س. روشنگر

          تخدیر ذهن اطفال و نوجوانان قسمتی از جنگ امپریالیسم علیه خلق ها است

محمود پسر بچۀ چهار ساله ایست که تقریباً شش ماه است به کودکستان می رود. والدینش که تقریباً ده سال پیش از افغانستان به جرمنی آمده اند، صبح زود باید کار خود را در شرکتی که استخدام هستند، شروع کنند. لذا محمود نیمه خواب و نیمه بیدار باید یک گیلاس شیر خود را به زور بنوشد، و او هم مثل والدینش فوراً لباس بپوشد تا مادرش او را تحویل کودکستان داده و خودش در وقت معین به سر کار خود حاضر شود.

دیروز سال روز تولد محمود بود. درخانۀ شان دوستان و فامیل  برای جشن تولد محمود دورهم جمع شده بودند.

امروز صبح محمود لباس های شیک و نو پوشیده، درحالی که مثل هر روز خنده به لب ندارد، به کودکستان آمده است. او غمگین به نظر می رسد و حالت خوشی ندارد. لحظاتی پیش، مادرش با دلی ناآرام روی پسرش را بوسید و باوی خداحافظی کرد.

محمود کوچک بغض کرده در داخل اطاق گروپ دوم کودکستان، گوشۀ را انتخاب نموده و با کسی حرف نمی زند و همچنان میل به بازی و ساعت تیری با دیگران را هم  ندارد.

هر روز وقتی اطفال وارد اطاق می شوند این سو و آن سوی اطاق می دوند و هرطرف نگاه می کنند. دیوارهای اطاق که با کاردستی های شان مزین است آن ها را خوشحال می سازد.  نقاشی ها و رسم هائی که خود  شان کشیده اند و به جای معینی در دیوار نصب شده است، به همدیگر نشان داده و ازخوشی سر از پا نمی شناسند و بدین گونه دنیای کودکانۀ خود را شادمان می سازند.

اما امروز روز خوبی برای محمود نیست. هرکدام ازمربیان کوشش نمودند تا با او حرف بزنند و از دلش نا آرامی را بیرون آورند، موفق نشدند.

 او کم کم، زیر زبان، آهسته مادر می گوید و در حال گریان است.

ساعتی بعد من پیش محمود رفتم. او را به یک بازی دعوت نمودم، اول تمایلی نشان نداد، ولی کوشش کردم با زبان مادری اش، که وی کمتر به آن آشنائی دارد، با او حرف بزنم که خوشبختانه موثرافتاد. او را متوجه ساعت روی دیوار ساختم که با عکس های حیوانات مختلف ساخته شده و در سر هرساعت صدای یک حیوان را می کشد. از ساعت خوشش آمد و نشان دادم که درساعت دو، بعد از ظهر، مادرش خواهد آمد و او را به خانه خواهد برد.

از محمود پرسیدم که چرا امروز بهانه گیر وعصبانی است. شاید کم خواب نموده و یا کسی چیزی به میلش نکرده و… خلاصه توانستم دنیای جنجالیی که محمود برای خود ساخته بود به هم بزنم و او را دوباره به ساعت تیری و بازی مشغول بسازم.

ساعت دو، مادر محمود برای بردنش آمد. محمود به مادرش گفت:

 “خاله جان مثل تو گپ میزنه”.

من که مشغول صحبت با مادر دیگری بودم، صحبتم را قطع کرده به طرف مادر محمود رفتم و از وی پرسیدم که امروز صبح برای محمود  چه اتفاقی افتاده بود که او ساعاتی را عصبانی و غمگین بود؟

مادر محمود می گوید:

 “روز شنبه سالگرۀ چهارسالگی محمود بود. ما به خانه با حضور فامیل ها و دوستان خود مهمانی ترتیب داده بودیم و سالگرۀ محمود را جشن گرفتیم. دوستان برایش تحفه های فروان آوردند. ازمیان تحفه ها دو تا سامان بازی کمپیوتری است و پروین  خواهر کلانتر محمود او را کمک نموده که چگونه از این وسیلۀ بازی استفاده نماید.

