ چون تاب مقاومت در مقابل صخره سازمان پیشتاز را ندارند یا اصلاح می گردند و یا به نامی و اسمی رخت برمی بندند.
فضای پر از هرج و مرج که در آن کسی از کسی حساب نگیرد و نوچه های مراهقی که خیال قهرمانی کور شان کرده است بجای اینکه گره از کاری بگشایند و یا ره بجائی ببرند اکثرأ در بیراهه های خود بینی و خود رفتگی محبوس می گردند و گاهی هم در چاه تسلیم سرنگون می گردند.

چگونگی مبارزه با تسلیم طلبی در یک سازمان پیشتاز

برای اینکه سازمان پیشتاز بتواند ذاتیت خویش را به عنوان نیرویی که جامعه را از غرقاب نیستی، به ساحل هستی ”هستی ملی و اجتماعی” میرساند ، تثبیت نماید در قلمرو برون از خود باید آنچنان محیط زیستی خلق کند تا بتواند نو نهال جهان مطلوب خویش را در آن بارور سازد ولی بنا به گفته معروف ”لا یهدی العمی الاعمی” برای اینکار خود به درونمایه ضروری ای نیاز دارد تا هم در ساحه نظر و هم در قلمرو عمل و چنانچه در شیوه ها و راه های تحقق هدف قبل از همه چیز بر مبنای پولادین اعتقادی با اطمینان خاطر و دیده روشن به جانب ملکوت آزادی به حرکت بپردازند.
مبارزه علیه تسلیم طلبی در کلیت آن برای سازمان پیشتاز گلیم از آب بدر بردن و سجاده بر دوش کشیدن نیست و گاهی تا سرحد رسالت تاریخی ارتقاء می یابد. و بدینسان است که هم مبارزه ای برون ذاتی و هم درون ذاتی را طالب است تا به عنوان یک حرکت به هم پیوسته متکامل راه را بر تسلیم و انقیاد ببندد و در حرکت پیشرونده خود شورش را تا سرزمین خود آگاهی ملی و اجتماعی برساند.

الف – مبارزه برون ذاتی:

برای زدودن ظلمت از خود بیگانگی اجتماعی – در شکل ملی آن – باید به شناخت علمی و همه جانبه خود و دشمن خود همت گماشت. شناخت خود فریبانه و موهوم و یا متکی بر تخیلات فریبنده و تاریخزده اگر هم زمانی بتواند شگوفائی و تحرکی دروغین ایجاد نماید ولی برای فهم قضایا و مناسبات شدیدأ بغرنج یک فراگرد اجتماعی آزادیبخش که هم در مجموعه ای از علایق درون مرزی متشابه و هم در سلسله ای از ارتباطات برون مرزی مرئی و نامرئی واقعیت وجودی خود را بازگو میکند ، کافی نیست و جنبش را به لامحاله – به بیراهه و کجراهه می کشاند و سرانجامی جز تکاثف هرچه بیشتر ظلمت از خود بیگانگی نخواهد داشت. شناخت علمی و همه جانبه از خود – کشف ذات –  و… با موثرات کند ساز و تند ساز حرکت ملی – اجتماعی – کشف جهان ماحول در حدود اجتماعی آن – پایه اساسی آگاهی ملی است که در فراگرد ستیزه ملی نقش تعیین کننده دارد.
مقصود از آگاهی ملی درینجا بطور عام اعتقاد به خود، تاریخ خود و آن ارزش های مادی و معنوی ایست که یک کتله انسانی – به عنوان کشوری و یا ملتی – در درازای زمان آنرا بوجود آورده و پاسداری کرده و بر پایه و در چارچوب آن پیشرفت آتیه خود را ممکن و موثر میداند. اینکه در درون این کتله انسانی چه گرایشات متناقض وجود دارد مبحثی جداست.
آگاهی ملی انقلابی پایه دوامدار ستیزۀ ملی است. ”جهان وطنیت” در آن صور مشخصی که میهن دوستی و اعتقاد به خود، تاریخ و ارزش های خودی را نفی کند در هرلباسی که خود را عرضه نماید در تحلیل نهائی راه را برای استعمارگر باز می کند و انسان استعمار زده را از ریشه و پایه اش جدا می سازد. بدین صورت سازمان پیشتاز در پهلوی اینکه با بشریت مجبور و معذب یکجا راه بسوی ملکوت آزادی میبرد و سرنوشت خود را جدا از سوختگان تاریخ معاصر نمی داند. زنده کردن تاریخ پر افتخار میهن خود و جهت دادن تپ و تلاش های مادی و معنوی و برون کشیدن آن از زنگار فراموشی و از خود بیگانگی میتواند نکته اتکایی مطمئن برای یک ستیزه دوامدار، شاق و بغرنج باشد.
دشمن استعماری دارای نیات عاجل و آجل، ظاهر و پنهانی است. به نیروهای معینی اساسأ تکیه می نماید و ذخایر خود را یا دارد ویا بوجود می آورد و راه و روش های متعدد و متناسبی را برای پیاده کردن طرح های جهنمی خود دارد. بدون شناخت واقعبینانه علمی و همه جانبه دشمن نمی توان ستیزه با آن را پیروزمندانه به پیش برد و شناخت موهوم، عقب گرایانه ، جزئی و سطحی از دشمنی چنین غدار راه را برای سیاست های خود فریبانه و عوام فریبانه باز می کند، امکان نفوذ در میان مردم و جنبش و در نتیجه تسلیم و انقیاد را بیشتر می سازد.
بنأ طرح یک سیاست متکامل که تمام جوانب نیازمندی جنبش را پاسخ گوید، در پرتو منافع والای ملی از واقعیت های ملی و بین المللی حرکت نماید، در مقابل استعمار و ایادی رنگارنگ آن دارای موضع تهاجمی و سازش ناپذیر باشد و جوانب آن در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر قرار داشته باشد ، ضرورت تأخیر ناپذیر است. این طرح باید اتکاء بخود و اتکاء به مردم را متحقق ساخته تناقضات تاریخی – سیاسی موجود را به نفع وحدت و ترقی حل کند و بدینصورت وبای تفرقه جوئی محلی، قومی و سیاسی را محاصره کرده و با تبارز جوانب اجتماعی و انسانی جنبش ضرورت وجودی خود را تثبیت و راه را برای یک بسیج علمی، دوامدار و دائم التجدد باز کند. بدین صورت است که محیط زیستی مناسب برای ستیزه ضد استعماری به وجود می آید و سازمان پیشتاز می تواند در اینگونه محیط آفاق تازه ای از ستیزه و مبارزه را برای آزادی انسان استعمار شده باز کند.

