Skip to content
تبلیغات ویژه و شایعه در جنگ اطلاعاتی
تبلیغات ویژه و شایعه در جنگ اطلاعاتی
د. آلشانسکی: جنگ روانی، فنون جنگ روانی
یو. آ. شرکوین: شایعه بمثابه پدیدۀ اجتماعی و به عنوان سلاح جنگ روانی.
برگردان: ا. م. شیری
مقدمۀ مترجم:
امپریالیسم و ارتجاع جهانی که بااتکاء جنگ روانی بمثابه جزء لاینفک جنگهای اقتصادی، اطلاعاتی و تبلیغاتی و با تأمین مالی و سازماندهی سازمانهای باصطلاح غیردولتی، سوسیالیسم جهانی را در هم کوبیده، اتحاد شوروی و یوگسلاوی را تجزیه و ویران کردند، در سالهای اشغال نظامی افغانستان و عراق این جنگ را با لشکرکشی نظامی- تروریستی نیز همراه ساختند. اما، در اثر تحمل ضربات سنگین و رسواییهای بزرگ در پی آنها، بخصوص در شرایط گسترش طولی، عرضی و عمقی بحران قانونمند نظام سرمایهداری، تغییراتی در شکل مداخلات خود در کشورهای دیگر بوجود آوردند. روش جدید مبتنی بود بر تأمین مالی، سازماندهی، تسلیح و آموزش گروههای متشکل از اوباشان و چاقوکشان، زنان هرجایی و هرزه، لومپنها و قصابان انسان. این تجربه را در برکناری دیکتاتورهای دستنشاندۀ خود در مصر، تونس، ساحل عاج و یمن، و جایگزینی آنها با رژیمهای وابستهتر بکار بستند و لیبی را باضافۀ تسلیح تروریستهای القاعده و سلفیهای هوادار سعودیها در داخل و بمبارانها جنونآمیز از هوا و دریا، در خون شان غرقه کردند و اینک با تکیه بر نتایج کارکرد فنون ضدبشری اخیر، همین روشها را در کشورهای بسیاری بکار میبندند. امروزه حوادث خونین سوریه بعنوان نمونۀ آشکار جنایت تازۀ آمپریالیسم، صهیونیسم و بطور کلی ارتجاع جهانی بر کمتر کسی پوشیده است که با کاربست روشهای شایعهسازی و دروغپراکنی ادامه میدهند. طرز تلفظ و صدای استودیویی «آلله آگبار» همزمان با بلند شدن صدای انفجار و دود در صحنههای شبیهسازی شده گویا در سوریه، گواه قاطع این مدعاست.
بنا بر اینها و همۀ حوادث خونینی که در مقیاس جهانی روی میدهد، بنظر میرسد کوشش و تلاش برای شناخت فنون مداخلات امپریالیسم و ارتجاع جهانی و پیش از همه، شناخت روشهای شایعه پراکنی، جنگ تبلیغاتی- روانی و جستجوی راههای ممانعت از آنها، مبرمترین وظیفۀ امروزی نیروهای مترقی صلحدوست و مدافع آزادی و استقلال کشورها و مبارزان راه رهایی انسان از چنگال اهریمنی سرمایهداری امپریالیستی بحساب میآید. در غیر این صورت، اشغال و تخریب کشورها یکی بعد از دیگری، قتلعام بیامان تودههای مردم، غارت ثروتهای ملی آنها و به یغما بردن حتی سهم نسلهای آینده این کشورها از ثروتهای ملی از سوی قدارهبندان بینالمللی همچنان ادامه خواهد داشت. در همه حال، «این قصه سر دراز دارد» و راوی در اندیشۀ روایت قصه دیگریست. این هم اصل مطلب ترجمه شده .
***
«جنگ روانی» بمثابه جزء ضروری هر نوع جنگ و درگیری نظامی، در شکل باصطلاح «تبلیغات ویژه» برای اثرگذاری بر روی نیروهای نظامی و غیرنظامی دشمن واقعی تجلی مییابد.
