ارسالی پیمان

به مناسبت سالروزشکست و خروج قوای شوروی از افغانستان 

 به تاریخ ١٥ فبروری ١٩٨٩م، مجهزترین وقهارترین ارتش آن زمان در دنیا ـ قشون سرخ سوسیال امپریالیسم شوروی ـ با غرور درهم شکسته وسرافگندگی تاریخی دربرابرکمره های تلویزیون های بین المللی، سرزمین افغانستان را بعد ازده سال اشغال و ارتکاب وحشتناک ترین جنایات ضد بشری ترک نمود. با آن که کوشش زیاد شده بود تا درموقع رژه رفتن بر”پل دوستی” روی دریای آمو، ظواهرارتش سرخ با وقار و دست نخورده به نمایش گذاشته شود، ولی شکست روس ها درخطۀ آبائی ما تا آن حدی فاحش وکتمان ناپذیربود، که قوماندان اعلای آن لشکرمتجاوز ـ جنرال بوریس گروموف ـ بعدازعبور از آمودریا(سرحد طبیعی)، صریحاً اظهارداشت که نمی خواهد به عقب نگاه نماید؛ که اعتراف به گرفتن آنچنان درس تاریخی ازضرب شست شیرمردان و شیرزنان سرزمین باستانی ما، خود پیروزی و دستآورد  سمبولیک بس بزرگی بود که برواقعیت مقاومت کبیرمیهنی مردم ما به ضد اردوی وحشی سوسیال امپریالیسم بنا شده بود.

فقط آن هائی که دردناک ترین لحظات حیات ملی درشب و روز تجاوزنظامی روس به افغانستان را شاهد بودند، و درتار و پود وجود شان به حال وطن وهموطنان تازه افتاده دربند استعمار آتش مذاب می جوشید، قادراند به اهمیت شکست اردوی امپراطوری سوسیال امپریالیستی درخاک افغانستان پی ببرند.

تهاجم نظامی برکشورما توسط امپریالیسم امریکا و متحدان آن، وهمچنان تبلیغات و مانورهای سیاسی کشورهای مختلف مداخله گر درافغانستان مبتنی برمنافع خاص هرکدام، موجب شده که شدت وحدت شکست استعمارشوروی تا اندازۀ زیاد به باد فراموشی سپرده شود، تا جائی که تصاویر تلفات قوای شوروی، حتی در”اوقیانوس انترنیت” هم، نایاب شده وکمترممکن است میزان سقوط و ذلت روس را درافغانستان به دید و توجه نسل های فعلی رساند؛ که البته دراین “برگشتاندن آبروی” روس ها به آن ها، ارتجاع داخلی درهیأت “مجاهدین” واسلامیست هائی ـ چون صبغت الله مجددی وبرهان الدین ربانی ـ با “عفو” اعلام داشتن های شان و”عطا بخشی” های شان هم نقش داشت؛ که اولی یک شبه مزدوران خائن وجنایتکارسوسیال امپریالیسم را ازهرگونه پیگرد ومجازات معاف نموده ومصئون اعلام نمود، و دلقک بنیادگرای دومی، مدتی بعد، عین لطف ومرحمت را شیادانه به نام کشور وملت ما درقسمت روس ها عملی ساخت، وآن ها را دررابطه با جوابدهی به جنایات شان درافغانستان وپرداخت خسارۀ جنگ بری الذمه اعلام داشت.

