بامداد

                  بیست وششم دلو نماد پیروزی ایمان برسلاح است

مردم ما ومردمان جهان درششم جدی سال 1358ش اگرشاهد فاجعۀ تجاوز رهزنانۀ روس اشغالگر بر افغانستان  بودند، در بیست وششم دلو1367ش نظاره گر حماسۀ شکوهمند و بی نظیر قرن، یعنی پیروزی ایمان برمهیب ترین سلاح های خون ریز روس درکشورما نیز گردیدند. در این روز یک ملت کوچک و فقیر، که از لحاظ مادی هیچ چیزی نداشت جز ایمان خارآیین به آزادی، دربرابر بزرگترین قدرت جهانی که از لحاظ امکانات تخنیکی ومادی وقدرت نظامی اش در آن روزگار درجهان حرف اول را می زد، پیروز گردید. ملت آزادۀ ما درطی مدت کمتر از یک دهه نبرد، ازهرلحاظ نابرابر با روس های اشغالگر، سرانجام با ایمان به آزدی، پوز یک قدرت مغرور، که ازسکوی فرعونی برجهان فرمان می راند، را برخاک زبونی مالید. سوسیال امپریالیسم روس، باخفت و سرافگندی تلخی که تا آن زمان تجربه نکرده بود، افغانستان را ترک کرد. شکست روس در جنگ افغانستان، سرنوشت امپراتوری او را درجهان نیز رقم زد. روس ها بعد از شکست مفتضحانه درافغانستان، دیگرنتوانستند که برحفظ مستعمرات ناگفته و نا نوشتۀ شان ادامه دهند. جمهوریت های تحت سیطرۀ قهار روس رهزن، یکی پی دیگری بعد از شکست این «مترسک »، در افغانستان ، اعلان استقلال کردند. روس اشغالگر، این «خرس قطبی»، به اثر زخم ناسوری که از خلق حماسه آفرین افغانستان برداشته بود، سرانجام عمر ننگین این جو فروش گندم نما(درگفتار سوسیالیسم درعمل امپریالیسم)، درسال 1992م پایان یافت ودر گورستان تاریخ سپرده شد.

حکومت دست نشاندۀ او نیز در افغانستان زیر ضربات کوبندۀ خلق دلیر ما خورد شد، ودر سال 1371ش عرصه را برای ارتجاع هار در وجود(احزاب اخوانی)، که از سوی غرب و ارتجاع منطقه حمایت می گردیدند، خالی کرد. اما مردم ما با این همه قربانی و فداکاری به علت تسلط اخوان بر رهبری جنبش مقاومت، که مزدوری و نوکری غرب را پذیرفته بود و برای امپریالیسم خدمت می کرد، نتوانستند که به پیروزی واقعی برسند و پیروزی شان را جشن بگیرند. زیرا امپریالیست های غربی و ناتویی، احزاب ارتجاعی اخوانی را برای غصب سرنوشت مردم ما تا آن زمان تمویل، تجهیز و چاق کرده بودند.

اخوانی های بی ظرفیت به دستور اربابان خارجی شان درسال 1371ش جنگ های وحشتناک داخلی  را برای پیشی گرفتن در تصاحب قدرت سیاسی درشهر کابل به راه انداختند، که کابل را به ویرانه و گورستان باشندگان آن تبدیل کردند، و ده ها هزارانسان بی گناه و بی دفاع را کشتند، وبه گونه ی یک تمهید برنامه ریزی شده از قبل، شرایط را برای تجاوز امپریالیست های غربی به سرکرده گی امریکای اشغال گر، به کشور ما مساعد کردند.

مردمی که با شکست دادن سوسیال امپریالیسم روس درپایان قرن بیست، حماسۀ قرن را رقم زدند، چرا  امروز خفت کش دو دهه حضور امپریالیسم امریکا وشرکای آن شده اند؟

بی تأمل وبی درنگ باید گفت که ملت های متحد  درجنگ ها ی دفاع از میهن شان پیروز می شوند، نه اقوام ساکن در جزیره های نفرت از یکدیگر!