در اینجا، جنگ روانی به ابزار روانشناسی جنگ نظامی- سیاسی بدل میشود. بدلیل ویژگی پنهان این جنگ، تا کنون فقط دو طرح جامع در تاریخ آن شناخته شده است.
ــ پروژه «کیملوت» در سالهای ۶۰ قرن بیستم در آمریکا توسط یک سازمان ویژه تحت مدیریت یک روانشناس تاکنون ناشناخته تدوین گردید.
هدف طرح «کیملوت»: سازماندهی اطلاعات جمعآوریشده در بارۀ توازن نیروهای سیاسی در کشورهای «جهان سوم» تحت حاکمیت رژیمهای غیرسرمایهداری.
وظیفه طرح: پیشبینی «شیوع خشونت»، بعبارت دیگر، سازماندهی فعالیتهای خرابکارانه، یا به بیان دیگر، دفاع از دولتهای طرفدار غرب در مقابل شورشیان. «کیملوت» با اقدام علیه دولت سالوادور آلنده در شیلی فعالیت خود را آغاز کرد. شایعاتی مبنی بر اینکه گویا دولت آمریکا از وی روی برتافته، به مطبوعات درز کرد. و اما، حوادث بعد از آن در شیلی بر کسی پوشیده نیست.
ــ پروژه «اجایل» بمنظور مطالعۀ تدابیر کارآمد برعلیه شورشیان آسیای جنوب شرقی (اساسا، ویتنام) طراحی گردید.
هدف طرح: تحلیل و بررسی انگیزۀ کمونیستهای ویتنام شمالی، مکانیسمهای مقاومت و همبستگی، پیامدهای روانی اقدامات مختلف نظامی و سیاسی آمریکائیها در ویتنام و از میان دستآوردهای عینی- درک درست از تأثیر منفی بمبارانهای گسترده جمهوری دموکراتیک ویتنام بود.
مرجع: تا این کار، تصمیم لیندون جنسون، رئیس جمهور آمریکا مبنی بر شروع بمبارنها بر اساس نظر روانشناسان (از کئوپراسیون رند). ولیکن ارزیابی آنها هم از واکنش احتمالی ویتنامیها و هم از افکار عمومی جامعه آمریکا نسبت به بمبارانها اشتباه بود.
«شایعه- آرزو»، اغلب تلاش برای ارائه تصویر دلخواه از واقعیت را که با نیاز مردم تضاد دارد، در خود بازتاب میدهد.
شایعه، آرزو و آرزوهای زنگ زده، به ابزار فعال تضعیف روحیۀ مخالفان سیاسی در قرن بیستم تبدیل گردید. سابقۀ پخش و تبلیغ چنین شایعات از پیش طراحیشده با هدف تضعیف روحیۀ مردم در شرایط جنگی، در تاریخ ثبت است. عوامل هیتلری بارها و بارها شایعاتی را از این دست در آمریکا پخش کردند که «جنگ در آستانۀ عید کریسمس پایان خواهد یافت»؛ «نفت آلمان تا شش ماه هم کفایت نمیکند»؛ «پس از دو- سه ماه در آلمان کودتای نظامی رخ خواهد داد». موارد مشابه اینها در سالهای «جنگهای عجیب» در فرانسه نیز اتفاق افتاد. هر بار، زمانیکه تاریخ مصرف چنین شایعاتی به پایان میرسید و نتیجۀ مطلوب بدست نمیآمد، بعنوان یک قاعده، افسردگی قابل توجهی بر روحیۀ عمومی مستولی میشد و فکر برآوردهای منفی شدت مییافت.