دیشب هم وقت خواب به زور و جنجال این  وسیلۀ بازی را از او گرفتم و گفتم:

برو بخواب!

فردا صبح تو باید کودکستان بروی.

امروز صبح هم همین که از خواب بیدار شد فوراً به سراغ همان اسباب بازی رفت و می خواست آن را با خود به کودکستان بیاورد.

 من مانع شدم زیرا امروز  روز آوردن اسباب بازی به کودکستان نیست. و به نظر من چنین وسیله هائی لازم نیست در کودکستان آورده شود. لذا من اسباب بازی الکترونیک را گرفته و جائی پنهان نمودم.

محمود از همان لحظه لج بازی را شروع کرد و با عصبانیت و قهر به کودکستان آمد.

مادرمحمود که زن تحصیل کرده و با دانشی است همیشه در مورد تربیت طفلش، برخوردهایش، وضعیت روزانۀ او و… از مسئولین گروپ می پرسد و می خواهد بداند که طفل او دور از خانواده  در کودکستان با بچه های دیگر چگونه برخورد دارد و با منازعات کودکانه که خیلی طبیعی است، چگونه کنار می آید.

او امروز از وضعیت طفل خود راضی نیست و می گوید: “من بارها به دو طفل کلانتر خود گفتم که به محمود توجه کنند و از حالا او را به اسباب بازی های کامپیوتری آشنا نسازند. برای دیدن پروگرام های مخصوص اطفال در تلویزیون هم،  برایش اوقات معینی تعیین نمودم که زمانش محدود است.

ولی از آن جائی که در دنیای مدرن امروز همۀ جوانان و نوجوانان با بازی های کامپیوتری که درهندی های(تلفن همراه) شان ثبت شده مشغول ساخته شده اند، پروین و احمد نیز غرق این دنیا هستند. لذا به دلایلی که پیش خود شان است برای محمود هم وسیلۀ بازی کامپیوتری تحفه دادند که حالا ما به بلایش ماندیم”.

مادر محمود در حالی که محمود را لباس گرم می پوشاند، همچنان می گوید:

“من و پدرش در اول مقاومت کردیم که این وسایل را به دسترس اولادها قرار ندهیم، متاسفانه رقابت های فامیلی، و همچنین بین همصنفان و دوستان شان، باعث می شد که پیش دیگران خود را عقب مانده احساس کنند، بدین ترتیب دنیای نوجوانان ماهم دنیای انترنیتی گردید.”

همزمان با این که من با مادر محمود درحال بحث و گفتگوی دنیای انترنیت بودیم، فرید جوان ۱۹ ساله، دنبال یاسمین خواهر پنج سالۀ خود آمده بود.

یاسمین با شادمانی وهیجان  از رویدادهای امروز که چقدر جالب بوده و او به کمک معلم گروپ چه رسم های زیبا و دلچسپی نموده است برای برادرش فرید با زبان شیرین کودکانه اش توضیح می دهد، ولی فرید حتی یک بار هم سرش را از روی صفحۀ آیفن اش بلند نکرد که  حرف یاسمین را بشنود. فرید در حالی که فقط سرش پائین بود به خواهرش می گفت:

 زودشو!

 عجله کن!

بالاپوش و موزه هایت را بپوش!

هله هله… خانه میریم.

فرید علاوه به این که یاسمین کوچک را کمک نکرد او حتی یک بار سرش را از روی صفحۀ هندی(تلفن دستی) اش هم بلند نکرد. شاید در داخل هندی پروگرام خیلی جالب تری درجریان بود که ضایع می شد!

از دیدن این صحنه من خیلی متاثر شدم. بعد از رفتن یاسمین با دوست خود این موضوع را درمیان گذاشتم. او هم یک پسر و یک دختر جوان دارد و همین پرابلم دنیای انترنیت.