امروز می بینیم که همان داره های دزدان تنظیمی دست دردست بقایای “حزب دموکراتیک خلق افغانستان”، هنوزهم وفادارانه باهم همکاری می نمایند، و ازبیم انتقام بحق مردم و گریز از محاکمه ومجازات توسط توده ها ـ که حق مسلم وانسانی توده های مظلوم وستمدیدۀ افغانستان است ـ بیشرمانه به زیرچترامپریالیسم امریکا پناه برده وبرای جان به سلامت بردن ازخشم ونفرت بحق مردم ما، حاضربه هرنوع خیانت و وطنفروشی دیگرهستند. چنانکه بیش ازیک ونیم دهه سلطۀ استعماری امریکا ومتحدان درکشورما به همدستی همین باندهای وطنفروش ثبوت آشکار وانکارناپذیرآن می باشد. این ها با نفع بردن ازامکانات بادآوردۀ استعمارغرب درافغانستان، که مسلماً جنبۀ تجملی وآرایشی آن متبارزبوده وعناصرسطحی بین وساده لوح را می تواند رواناً زیرتأثیرقرارداده و ازقدرت ببرکاغذی امپریالیسم به هراس اندازد؛ برای خود “مقام ومنزلتی” بارآورده وبا تکیه برحمایت استعمارغرب، بازهم برتوده های دربند وگروگان شده می غرند، وموجودیت سیاسی واجتماعی خود را یک باردیگر، ولی با خود فروشی به یک قدرت استعماری دیگر، برمردم ما تحمیل می نمایند.

باوجود همۀ این مانورهای عوامفریب توأم با تهدید مستقیم وغیرمستقیم، اعمال فشارهای مختلف جسمی و روانی ازقبیل ایجاد شرایط قحطی وقیمتی، بیکاری و بی سرنوشتی، جنایت و بی امنیتی، ترویج مصرف موادمخدره وفحشأ، وتخویف دائمی و شباروزی مردم با گسیل داشتن ملیشه های انتحاری وبه کام مرگ فرستادن معصومان ومظلومان، وبخصوص ترساندن بیش ازحد مردم ازبازگشت طالبان وحشی، که افسارشان همواره به دست همین امریکا ومتحدین آن بوده است، با آن هم امپریالیسم امریکا درسیاست های استعماری خود درافغانستان ازسال ها به این طرف ناکام بوده و روز به روز این ناکامی همه جانبه وچند بعدی آن بیشتراوج گرفته و دراطراف و اکناف دنیا به گوش مردم می رسد. درست همین رسوائی روزافزون امپریالیسم جهانخوارامریکا سبب شده که آن قدرت زورگوی، آبروریزی وشکست محتوم و ازقبل آغازیافتۀ خود را با ازدیاد بیش ازحد فشاربرمردم تسلیم ناپذیرما به زعم خود جبران نماید، که دراین جنایات ایادی خودفروختۀ آن، ازاقشار وسوابق گوناگون، آن دشمن سوگند خوردۀ حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشور و مردم ما را یاری می رسانند.

تکامل اوضاع استعماری فعلی درکشورما هرآنچه باشد، دنیا، به شمول خود اشغالگران واستعمارگران، به خوبی آگاه اند که هرگاه یک قرن هم با استبداد و زورگوئی برمردم ما بخواهند فرمان برانند، بازهم قادر به درهم شکستن روحیۀ آزادیخواهی وآزادگی آن ها نشده وهرگزآن ها را به تسلیم واداشته نخواهند توانست. به همین دلیل است که گفتۀ “افغانستان را قدرت های بیگانه ممکن به آسانی اشغال نمایند ولی هرگزقادربه زیرسلطه نگهداشتن آن نخواهند شد” دردنیا زبانزد مردم شده است؛ که خود ثبوت فداکاری ها و ازخودگذری های نسل اندرنسل آزادگان جانبازسرزمین باستانی ما بوده وسلسلۀ آن مسلماً ادامه خواهد داشت، زیرا آزادی برای مردم افغانستان به مثابۀ آکسیجن برای نفس کشیدن و زنده ماندن است… و تاریخ بارها و بارها براین ادعا صحه گذاشته است. متجاوزین غربی و ایادی شان هرگاه به این ادعا باورندارند، به تصاویرآنچه برلشکر”شکست ناپذیر” سوسیال امپریالیسم روس درافغانستان آمد، درپائین نظراندازند و ازآن درس عبرت بگیرند.

http://hereticdhammasangha.files.wordpress.com/2011/06/img_1109.jpg

http://hereticdhammasangha.files.wordpress.com/2011/06/img_1099.jpg?w=875&h=

http://hereticdhammasangha.files.wordpress.com/2011/06/img_1102.jpg?w=1500&h=