پیامدهای سیاسی«شایعه- آرزو»که میتواند از حد مورد نظر فراتر برود، در روزهای کودتای سال ۱۹۷۳ نمود یافت. در شرایط شدیدا بلاتکلیفی در سراسر کشور، «خبرهایی» در این باره شایع میشد که بریگادهای وفادار به آلنده زیر رهبری ژنرال ترقیخواه، پراتس که با پیوستن «گروههای داوطلبان مثل گلوله برف هر آن بزرگتر میشوند»، در حال پیشروی به سوی پایتخت هستند. این داستان که بدین صورت از سوی رسانههای خارجی گزارش شد، به خوراک فرستندههای رادیویی مترقی و ارگانهای مطبوعاتی بدل گردید. متاسفانه، شایعات صحیح از آب درنیامدند. کالوس پراتس (در حبس خانگی در سانتیاگو بسر میبرد)، برای «مصاحبه» در مقابل تماشاگران، به تلویزیون آورده شد، و این حادثه، تأثیر روانی موقتی عجیبی بر روی نیروهای مقاومت در مقابل کودتا گذاشت. (کالوس پراتس، فرمانده سابق نیروی زمینی ارتش، وزیر دفاع و معاون رئیس جمهور شیلی در دولت آلنده، یک سال پس از کودتای خونین ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ آمریکا در شیلی، با انفجار اتومبیل بدست پلیس امنیتی شیلی در بوئنسآیرس، پایتخت آرژانتین به قتل رسید. مترجم).
«شایعه- آرزو» آنچنان که در نگاه اول بنظر میرسد، یک پدیدۀ چندان کم اهمیت و بیآزاری هم نیست. تحریک احساسات و سرخورده کردن منظم پس از آن که به سهم خود، قادر است هم موجب تشدید خشونت شود و هم بیاعتنایی، روند طبیعی عملکرد مجامع اجتماعی را مختل سازد.
«شایعه- آرزو»، معمولا پیشبینی زبونانه هر گونه حوادث ناگوار را در خود منعکس میسازد و در سایه شایعسازی گسترده، عادات نچندان دور یا خرافی از سوی انسانهای بدبین منتظر حوادث تلخ، ممکن میگردد.
پخش «شایعه- وحشت» اغلب با انگیزۀ دامن زدن به بیم و هراس در میان انسانها یا خلق امید واهی در امکان ممانعت از سوژۀ خوفناک صورت میگیرد. اما حتی اگر عملیات ممانعتی بعلت فقدان اطلاعات لازم در مخاطب اتفاق نیافتد، آنوقت، بیم و هراس همهگیر قابل تحمل خواهد بود. «شایعه- وحشت»ها اغلب در دورۀ تنشهای اجتماعی یا مناقشات شدید (فاجعه طبیعی، جنگ، شرایط انقلابی، کودتای نظامی و مثل آنها) امکان ظهور مییابند و سوژه آنها از وحشتهای بدبینانه تا آشکار، تغییر شکل میدهند. پخش شایعات از پیش طراحیشده از این دست، از مدتها پیش به عنصر مورد علاقۀ خرابکاریهای ایدئولوژیک، سیاسی و اقتصادی تبدیل شده است.
بدین ترتیب، در مبارزه علیه حاکمیت نیروهای ضد سرمایهداری، دشمن در عرض دهها سال از مجموعۀ کاملی از سوژههای «مطمئن» بهره برمیگیرد. برخی از آنها متناسب با آداب و سنن فرهنگی و دینی بکار بسته میشود و برخی دیگر نیز همچنان بلاتغییر باقی میمانند. مدعای اخیر، بعنوان مثال، افزایش قریبالوقوع قیمتها گویا به محصولات غذایی یا قحطی آنها مربوط میشود (شیلی، ۱۹۷۱- ۱۹۷۳)؛ نیکاراگوئه، سال ۱۹۸۰، افغانستان، سال ۱۹۸۰؛ بلاروس ۲۰۱۱ و بسیاری دیگر.
با جدی گرفتن این شایعات، انسانهای بسیاری با دست پاچگی به خرید کالاهای اغلب غیرلازم یا به مقدار غیرمعقول روی میآورند که آن هم تأثیر جدی بر روی اوضاع بازار میگذارد. کالاها کمیاب میشوند و قیمتها بالا میروند. در صورت عدم توجه کافی به این پدیده از سوی رهبری میتواند باور به سرچشمۀ رسمی را کاهش داده و باور به منبع شایعات را افزایش دهد.