به نظر او نظام کاپیتالیستی که در جهان حاکمیت دارد، هرآنچه به نفع ازدیاد سود سرمایه و حفظ نظام باشد درتقویت آن تلاش نموده بیشتر آن را رایج می سازد.

به باور من، درتمام جوامع انسانی، جوانان و مراکز تحصیلی کانون های مبارزه علیه نابرابری های اجتماعی بوده اند. نظام سرمایه داری حاکم، به ویژه دراروپا وامریکا درسال های قبل(مثلاً دهۀ شصت) ازاین مراکز که کانون های داغ اعتصابات و تظاهرات ضد نظام بوده اند ضربت فراوان خورده و تجربۀ تلخ دارد. پس ازآن، مدیران سرمایه، به مثابه یک تاکتیک جنگی علیه خلق ها، به فکر خنثی کردن تفکر و انرژی جوانان شدند و راه های انحرافی متعددی را با شیوه های مدرن وسرگرم کنندۀ ظاهراً شادی آفرین و…  برعده ای از جوانان تحمیل نمودند. تاجائی که این عده از جوانان، بدون آن که خودشان بدانند، به بازی ها وسرگرمی هائی مصروف می شوند که جزضیاع وقت و فقط به خود اندیشیدن حاصل دیگری ندارد.  این عده  حتی وقتی و فرصتی برای طرح مشاکل اساسی خود و جامعه نمی یابند. شما شاهد هستید که سیستم سرمایه داری با این تاکتیک جدید جنگی اش از انسان امروز، به ویژه نسل جوان، چه موجود بی خاصیت درامور اجتماعی، و فرورفته در تلفن وکامپیوتر، آن هم برای وقت ضایع کردن و به اصطلاح “ساعت تیری”، درست کرده است وخود سال ها است که تقریباً آرام از اعتراض ها، هرچه بخواهد برسرانسا ن ها می آورد. این بزرگ ترین تلفات انسانی است که جبهۀ امپریالیسم جهانی برخلق های جهان وارد کرده و چندین نسل جوان را عملاً از ما گرفته است.

البته لازم به تذکر است که نکات مثبتی هم در بازی ها و فیلم های کامپیوتری برای جوانان و اطفال وجود دارد. آشنا شدن به سیستم های جدید و تکنالوژی مدرن، استفاده از وسایل الکترونیک به صورت ساده و آسان، ارتباطات بهتر و سریع تر در تمامی نقاط دنیا و…  نکات  قابل ارزشی است که نمی توان اهمیت آنرا نادیده گرفت. فقط مهم نحوۀ استفاده از این وسایل است، که متوجه شوید چقدر وقت تان را به نام “ساعت تیری” می کُشد و شما را از مسایل حیاتی اجتماعی دور می کند.

امروزه عدۀ  از دانشمندان و متخصصان جوامع سرمایه داری سعی نموده اند تا بازی ها و فیلم های کامپیوتری را به حساب سن و سال بینندگان و استفاده کنندگان آن رده بندی نمایند ولی تا جائی که دیده شده بیشتر نسل جوان و نوجوان و حتی اطفال ازآن هم فراتر رفته و پای دیدن فیلم ها و بازی های غیر اخلاقی، بدون محدودیت سنی می نشینند و تحت تاثیر آن قرار می گیرند واین خود مشکلات اجتماعی را گسترش می دهد.

بر اساس گزارش هائی از مکاتب ابتدائی و کودکستان ها، به نظر می رسد که اطفال مثلا ۴ یا ۵ ساله و بالاتر، توسط اسباب بازی های مختلف برای خود تفنکچه و اسلحه  ساخته و به جان همدیگر گویا فیر می کنند. به گزارش دیگری آمده است که طفل ۴ سالۀ در کودکستان توسط نان دست خود، هنگامی که چای صبح می خورد، شکل تفنکچه را ساخته و دیگران را ترسانده است. گرچه ظاهراً این یک بازی شیرین کودکانه به حساب می آید ولی اگر درست و عمیق فکر نمائیم این از یک مسئلۀ اجتماعی خطر ناک مطرح درجامعه نشئت می کند.

