متن سخنرانی بانو سکینه روشنگر درنشستی به مناسبت بزرگداشت از روز زن

با سلامی گرم به دوستان ارجمند و عزیزان همرکاب وهمسنگر!

روز همبستگی جهانی زن را به همه زنان زحمتکش دنیا، و بخصوص زنان بیدفاع افغان  در داخل و خارج افغانستان، تبریک عرض میدارم.

بازهم در یک سال دیگر و در یک مقطع دیگر به روز نام نهاد زن در هشت مارچ رسیدیم تا لحظاتی باهم درد دل کرده  وبا  تبادل تجارب تلخ و یا شیرین همدیگر را بیشتر درک کنیم و از همدیگر بیاموزیم.

این روز را  تقریباً تمامی نهاد های آزادیخواه در دنیا گرامی داشته  و به گونه های متفاوت دور هم جمع می شوند. درشهرهای بزرگ دنیا متنگ ها و تظاهراتی راه می اندازند و گردهمآیی های پر شوری از تمامی ملیت های دنیا به راه می افتد. اما سوال اینجاست که آیا برای بازگو کردن مشکلات و گرفتاری های زنان و دفاع از حقوق شان، بخصوص زن افغانستان، در شرایط فعلی این یک روز کافیست؟ و با همین یک روز می توان اثری کارآ برجامعۀ معتاد مردسالارجهان، و افراطی ترین آن افغانستان، گذاشت؟ نه! این هرگز کافی نیست. دفع این بلایا مبارزۀ پیگیر اصولی وقاطع را از همۀ مبارزان می طلبد.

مصیبت های ناتمام زنان افغان همیشه چشمگیر بوده و بعد از به قدرت رسیدن دوبارۀ طالبان در کشور، که دروازۀ تمامی حقوق و امتیازات را بر زنان کشوربسته است، نمی شود آن را به یکی دو بحث و یا به یکی دو گردهمآیی خلاصه کرد. سرنوشت شومی که امریکا ومتحدانش توسط طالب برای زنان افغان رقم زده اند، از دید خیلی از مردمان دنیا غیر قابل باور است.

همانطور که همه در جریان هستید چهارسال پیش مقام‌های آمریکایی با نمایندگان طالبان  مذاکراتی طولانی در دوحه پایتخت کشور قطربه راه انداختند که در نتیجه منجر به تحویل دهی  مردم و کشور ما بدست طالبان وحشی با سیاست های قرون وسطایی شان شد. اما از آنجائی که  استعمارگران با استفاده از ضعف  و بیچاره گی مردم همیشه منفعت می برند، اینبار نیز آنها با بهره گیری از ناآگاهی مردم ما و به کمک هوچی های مزدورشان عامل بدبختی مردم ما شدند.  بدین نحو که با استفاده از بیسوادی و عقب ماندگی جامعه، جهل و دین مداری را بین مردم به وسیلۀ ایادی دینمدارشان دامن زدند که روز تا روز عواقب شوم آن را در قربانی های از مردم مظلوم افغانستان به بهانه های مختلف بدست طالبان وحشی و جاهل متاسفانه شاهدیم.

درین ماجراها لبۀ تیز چماق استبداد همیشه به طرف زنان بیدفاع کشور بوده و حال هم با بسته نگهداشتن دروازه های مکاتب و پوهنتون ها به روی زنان، گرفتن حق کار از زنان و سپردن خانواده های بی سرپرست به کابوس قهر، گرسنگی، بیخانمانی، فقر و… این رقم چند چندان بالا گرفته است. بدین ترتیب تعصبات قومی، مذهبی، لسانی، جنسیتی، ملیتی بین مردم، مواد سوخت آتش جنگ و خانمان سوزی است که کمر مردم را زیر این تراژدی خونبار خم نموده  و دمار از روزگار مردم و بخصوص زنان کشور برآورده است.  