در زمان تجاوز روس ها به افغانستان، تمام اقوام ساکن در این سرزمین متحدانه دربرابر اشغالگران به پا خاستند، و از غرور، شرف و کشورشان دفاع کردند. پیروزی مردم افغانستان در جنگ برعلیه متجاوزین، نتیجۀ وحدت و یک پارچگی شان بود. با تاسف که استعمارگران غربی در تبانی با مزدوران بومی شان (احزاب اخوانی) درپایان کار این وحدت مردم را  با تفرقه افگنی از مسیر آزادی خواهانه اش منحرف و درخدمت  اهداف  شوم استعماری خود گرفتند. و امروز با به کارگیری همین ابزار تفرقه اندازی، امپریالیسم حضور اشغالگرانه اش را در کشورما تضمین کرده است. آتش سوزندۀ نفاق قومی، زبانی، مذهبی و سمتی، هیچ زمانی مانند امروز در کشور ما، شعله ور نبوده است!

این مرض تباه کننده مردم ما را در پرتگاه نیستی کشانده است، و بیشتر قشرهای روشنفکرنما که خود شان را به حیث نمایندۀ بلامنازعۀ  اقوام جا می زنند، به آن مبتلا اند. اکثر این ها مزد بگیران امپریالیسم و ارتجاع منطقه اند، که تلاش می کنند، ذهنیت توده های پاک جامعۀ ما را  ملوث و آلوده کرده و به دنبال خود در جهت تطبیق برنامه های استعمار بکشانند، و اقوام شریف کشور ما را به جای مبارزۀ متحدانه برعلیه استعمار و نجات کشورشان درمقابل هم قرار می دهند. این مزدوران استعمار در طی چهار دهه به جز وطن فروشی و تفرقه افگنی میان اقوام شریف کشور، کار دیگری نکرده اند! امپریالیسم امریکا  ازشکست سوسیال امپریالیسم روس ، در افغانستان بسیار چیز ها را آموخت و از آن در کشور ما حالا بمثابه ابزار استفاده می کند.

امریکا، با تجربه از تاریخ افغانستان دریافت که درصورت تجاوز به این کشور، مردم آن دست به سلاح می برند و به جنگ مسلحانه می پردازند. به این اساس  قبل از تجاوزش به کشور ما، طالبان را بمثابه ابزار دستش و متحجرترین گروه، تشکیل، تسلیح  وحمایت کرد، تا جاده را برای ورود امریکا پاک و بهانه ی برای تجاوزش بدست او بدهند.

امریکا با بهانه ی سرکوب تروریسم به افغانستان تجاوز کرد، اما طالبان را فقط از صحنه ی سیاست رسمی از شهرها دور کرد، ولی این چماق را از دست نینداخت. امریکا از همان آغاز تا امروز که کاملاً آفتابی شده است، دست از حمایت مالی، مادی، تخنیکی و سیاسی طالبان برنداشته است و درتمام بازی ها ازاین ابزار استفاده می نماید.

کرزی در زمان ریاست جمهوری اش چند بار در رسانه ها با اعتراض برعلیه مخاطب نا مریی صدا بلند کرد که این طیارات از کجاست که به طالبان سلاح و مهمات می رسانند.

کرزی وطن فروش می دانست که هوا و زمین دراختیار نیروهای امریکایی است، ولی این برده ی وجدان باخته (شاه شجاع سوم)، توان اعتراض در برابر بادار خود را نداشت.

ظاهر وحدت، والی پیشین سرپل نیز دو یاسه سال قبل چنین اعتراض وشکایت را کرد، که در ولایت سرپل طیارات را دیده اند که به طالبان سلاح و مهمات جنگی می رسانند، که بعد از آن اعتراضات، از سمت اش دور گردید .

طالبان بنا به نقشه و پلان امریکا، پس از سال 2001م روستاهای کشور را گرفتند، تامردمی که می خواستند بر ضد تجاوز امریکا مبارزۀ مسلحانه کنند، را سرکوب و گردن بزنند. هزاران انسان آزادی خواه، که می خواستند دست به مبارزۀ مسلحانه برعلیه اشغالگران بزنند، به علت حضور گروه طالبان در روستا ها و کوه ها، نتوانستند که آن جا بروند و دین خود را اداء نمایند. از این لحاظ یک ظرفیت و پوتنسیل کار ساز ومؤثر برای نجات وطن در این مدت به هدر رفت، واین یکی از پلان های سنجیده شده توسط امپریالیست ها است که آن را توسط طالبان بر ملت آزاده ی ما عملی کرده اند.

