اثری ارزشمند از: زنده یاد عبدالقیوم “رهبر”

تسلیم طلبی در قلمرو مبارزه و بقاء

قسمت چهارم

۴ ــ  عوامل درون ذاتی تسلیم و سـتیزه:

چنانکه پیشتر دیدیم، در مبارزه وستیزۀ استعماری آنچه بیش از همه نقش دارد سرشت ویا موقعیت تاریخی یک نیروی اجتماعیست. آن نیروهائیکه براساس سرشت، سرنوشت شان با استعمار پیوند خورده است اگر هم بنابر علل عارضی ای چند گاه در سنگر ضد استعماری بنشینند، همانند مار آستین در لحظۀ مناسب نیش زهرآلود خود را در بدن انقلاب فرومیبرند. یک سازمان پیشتاز با سرشت ویژۀ خود در تناقض با استعمار قرار دارد. اگر در صفوف مبارزین پیشتاز راه آزادی فــتوری هم ایجاد شود و یا نیروهایی از آن  در معبد تسلیم به سجود بپردازند در آنصورت یا اشتباهی در کار است یا انحرافی، نه همآهنگی و همسویی طینت و طبیعت. درین صورت یکی از دوسوی تناقض بطور حتم دیگری را نابود میکند و میبلعد، یا گردان پیشتاز دوباره در موقعیت تاریخی خود قرار میگیرد و به گفـتۀ نغز مولوی:

“هـرکسی کو دور ماند از اصل خـویش
بـاز جـوید روزگار وصــل خــــــــویش”