باری، درهمان زمان درجریان گفت وگوی دوحه، یکی از پیشکوستان جنبش ملی و انقلابی کشورطی نوشته ای به همان مناسبت  گفته و گوشزد کرده بود که:

“قرارداد دوحه صفحۀ دیگری از تیاتر خونینی است که امریکائی ها برای انتقام گیری از خلق مظلوم افغانستان و برای پیشبرد بهتر اهداف منطقه ای شان به صحنه کشیده اند، و بدین ترتیب مردم مظلوم ما را بار دیگر درگرداب ترس و وحشت حاکمیت طالبی فرو برده و زندگی تلخ شان را تلخ تر ساخته اند.

“دراین شکی نیست که حاکمیت طالب، نیم بدنۀ جامعه را، که زنان هستند، ازحق زندگی انسانی محروم  ساخته وبا تحمیل استبداد قرون وسطائی اش به حاشیه می راند.

“ما و کلیۀ نیروهای ملی، دموکرات  و انقلابی، نه تنها هرگز حق نداریم به نام “صلح خواهی”، مُوید سیاست های شوم امریکا و ارتجاع همدستش بشویم، بلکه باید با یک نه قاطع و با یک صف واحد به مبارزۀ اصولی با آن بپردازیم.” پایان نقل قول.

ولی با دریغ ودرد که این فریاد و هوشدار راستین را کمتر کسی شنید و درعوض با هیاهوی هوچیان به اصطلاح سیاستمدار و فیلسوف نمای کشوری خود ما، زهر مذاکرات دوحه اکسیرصلح  وانمود شد و ما را به چنین روز سیاهی نشاند.

از همین روست که دلخوش کردن به مذاکرات دوبارۀ دوحه بین جناح های دیگر و یا جلساتی ازین قیبل در جاهای دیگردنیا با اشتراک عدۀ از زنانی ازاین قماش که خود را نمایندۀ زنان مبارز و آزادیخوه کشور می نامند، کاریست عبث و بیهوده و به صحنۀ تئاتر و یا بازی دیگری از سیاست های شوم امپریالیزم و ارتجاع منطقه و کشور می ماند. دراین نوع تجمعات هرکس منفعت خود را جست وجو می کند؛ نه برای ازبین بردن مثلاً تبعیض و ستم و یا مبارزه بر علیه اپارتاید جنسیتی و قومی که طالبان وحشی درحال اجرای این عمل غیر انسانی درکشوراند. آنها در پی “تعامل” با طالبان اند نه درپی جلوگیری از وحشت طالبان. اما عدۀ ناآگاه از عمق این سیاست بازی ها برآن کف می زنند و آن را روزنۀ گشایش گره های پیچ درپیچ کشور معرفی می کنند. 

لذا تاکید ما بر این است که  برای رهایی ازاین بحران خطرناک که به نابودی جامعۀ ما خواهد انجامید، باید بر آگاه سازی مردم، وبه ویژه زنان کشور، تأکید کرد. برای این منظور درقدم اول تمامی قلم بدستان و روشنفکران آگاه کشور و زنان مبارز این سرزمین می توانند با روشنگری های سالم، پیام ها و نوشته های خود را، از هرتریبونی که ممکن است، به مردم، و به ویژه به زنان بیدفاع و مظلوم افغان برسانند. بکوشند افکار سالم وسازندۀ خود را به دسترس مردمان این خطه قرار دهند و با رهنمودهای سالم خود روشنگری و رهنمائی کنند تا مردم  مثل همیشه و پی درپی از چالۀ به چاه دیگر نیافتند.

ما همه باهم صدای خفه شده ای زنان مظلوم کشور را، چه از داخل زندان طالب و یا از شکنجه گاه و یا از بند زنجیر هزاران مصیبت  ناتمامش، فریاد می شویم. 

یقیناً مبارزه با قدم و قلم همزمان موثریت بهتری ارائه خواهد داد.