جنگ طالبان برعلیه امریکا از آغاز تا کنون یک جنگ فرمایشی برای اغوای مردم است، وبه هیچ وجه یک جنگ مقاومت ملی و آزادیخواهانه  نیست! زیرا  آن ها از روز میلاد نا میمون سیاسی شان برده زاده شده اند، و طوق برده گی امریکا و ارتجاع منطقه را با سفاهت تام برگردن خود حمل می کنند، و از آن  شرم ندارند.

دراین جنگ نمایشی و فرمایشی عوام فریبانه،عمداً برای دامن زدن تفرقه ی بیشتر، افرادی از قوم پشتون را برگزیده ومسلح کرده اند، که به هیچ وجه این گروه جاهل و مزدور امپریالیسم، از قوم شریف پشتون نماینده گی نمی تواند. اما به علت فقر اقتصادی، وعقب مانده گی سیاسی وعوامل دیگر، شماری از جوانان بی کار و بی روزگار را جبراً به صف این گروه می کشانند، تا درجنگ برادر کشی سوق دهند!

از این ترفند های استعمار، مغز استخوان انسان آگاه می سوزد. باید دانست که به اساس این ترفند هاست که عمر حضورننگین امپریالیسم امریکا در کشور ما طولانی گردیده است. اگر تفرقه ی قومی به همین گونه به دستور استعمار گران ادامه یابد، تصور نمی رود که امریکا از این بهشت خلوت، که به قیمت جاری کردن خون مردم ما به خودش ساخته، و از این سکوی برجسته که کشور ها وحریفان منطقه یی اش را از این موقعیت، به آسانی تهدید می تواند،  به ساده گی دست بکشد واین جا را ترک کند.

 برعلاوه گروه طالبان که بازوی نظامی امپریالست های اشغالگر را در روستاهای کشورما ساخته اند، درشهرها  روشنفکر نما ها در نهادهای ساختۀ امپریالیسم، زیرنام (نهادهای جامعۀ مدنی)، با وقاحت تام به نفع تبرئۀ تجاوز، تجمع کرده، سگ سان قوله می کشند، و هرگونه اعتراض برعلیه این حرکت ها را بربریت در برابر تمدن عنوان می کنند. امپریالیست ها توانسته اند که روستاها را توسط طالبان، شهرها را توسط حکومت دست نشاندۀ خود و نهاد های “جامعۀ مدنی” در حیطه ی کنترول خود نگهدارند. به هر اندازه ای که سطح ظلم، جنایات و ستم افزایش می یابد، روشنفکر نماها ی “جامعۀ مدنی” مردم را به مبارزۀ مسالمت آمیزدعوت کرده، تا عدالت و داد شان را از بیدادگاه های ملی و بین المللی (یونما، کمیسیون حقوق بشر….)، مراجع مربوط استعمار بخواهند!

مضحک تر از این نمایش مسخره که امریکا از آن طرف کرۀ زمین آمده با گروه طالبان در افغانستان مذاکره در راستای  مصالحه را انجام می دهد، که این گروه برعلیه امریکا اقدامات تروریستی انجام ندهد، درکجا می توان یافت؟

امریکا، که روزگاری به بهانه ی تروریست خواندن این گروه به افغانستان تجاوز کرد، حالا این گروه را یک گروه تروریستی نمی داند، و مذاکرات یک ساله را با آن ها ادامه داده است. آن ها را به این کشور و آن کشور زیرنام مذاکرات می برد تا کراهت آن ها را از اذهان بین المللی شست و شوی کند، و بمثابه اپوزسیون سیاسی حکومت دست نشانده اش به جهان معرفی و بقبولاند.

