تذکر: درهشتادمین سالگرد انقلاب اکتوبر که با شرکت تعداد زیادی از احزاب کمونیست از سراسر جهان در ارجنتاین دایر شده بود، از ما نیز دعوت کردند. انجینیر”آهنگر” باید در رأس هیئتی از طرف سازمان دراین جلسه شرکت وسخنرانی می کرد، که متاسفانه با موجودیت مشکلات تخنیکی( ویزا و…) نتوانست شرکت کند. او این پیام فلسفی – سیاسی را نوشته و به آن جلسه فرستاد که مورد استقبال همه شرکت کنندگان قرار گرفت.

به نشست بین المللی بزرگداشت هشتادمین

سالگرد انقلاب اکتبر- ارجنتاین

رفقای ارجمند!

درودهای رفیقانۀ ما را بپذیرید، پیام دعوت تان را دریافت کردیم، از توجه رفیقانۀ شما نسبت به خود سپاس گذاریم و ازاین که نسبت معاذیر تخنیکی نتوانستیم دراین جلسۀ با شکوه حضور یابیم اظهار تاسف می کنیم. با این حال امیدواریم با قرائت واستماع این سطور ارادت و همسوئی ما را باخود داشته باشید.

رفقا!

درشرایط دشوارکنونی که بنابر خیانت رویزیونیسم و توطئه های گستردۀ امپریالیسم جهانی بر مارکسیسم – لنینیسم، سوسیالیسم، و انقلاب کبیر اکتبر به حیث نقطۀ عطف مبارزات طبقاتی آن، سایه افگنده می شود وهمۀ دشمنان خلق می کوشند با هیاهوی دیوانه وارتبلیغاتی چهرۀ درخشان این اندیشه را تیره جلوه دهند، برگزاری جلسۀ بین المللی بزرگداشت هشتادمین سالگرد انقلاب اکتبر از جانب شما اقدامی است بس بزرگ و ارزشمند و امیدواریم نتایج آن چون فریاد رسائی پرده های تیره و تار تبلیغات امپریالیستی را درهم دریده و به گوش خلق های جهان برسد.

رفقای ارجمند!

شما بهتر می دانید که ارزیابی انقلاب کبیر اکتبر کاری نیست که بتوان با نوشتن چند سطر یا چند صفحه آن را انجام داد ونوشتۀ کوتاه ما هرگز چنین ادعائی ندارد، آن کار بزرگ را به حاضران جلسه می گذاریم، ما دراین جا به نکتۀ خاصی اشاره می کنیم.

انقلاب اکتبر که توانست به قول لینین “یکی از قدیمی ترین، مقتدرترین، وحشیانه ترین و ددمنشانه ترین رژیم های سلطنتی را منهدم کند و دامنۀ حریقش تهدید می کرد که سراسر جهان را بگیرد” ، ضربۀ بزرگی بود بر اندیشه و نظام ستمگر سرمایه داری که کنش ها و واکنش های فوق العاده در جهان پدید آورد.

پرولتاریا وخلق های جهان درعمل می دیدند که خلقی در بند و بدون سلاح با دردست داشتن تئوری انقلابی مارکسیسم – لنینیسم و حزب طراز نوین پرولتری توانست چنان دژ و دژخیم وحشتناکی را درهم شکند و خود برهستی خود حاکم شود، لذا آن را الگو می گرفتند و استقبالش می کردند. نوای شورانگیز پیروزی انقلاب اکتبرهمه جا طنین افکنده وخواب سنگین همۀ ستمگران را می سُترد و جهان را وارد مرحلۀ نوین و پُرشور مبارزات رهائیبخش ساخت و این درست همان چیزی است که باری لینین گفته بود: “انقلاب اکتبر دارای اهمیت جهانی رهائی بخش است.”

انقلاب اکتبردرتداوم پیروزمند خویش با تأسیس مراجع کار و قدرت شورائی کارگری – دهقانی، کشوری فقیر، قحطی زده، شکست خورده ازجنگ و در مرز تجزیه بین امپریالیست های دیگر را به کشوری نسبتاً نیرومند انقلابی بدل ساخت که جنبش های رهائی بخش جهان آن را پشتوانۀ معنوی خود می دانستند.