ب – مبارزه درون ذاتی :

یک سازمان پیشتاز اگر به موقعیت تاریخی خود در جامعه آگاهی نداشته باشد و برین اعتقاد پایداری نورزیده ، خود را در دیگران منحل سازد و یا بخواهد دنباله روانه تاریخ دیگران را بسازد. در آنصورت خطر اینکه در منجلاب تسلیم اجتماعی و یا ملی بیفتد زیاد است. روشنگری دائم برای کسب خود آگاهی ویژه سازمان پیشتاز و ارتقای کیفی سطح خود آگاهی آن برای فهم مناسباتی که بصورت دائم التزاید بغرنجتر می گردد اساسی ترین عاملی است که سازمان پیشتاز را با موقعیت اش در جامعه و در تاریخ ارتباط میدهد و آنرا تعمیق می بخشد.
ولی اگر این روشنگری همراه و در توازن با روشن کردن راه انقلاب و پیشرفت و طرق ضروری ، معقول و عملی ستیزه ضد استعماری حرکت نکند ، حدود و ثغور این راه و ضابطه های تحرک انقلابی را در مجموع روش ها و کنش هایش روشن نسازد، به هذیان تب آلود مشتی خود شیفته مبدل میگردد که از برج عاج تخیل میخواهد بر زمین و زمان فرمانروائی کند.
سازمان پیشتاز در مناسبات درونی – چنانچه برونی – خود دارای ضابطه هائیست که فقط در چارچوب و از خلال آن می تواند ذاتیت خود را متحقق بسازد مهمترین این ضابطه ها روابط آزادانه ایست که در زیر چتر یک انضباط آگاهانه حرکت می کند و روابط متقابل عمیقی باهم دارند.
همچنان برخورد متحرک، پیشرونده ، انتقادی و سازنده به خود و دیگران اصل دیگریست که مناسبات درونی سازمان پیشتاز را رنگ می بخشد. برون شدن از این چارچوب که در طی یک قرن تلاش انسان آزادیخواه و انقلابی به عنوان تجربه ای جهانشمول پذیرفته شده است خطر افتیدن در چاه تسلیم اجتماعی و ملی را زیاد می سازد و حراست از آن و اعطای محتوای رزمنده و غنی راه را بر دشمنان رنگارنگ می بندد. توجه به این مسئله بخصوص در کار نفوذی میان دشمن می تواند اهمیت حیاتی داشته باشد. چه اگر سازمان پیشتاز در کلیت خود به عنوان یک واحد منضبط حرکت ننماید، نمی تواند در حساس ترین نوع کار خویش که در مناسبات مانوری و تخریبی با دشمن قرار میگیرد مستحکم و منضبط باشد و قانونمندی های علمی و تجربی این کار را در عمل پیاده نماید.
همچنان سازمان پیشتاز که هماره واقعبینانه ترین راه حل ها را برای معضلات و مشکلات مطرح می سازد و از واقعیت – ولو فاسد هم باشد – نقطه آغاز حرکت خویش را انتخاب می نماید ولی تجاوز از این واقعیت فاسد و ربط آن با منافع دراز مدت و تاریخی مردم آن محکی است که تمام کردار سازمان پیشتاز در رابطه با آن سنجش میشود. اعتقاد به منافع دراز مدت و تاریخی مردم، تعهد و وفاداری در قبال آن ضمانت بزرگی است که جنبش پیشرونده را از لوث تسلیم و سجود مبراء نگه می دارد. و درست بر پایه همین وفاداری است که سازمان پیشتاز در مقابل عینیت قانونمندی تکامل اجتماعی برخورد علمی دارد و ”سوختن مراحل” را که در واقع نفی این عینیت و افتیدن در دام ذهن گرائی و اراده گرائی است، به عنوان شوق خامی میداند که راه را دو چندان و مصائب را به اضعاف آن بالا می برد.