بطرز مشابهی شایعاتی در بارۀ واکنش متقابل آینده، کودتای نظامی، در بارۀ انتقامگیری بیرحمانه از شهروندان همکار و حامی نیروهای انقلابی و امثالهم پخش میشود. روحیۀ بدبینانه هم غالبا با پخش شایعات تیپیک در بارۀ وجود گویا اختلاف در مبارزه برای قدرت در میان رهبران احزاب مترقی و دولتها دامن زده میشود.
انتشار متناوب «شایعه- وحشت» از آن گونههایی که در سال ۱۹۸۱ در ایالات مختلف آمریکا پخش شد، برجستهترین مشخصۀ تبلیغات بورژوازی است. آن وقت شایع کردند که «روسها در اقیانوس در نزدیکی منهتن و سواحل کالیفورنیا بمبهای کبالتی پنهان کردهاند». این شایعه به سرازیر شدن نامههای شهروندان آمریکا حاوی این قبیل خواستها که «بمبها را منفجر نکنید!»، «بمبها را جمع کنید!» و غیره بسوی مسکو منجر گردید.
شایعه- خصومت معمولا هم مستدل نشان داده میشوند و هم تعصب و نگرش بشدت منفی برخی گروههای شهروندان نسبت به موضوع اصلی داستان شایعه را در خود انعکاس میدهند. شایعه- وحشت اغلب محتوی عناصر خصمانه هستند. تصادفی نیست که مثلا، زیر تأثیر شایعات دایر بر ضدعفونی کردن کودکان، بسیار از اولیاء نه تنها کودکان را با دست پاچگی از مدارس خارج کردند، حتی در برخی موارد به قتل و غارت دست زدند؛ واکنش به شایعات در بارۀ «لحاف بزرگ»، در اثر تحریکات روحانیون مرتجع مسلمان، گاهی به اقدامات ضدانقلابی دهقانان منجر شد؛ شایعاتی در باره «بمبهای کبالتی»، بار دیگر ببهانه «خطر نظامی روسی»، موجب تشدید روحیه ضدشوروی گردید و برای ساخت تسلیحات ویژه جدید در خدمت صنایع نظامی قرار گرفت.
«شایعه- خصومت»، بطور کلی درست مثل «شایعه- وحشت»، اغلب در دورۀ تنشهای اجتماعی، البته عمدتا در موارد مرتبط با درگیریهای میان گروهی رواج مییابند (حتی در شرایط حوادث کاملا طبیعی که طرح «آنها- ما» عمل میکند، این حوادث بعنوان دسیسه طرف متخاصم تعریف میشود). این هم نمونههایی از داستانهای معمول: «در لئوپلدوویل، کنگوییها جمعیت سفیدپوست را قتل عام کردند» (کنگو، سال ۱۹۶۰)؛ «اغتشاشات در پاناما را عوامل کوبا براه انداختند» (واشینگتن، سال ۱۹۶۴)؛ «دولت مواد غذایی تخصیصی به کوبا را به روسیه میفرستد» (نیکاراگوئه، سال ۱۹۸۰) و موارد مشابه دیگر.
بدیهی است که تقسیمبندی شایعات به «شایعه- آرزو»، «شایعه- وحشت» و «شایعه- خصومت» در بسیاری موارد کاملا مشروط است، چرا که همان یک داستان در حال چرخش میتواند نگرش و احساسات لایههای مختلف جامعه آنتاگونیستی را بیان نماید.
همراه با این، قواعد افزایش قابلیت اطمینان شایعات، هنگامی که موضوع آنها باعث تحریک حوادث میشود، مشاهده شده است. شایعات در بارۀ لغو قانون سرواژ در روسیه و قحطی مواد غذائی در اثر خرید نامعقول آنها بواسطۀ مردم پس از پخش شایعۀ اعلام زمان قحطی آنها، به همان ترتیب فوقالذکر نتیجه داد. همان الگوها در جریان نظاره بر تدارک کودتاهای ارتجاعی در یکسری کشورهای آمریکای لاتین هم مشاهده شد. پخش دراز مدت شایعات در باره کودتای آینده حس بلاتکلیفی، عصبانیت و نگرانی رو به رشد مردم را موجب گردید و توان مقاومت سازمانیافته را پائین آورد. در نتیجه، وقوع کودتا بخاطر رفع بلاتکلیفی، باعث سبکباری در میان اقشار متزلزل گردید.