ویا اینکه گردان پیشتاز به موقعیت تاریخی  خود خیانت میورزد و رنگ می بازد که درین حال حسابش از جمع شیفته گان راستین راه آزادی جداست.
به هر حال استعمار نه به عنوان یک قدرت نظامی صرف، بلکه به مثابه یک سیستم با مردمان جهان ــ در کشور خودش و در بیرون ــ طرف است، که درین سیستم هم نگرش فکری آن مضمر است وهم حرکت سیاسی آن وهم نهادها و ابزاری که بوسیله آن اهداف خود را برآورده میسازد. یک سازمان پیشتاز نیز بنا به گـفتۀ : ” لایفلح الحدید الا الحدید ” از سیستمی پیروی میکند که نافی نگرش فکری ، تحرکات سیاسی و نهاد و ابزار استعماری است.
بناءً اگر سازمان پیشتاز از موقعیت فکری ــ فلسفی خود انکار ورزد و بخواهد خود را باحلیۀ افکار عقب گرا و تاریخ زده متجلی سازد و یا به آنچنان لاادریتی بیفتد که قدمگاه خود را بعنوان یک سازمان پیشتاز گم کند، در آنصورت به  جای اینکه با چراغی به جنگ سیاهی برویم طشتی از قیر را بر چهرۀ خود مالیده ایم و در سیاهی ناپدید شده ایم.
خلع سلاح فکری سازمان پیشتاز و نا امیدی اعـتقــادی آن ، کوششی است که در طی قرون و اعصار استعمار و ارتجاع بدان پرداخته است. گاهی پیشتازان اجتماع به کلی مسخ میشوند و سر از گریبان استعمار میکشند، زمانی به عوامل پنهانی استعمار مبدل میگردند، وقتی هم با نفی ذات خود و بزرگسازی استعمار و  ارتجاع مردم را از نگاه معنوی بی روحیه میسازند ویـــا اینکه در  بیابان های گـــرم و ســوزان آنها را به سراب ” اندیشه های تازه ” سرگردان میسازند. ولی در همه احوال نتیجه یکی است و آن اینکه وقتی سازمان پیشتاز ازموقعیت فکری خود به نفع استعمار ــ ارتجاع و یا به نفع نیروهای دیگری که همراه اویند بگذرد، راه را برای تسلیم در مقابل این نیروها باز میکند و نقش تاریخی خود را که همانا واژگونی وارونگی تاریخ این ملت است بطور کامل نمیتواند انجام دهد.
ممکن است گاهی هم سازمان پیشتاز از لحاظ اعـتقـادی برموقعیت فکری خود استوار جلوه کند، ولی از نگاه سیاسی ــ نظری و یا سیاسی ــ عملی در سراشیب تسلیم طـلبی قرار بگیرد.  یکی از اشتباهات  سیاسی ــ نظری ایکه نطفه های تسلیم طـلبی را درخود پرورش میدهد، طرحی است که گویا در کشور ما جنگ کنونی جنگ میان ابرقدرت های امپریالیستی است و یا اقلاً در پهلوی جنگ عادلانه ملت ما، جنگ دو ابرقدرت عمدگی و تسلط کسب میکند و این نطر  به فراموشی سپردن یک کلیت تاریخی ــ اجتماعی (مقاومت مردم ما علیه سوسیال امپریالیسم روس) و انکار خصلت کلی جنگ عادلانۀ کنونی عملاً منجر به کناره گیری از آن و تقویت دشمن میشود. این نظر در صور بسیار زنده آن به طرح کاریکاتوری دو اردوگاه (اردوگاه سوسیالیستی به رهبری شوروی!! و اردوگاه امپریالیستی به رهبری امریکا) میرسد که اکنون جناح های ذخیرۀ روسی در ورای آن خود را می پوشانند.
انحراف دیگر سیاسی ــ نظری مناسبات میان آزادی ملی و دموکراسی را در مرحلۀ کنونی درک نمیکند. مضمون این طرز تفکر چنین است که: ” برای رسیدن به آزادی باید دموکراسی در درون نیروهای مقاومت رامتحقق ساخت، ولی کسانی هستند که در نظر و عمل این دموکراسی را پامال میکنند. لذا باید آن نیروهایی را که دموکراسی را نفی میکنند با ” انتقاد سلاح ” نفی کرد و این یگانه راه رسیدن به آزادی است.”  مطلق کردن قطب دموکراسی و عدم توجه  به حدود وثغوریکه دموکراسی درین مقطع تاریخی در چهارچوب آن بایستی حرکت کند ( وآن چهارچوب آزادی است) وجدا کردن آن از مسألۀ عمده مقطع کنونی ما ( آزادی ) لامحاله پیروان این نظر را به منجلابی میکشاند که برای بیرون آمدن از آن ” دست خود را در دست شیطان میدهند” و در نتیجه پایه های تسلیم طـلبی را بنیان میگذارند.
انحراف سیاسی ــ عملی بیشتر خود را در لـفافۀ خجالتی رفرمیسم ــ  اجنتوریسم ( کار نفوذی شبه علنی در میان دشمن ) می پوشاند. این طرح عملاً بطرف تجزیه دشمن و جلب امکانات آن به نفع انقلاب نمیرود، بلکه ” بازی با دم اژدهاست” که بازیگران خود مرکز بین و خود شیفتۀ آنرا همراه با ظرفیت انقلابی سازمان پیشتاز در کام اژدها فرو میبرد.
دوری گزیدن از تجارب انقلابی جهان و رو آوردن بطرف “امپراطوری های خود مختار تشکیلاتی” برزمینۀ محلی گرایی، نژاد گرایی و دیگر گرایشات مضره، زمینه ساز یأس در میان انقلابیون و نفوذ دشمن است و دیر یا زود گردانندگان مراهق آنرا به سرزمین تسلیم و سجود میرساند. چه سجود ملی یا اجتماعی و یا خزیدن در غار ناامیدی و زندگی شخصی که در همه احوال به کشاندن ظرفیتهای محدود انقلابیون است و سزایی جز نفرین و روسیاهی در پی نخواهد داشت.
نفوذ دشمن در بین سازمانهای انقلابی و پیشتاز فقط میتواند برزمینۀ کمبود های فکری، سیاسی ویا اشکال سازماندهی باز ، خود مختار و یا محلی گرایانه ریشه بدواند و خونبارترین نتایج را برای یک سازمان انقلابی به بار آورد و فشار چند جانبه دشمنان رنگارنگ، همراه با کاستی های دیگری مانند سمت گرایی ویا توده گرایی، حفظ مناطق نفوذ و یا نظامیگری در مجموع میکانیزمی را به وجود میآورد که عده ای راه ” نجات ” را فقط در کام اژدها میبینند و در متن یک حرکت مانوری گرایشات تسلیم طلبانۀ ملی نطفه میبندد.

مقاومت و آزادی

قدوم نا میمون استعمار گر که با تخریب نهاد های فکری، اجتماعی واقتصادی جامعه مورد استعمار توأم است، تا با ساخت و خواست جامعه استعماری همنوا گردد، لاجرم واکنشی فراگیر را با خود همراه دارد که اشکال متعدد ستیزه و شورش و یا تسلیم و سجود بنا بر ویژگیهای درون مرزی و برون مرزی مایه می بندد، رشد می کند و با جهت گیری های متعددش با سرنوشت خویش پیوند می خورد.