با این همه رنگ کردن این گروه توسط امریکا، مردم افغانستان می گویند که گروه طالبان مزدور بیگانه گان و دارای افکار قرون وسطی اند، آن ها را نمی خواهند. اما  امریکا، و دولت دست نشانده اش از یک سو، و رهبران احزاب اخوانی که در طی این دو دهه به سرمایه های افسانه وی رسیده اند و درماهیت خود کثیف تر از گروه طالبان اند، به خاطر حفظ سرمایه های شان از سوی دیگر، این خواست مردم را درنظر نگرفته می خواهند که ارادۀ شان را  برمردم تعمیل نمایند. امریکا برخلاف خواست مردم ما مدت یک سال می شود، که با این گروه مذاکرات پشت پرده ومضحک استعماری خود را ادامه داده است.

به هر صورت اگر گروه طالبان را امریکا، برسرقدرت برساند یا شریک قدرت نماید، جنگ در افغانستان ادامه می یابد، زیرا که امریکا طرفدار خاتمۀ جنگ در افغانستان نیست، وگروه های دیگری را  به خاطر ادامه ی جنگ و جاگزین طالبان آماده کرده است.

شاید این گفته ی ما تکراری باشد که امریکا، در دوحالت افغانستان را ترک می کند:

  • درصورتی که بحران درونی خود آن، مانند سوسیال امپریالیسم روس اوج  بگیرد، که از ماهیت آن بعید نیست، امپریالیسم را ناگزیر به جمع کردن جال پهنش از جهان، به ویژه از کشورما نماید.

  • خلق های افغانستان متحدانه (همه اقوام)، به نبرد آزادیبخش ملی و انقلابی به یک جنگ آگاهانه و دراز مدت روی آورند، و او را ناگزیر به ترک این جغرافیا نمایند.

به باورمن در شرایط کنونی درکشورما ابزارهای دیگر، کارساز و پاسخگو نیست. تجربه ی پارلمان عراق که فیصله کرد، امریکا از آن کشور خارج گردد، اما امریکا با قلدری به حضورش در آن کشور هنوز ادامه می دهد، برای هزارمین بار ثابت کرد که امپریالیسم برای غارت کشور ها، آن ها را اشغال می کند، نه برای کمک وحمایت در راستای پیشرفت شان.

تاریخ برای آن است که از خوب وبد آن بیاموزیم واز تکرار بدی ها جلوگیری نماییم. تاریخ به ما پیام این پیام روشن را دارد که سازندۀ تاریخ خلق است و به آن ایمان بیاوریم و به درگاه ظلم، استبداد واستعمار هیچگاهی سجده نکنیم.

 ایمان به این که سازندۀ تاریخ خلق است و اگرخلق تصمیم بگیرد واراده کند، چون بحرمواج و خروشان هرسدی را عبور می کند، مبارزه و پیروزی ما را تضمین و ازاتکاء به غیر و مزدوری استعمار و امپریالیسم ما را برحذر می دارد، وسر انجام ما را به پیروزی می رساند. تاریخ مبارزات خلق های جهان وخلق آزادۀ کشور ما مؤید همین حقیقت روشن است، باید این حقیقت را دید و به آن خدشه ناپذیر ایمان و باور داشت. وطن پرستان به این حقیقت باور کامل دارند.

کسانی که در تاریخ این حقیقت را درک نتوانستند، به «بت» استعمار و ارتجاع، چون شاه شجاع ، امیر عبدالرحمن خان، ببرک کارمل، کرزی و اشرف غنی سجده کردند. این ها وامثال این ها درپیشگاه خلق و تاریخ شرمسار اند.

بسیار اند کسانی که قدرت متورم امپریالیسم واستعمار را می بینند، ولی قدرت خلق ها را نمی بینند وبه قدرت خلق باورندارند. به این اساس چشم شان دربرابر امپریالیسم فرو می افتد، و دچار از خود بیگانگی شده با حمایت از استعمار برضد منافع کشور خود قرار می گیرند وعمل می کنند. باند وطن فروش خلق – پرچم و احزاب اخوانی درمجموع از لحاظ ماهوی از همین قماش رذیل اند، که با نهایت پستی و فرومایگی هرکدام به نوبت خویش درخدمت استعمار جهانی قرار گرفتند و زمینه ی تجاوز واشغال کشور شان را برای استعمار فراهم کردند.

اما پایمردی های خلق غیور و باشهامت ما، هماره تومار سرنوشت متجاوزان را، به رغم رویای شوم شان، با شکست رقم زده است، این بار دیده شود چه می شود.