بدین ترتیب این گونه رویدادها می تواند هوشدار و یا زنگ خطری باشد برای والدین، تا به کنترول و تربیت و پرورش سالم اطفال خویش بیشتر توجه نمایند. البته این مورد بیشتر به والدین جوان که تجربۀ کمتری درین راستا دارند، می تواند هوشداری باشد تا در راه پرورش کودکان خود که آینده در دست های توانمند شان  ساخته خواهد شد بیشتر دقت نمایند.

به نظر من اگر در تربیت و کنترول روزانۀ مثلاً محمودها توجه جدی از طرف والدین شان صورت نگیرد، کودکستان ها به عنوان اولین محیط اجتماعی می تواند منبع انتقال اخلاق متفاوت و گاهی حتی ناپسند، که از فرهنگ های گوناگون می آید،  برای اطفال باشد.

ناگفته نباید گذاشت که تسخیر کردن ذهنیت های جوانان، نوجوانان و حتی اطفال توسط بازی های هیجانی و دلچسپ کامپیوتری، یکی از اهداف سیاسی دولت های امپریالیستی است که آگاهانه توسط موسسات مختلف سرمایه داری  همه روزه گویا با نوآوری های تکنالوژی عصر به وقوع می پیوندد. در داستان های بازی ها مواردی از خشونت با خشن ترین حرکات و صحنه های مقابله، ستیزه و جنگ با اسلحه و مواد انفجاری وخیلی ابتکارات مدرن تحریک کنندۀ دیگر به کار رفته است که روان بازی کنان را تحت تاثیر قرار می دهد و به شدت ضربه پذیر می سازد. چنان که به نظر روانشناسان یکی از دلایل کشتارهای دستجمعی توسط شاگردان عقده ای و عصبانی در مکاتب  اروپا و امریکا که درین اواخر زیاد شنیده می شود، درهمچو مسائلی نهفته است.

با رنگین کردن دنیای جوانان، نوجوانان و اطفال توسط تولیدات مختلف سرگرم کننده و فیلم های مزخرف و تبلیغات زهرآگین، خداوندان سرمایه، و حاکم برجامعه، نسلی از آیندگان را در پای انحرافات اخلاقی، فسادهای اجتماعی، خشونت و… می کشانند. بدین ترتیب نسلی در بی خبری از سرنوشت سیاسی، رشد اقتصادی، وضعیت سالم رشد فرهنگی و رشد ترقی اجتماعی باقی می ماند؛ تا مالکان وسیاست مداران دنیای سرمایه داری با آرامش خاطرهرچه می توانند ظلم و غارت کنند. کشورهای ضعیف و فقیر را به بهانه های مختلف مورد استعمار واستثمار قرار دهند و تمام هستی مادی ومعنوی شان را نابود کنند.

 برنامۀ دراز مدت ایدئولوژی نئولیبرالیستی حاکمان سرمایه چنین است که: بسیاری از جوانان این کشورها، بی خبر از هستی و آینده وکشور شان، مصروف بازی های کامپیوتری در تلفن های دستی و لپتاپ ها باشند وبا هربازی، یا به افراط بخندند(گویا لذت ببرند) ویا عصبانی شوند وبعد هم خسته و از دنیا بی خبر، به گوشۀ، مانند معتادان به مواد مخدر، پناه ببرند و بخوابند؛ واین است هدف حاکمان خونخوار جهان سرمایه داری در خنثی سازی نسل جوان، وکلاً انسان عصر حاضر، برای ضربه زدن های بیشتر به جبهۀ مبارزات خلق های آزادی خواه و عدالت طلب جهان؟؟؟؟؟؟؟ زهی بدبختی!!!