در جوامع عقب مانده مانند کشور خود ما – که قطب بندی های حاد سیاسی – اجتماعی هنوزعینیت تاریخی خود را ندارد، گروه ها و لایه های متعدد اجتماعی درشبکه ای وسیع و پیچیدۀ  روابطه متقابل و باهمی قرار میگیرند که نتنها در تضاد و تقابل همدیگرند بلکه همزمان با آن در همگونی و با همی با یکدیگر تأثیرمتقابل خود را دارند. این روابطه بیش از اینکه نافی یکدیگر باشند مکمل همدیگراند. در متن چنین اوضاع  و احوال جنبش مقاومت فراگیریکه بر پایه حرکت خود بخودی توده های ملیونی استوار است صرفاً یک فراگرد نافی استعمار است که در ذات خود تناقضات و کمبود های بی حد وحصری را حمل میکند. خاستگاه ها و خواست ها با انگیزه ها و روش ها، پایه های فکری وچوب بست سیاسی آن همه وهمه باهم متفاوت واکثراً متضاد است. مقاومت در برابر استعمار و تخریب همه جانبه آن، نقطۀ التقاء بالقوه – حتی نه بالفعل- همه این نیرو ها ذاتاً متناقض است و خود این تناقض ذاتی کند ساز و حتی مانع تکامل جنبش مقاومت تا سرحد یک جنبش آزادیبخش است که در واقع یک فراگرد نفی نفی استعماری است. جنبش مقاوت ذاتأ نا همگون و متناقض با سلسله ای از روشها و کنش ها رو بروست که در یکی از جوانب فکری، سیاسی و یا نظامی اش با تسلیم وانقیاد پهلو می زند و یا رهگشای آنست و این چیز عجیبی نیست و ما قبلآ به آن اشارتی کرده ایم ولی در اینجا آنچه برای ما اهمیت دارد چگونگی سرایت آن در میان یک سازمان پیشتاز، انقلابی ومیهن دوست است.
یک سازمان پیشتاز، به حیث موجودی زنده و پویا، چنانچه جزئی از محیط خود را – از لحاظ اعتقادی، سیاسی و اجتماعی – در بر میگیرد و به عنوان نیروی بالنده و سازنده بر ماحول خود تأثیر می گذارد و محیط زیست خود را مطابق خواست خود دگرگونه میسازد بمقدار معینی نیز از محیط ماحول خود رنگ میگیرد. تا آنجا که این تأثیر متقابل آگاهانه، هدفمند و با برنامه باشد تند سازی فراگرد پیشرفت انقلاب را یاری میرساند ولی اکثرأ این تاثیر متقابل از دائره یک حرکت آگاهانه پا فراتر گذاشته و تابع تحرک درونی”اتو دینامیسم – دیالکتیک” خود جنبش می گردد- جنبش همه چیز هدف هیچ –. درین صورت خطر سرایت روش ها، کنشها و نظریاتی که بطورمستقیم و یا غیر مستقیم، دور یا نزدیک با تسلیم وانقیاد پیوند دارد در میان سازمان پیشتاز غیر قابل اجتناب است. بویژه وقتی سازمان پیشتاز نوپا و کم تجربه باشد، مبانی اعتقادی، سیاسی و تشکیلاتی آن هنوز در جریان عمل انقلابی آبدیده نشده باشد، و رهنوردان مجرب، پر مایه و متحرک آن یا از بین رفته باشند و یا اساسأ در تناسب با حجم مسئولیت های عملی جنبش کم و نا توان باشند، شرایط  و اوضاع محیطی ( ملی وبین الملی) مختنق باشد، تحرک درونی خود جنبش جانمایۀ شبکه و یا شبکه های از کنش ها، روش ها و نیرو هایی میگردد و در طی زمان به سیستم هایی ارتقاء مییابند که حالت موجود ” Status quo ” را تقدس می بخشند وهستی و بقای خود را در گرو آن می بینند. و برای نگهداری و پاسداری از آن به قلمرو وابستگی وسجود قدم می گذارند که خود اشکال متعددی از تسلیم و انقیاد را به همراه می آورد. از بخشی به  بخشی دیگر، از مرحله ای به مرحله ای دیگر و از شکلی به شکل دیگر سرایت میکند، دگر گون میگردد و به نوسان می آید.

ادامه دارد