استاد عبدالهادی رهنما

      بندۀ گلدان نمی باشد 

سر آزاده هر گز در غم توفان نمی باشد 

حریف همتش در یک سخن سلطان نمی باشد 

میان سینه اش جز عشق و آئین وفاداری 

به گردی سال ها چیز دگر پنهان نمی باشد 

مرورت، مردی و احساس کم پیداست آسان نیست 

مزن پرسه به هر بازار که در دکان نمی باشد 

کجا رام کسی گردد سر افراز کوهستانی 

گل آزاده گاهی بندۀ گلدان نمی باشد 

به پیش کس کجا سر خم کند رسم تبارش نیست 

برای لقمه نانی در پی هر خان نمی باشد 

الفبای جوانمردی نخواندی پاک ساکت شو 

نه یی آگه که درسش ثبت هر دیوان نمی باشد 

چو آیینه برویان از دلت آیین یکرنگی 

که در شهر جوانمردی ره جز آن نمی باشد