مقابله با نا امیدی ناشی از پراگندگی جنبش مقاومت، شرایط نامساعد کنونی در سطح ملی، منطقه و بین المللی فقط با کار سیاسی مداوم و هدفمند ممکن است. جرثومه های بدبینی، اتهامات بی بنیاد، اغتشاشات فکری و هرج و مرج تشکیلاتی که هرکدام در سازمان پیشتاز عامل سجود و تسلیم اجتماعی و یا ملی و یا در بهترین حالت موجب به هدر دادن نیرو و توان سازمان میگردد، اگر چنانچه با پالایش اعتقادی و روشنگری سیاسی مداوا نگردد، باید آنرا زیر ذره بین واقعبینی انقلابی قرار داد و در پی علاج آن برآمد.  در شرایط کنونی این مرض حالت وُبایی بخود گرفته است و بایستی به مثابه مقابله با وُباء با آن برخورد نمود. به ویژه اینکه دشمن با خلق این حالت وُبائی می تواند مزدوران خود را در میان توده های جنبش جا بزند که این مورد به خصوص هوشیاری بیش از حد معمول را طالب است.

پایان سخن

جنبش مقاومت ضد استعماری به عنوان نفی یک وارونگی تاریخی فقط می تواند آنگاه به واژگونی کامل آن برسد که خود را به مثابه یک حرکت خود بخودی نفی نماید و تمام تحرک درونی عوامل متناقض را آگاهانه در مسیری هدفمند سوق دهد، انسان حاکم تاریخ گردد و مقاومت تا سرحد آزادی انسان و محیط زیست اجتماعی او ارتقاء یابد. واین فراگردی است پرپیچ و خم، با افت و خیزها و پیشروی ها و عقبگرد ها، خلاصه دراز مدت نه فقط به مفهوم زمانی بل به مفهوم منطقی آن و رسیدن به پیروزی سریع مستلزم آن تعقیدات جانبی و درونی خواهد شد که میلاد پیشرس با خود دارد، علاوه بر آنکه از لحاظ منطقی و عملی ناممکن به نظر می رسد ولیکن در عصر رستاخیز خلق ها و ملل دربند و اسیر این پویه حماسی عصر نیز به ظلمتکده تسلیم و سجود نمی افتد، عامل زمانی با همه پیچیدگی اش انسان شورشگر و آزاده را یاری می رساند و تحرک درونی این حرکت عظیم – چه در محدوده ملی و یا گسترده جهانی – برخلاف روند وارونگی تاریخی – استعماری و در جهت آزادی انسان حرکت می کند. انسان مجبور با هرحرکت علمی، سیاسی، اجتماعی در پهنای جهان – با هر نیتی که باشد و اکنون در خدمت هرکه باشد – به آفاق و ملکوت آزادی نزدیکتر می گردد. دیری نخواهد بود که این وارونگی عظیم تاریخی سرنگون شود و بر روی خرابه های آن انسان مجبور به آزادی رسیده با قامت بلند و کشیده و مشت گره کرده فریاد بزند: زنده باد آزادی…

گر بریزی بحر را در کوزه ای
چـند گنجد قسـمت یکروزه ای
*****