وطیفه اصلی مطالعۀ شایعات از اینجا مطرح میشود: تشریح شرایط و علل پیدایش آنها، که طرحریزی و تهیه ابزارهای رویاروئیهای فعال را ممکن میسازد.
پیدایش و رواج شایعات قبل از همه بر مبنای پروسه قانونمند سیستم آگاهی اجتماعی، که روابط بیهودۀ انباشته از «محصولات تخیل اجتماعی» را برنمیتابد، روی میدهد. (بدین معنی، شایعه مرتبط با تشکیل دلخواه اجزاء تفکر منطقا ناکافی در نظام شناختی اتفاق میافتد). کار مخرب مبلغان و آشوبگران در جامعۀ متخاصم بدون اینکه علت پیدایش شایعات باشد، میتواند در خدمت تحریک و سمت دادن شایعات قرار گیرد. تخم شایعه میتواند آگاهانه فقط درآنجا کاشته شود که محیط مناسب آن، یعنی خلاء اطلاعاتی بیانگر نارضایتیها فراهم آمده باشد. این موضوع متدلوژیک را میتوان اصل اساسی در شناخت ماهیت شایعات و کارکرد آنها حساب کرد.
در صورت وجود اطلاعات جامع و قابل اطمینان در بارۀ برخی مسائل که امکان رواج شایعه در باره آنها وجود دارد، میتواند همان مسائل را بسوی صفر سمت بدهد.
بدین سبب، اگر سخن از فضای کافی و اهمیت حوادث سیاسی میرود، در این صورت مسئله (بخش اصلی اطلاعاتی که معمولا مردم نه از راه تجربه، بلکه از طریق شبکههای مختلف اجتماعی، عمومی و ارتباطات فردی بدست میآورند)، یعنی فقدان اطلاعات مطمئن نسبت به دو متغیر: کمیت اطلاعات رسمی منتشره در بارۀ این مسئله در شرایط زمانی معین و میزان اعتماد به منبع اطلاعات رسمی مشخص میشود.
سیستم اطلاعرسانی در بارۀ «پایداری شایعه« را باید بهرهدهی بالای اطلاعات حساب کرد (برای اینکه تعداد اطلاعات رسمی در بارۀ موضوع مورد بحث در هر لحطه معین، مفید واقع شود) که باید با تنظیم رابطه متقابل فعال، قابل اطمینان و خوب بین منبع و مخاطبان (برای اینکه باور به منبع همواره در سطح بالائی حفظ شود)، بتواند واکنش حساس و متعارف نسبت به مسئلۀ مورد علاقۀ مخاطبان را تأمین نماید.
شایعه، یعنی سلاح جدی تبلیغات بورژوایی که اگر با آن مبارزه نشود، اگر مبارزه آگاهانه و با شناخت قانونمندیهای آن شرایط که پیدایش و رواج گسترده شایعات را فراهم میآورد، سازمان داده نشود، سلاح بسیار خطرناکی است. شایعه اگر بموقع شناسائی شود، اگر الگوها و قواعد بروز و عملکرد شایعات بموقع تشخیص داده شوند و همآهنگی اقدامات پیشگیرانه متقابل با مهارت توأم گردد، اصلا خطرناک نیست.
صحنههایی از فیلم «فرار از آسالوم»(آمریکا، سال ۱۹۹۴) بر اساس کتاب تخیلی نویسنده انگلیسی، ریچارد هرلی، «مجازات مستعمره» (انگلستان، ۱۹۸۷) (سوژه «در زندان آینده، ماهوارهها کشیک خواهند کشید، تمدن از بین رفته و بقاء در جهنم ادامه خواهد داشت»)، این محصول تخیل نویسنده، در سال ۲۰۱۱ واقعیت یافت…
منبع:
۱۷ فروردين ۱٣۹۱
باز انتشار: ۲۷ فروردین-حمل ۱۴۰۲
padarjan2023-04-26T06:35:12+00:00
Page load link