تحول و تکاملی را که انقلاب اکتبر طی کمتر از سی سال درعرصه های مختلف سیاسی، فرهنگی، تخنیکی و… درکشور شوراها به وجود آورد، نمونۀ سرعت وعظمت پیشرفت آن را تا آن زمان جهان به خود ندیده بود. و این را می توان به عنوان نمونۀ از تطبیق درست مارکسیسم – لنینیسم درعرصه های مختلف زندگی همیشه به خاطر داشت.

امپریالیست ها که از بادۀ فتح کشورهای دیگر در جنگ جهانی اول و تصرف بزرگ ترین منابع مواد خام و نیروی کار درجهان، بی خود شده بودند، با پیروزی انقلاب اکتبر و دست آوردهای درخشانش در سطح ملی و بین المللی، ضربۀ کشنده ای بر پیکر خود احساس کردند و دیوانه وار درپی شکست انقلاب اکتبر و سرنگونی حکومت شوراها برآمدند؛ “انگلیس و ژاپن می کوشیدند شوروی را سرنگون کنند و از امکانات آن علیه آلمان استفاده کنند”. آلمان تلاش می کرد قسمت هائی از شوروی را در تصرف خود بگیرد.

آنتانت (اتحاد جنگی وسیاسی انگلیس و فرانسه با روسیۀ تزاری) به کلچاک، یودنیچ و دنیکین(جنرال های شکست خوردۀ تزاری) کمک کردند تا حکومت شوروی را سقوط دهند، آن ها می خواستند اوکرائین را با سپاهیان خود تصرف کنند که موفق نشدند، در سیبری توطئه کردند، برای تصرف پتروگراد از طریق یک توطئه ای ضد انقلابی دست به عمل شدند و هزاران توطئۀ دیگر که انقلاب اکتبر با رهبری خردمندش همه را درهم می کوبید و تکامل می کرد. بالاخره درجنگ دوم جهانی فاشیسم، این فرزند خلف امپریالیسم، با بزرگ ترین و نیرومندترین ماشین جنگی جهان مصمم برای بلعیدن کشورشوراها – این دستاورد بزرگ انقلاب اکتبر- شد که بازهم با درایت و توانمندی رهبران و تربیت یافتگان انقلاب اکتبر و حمایت بی دریغ خلق های کشورهای مختلف، فاشیسم درهم شکسته شد و انقلاب اکتبر همچنان به سوی استقرارسوسیالیسم به پیش می رفت.

تا آن جا که دیده می شود امپریالیسم جهانی قادر نشد باجنگ و از بیرون و یا با همدستی با نیروهای ارتجاعی سفید داخلی بر دژ محکمی که انقلاب اکتبر بنا کرده  بود بتازد و آن را سرنگون کند. ولی با کمال تاسف که مشتی رویزیونیست خزیده در رهبری حزب، این دستآورد خون و رنج ملیون ها انسان زحمتکش و پشتوانۀ معنوی استوار پرولتاریا و خلق های جهان را از درون متلاشی کردند وآن را به پایگاه جدید امپریالستی تغییر ماهیت دادند. باند تبهکار رویزیونیستی خروشچف – برژنف و دنباله روان شان، بزرگ ترین خیانت تاریخی را مرتکب شدند و در مدت کوتاهی از کشور شوراها کشور سوسیال امپریالیستی ساختند که می خواست جهانی را به خون بکشد.

ما شکست انقلاب اکتبررا ازاین جا به محاسبه می گیریم و برآنیم که درکنگرۀ بیستم حزب کمونیست اتحاد شوروی دیگر رسماً جدائی از انقلاب اکتبر و از سوسیالیسم اعلان می شود و مبارزات اصولی حزب کمونیست چین به رهبری رفیق مائوتسه دون برای باز گردانیدن شوروی به مسیر انقلاب اکتبر و سوسیالیسم بی نتیجه می ماند.

از این زمان به بعد رویزیونیست های شوروی با سوء استفاده از حیثیت انقلاب اکتبر زیر نام دوستی با خلق ها، خلق های آسیا، افریقا وامریکای لاتین را به شدیدترین وجهی زیربال شوم استعماری خود قراردادند. وبه یکی ازدشمنان درجه یک خلق ها تبدیل شدند.

رویزیونیست ها با طرح گذار مسالمت آمیز، به تئوری انقلاب، که انقلاب اکتبر بزرگ ترین تجسم عملی آن و لینین بزرگ ترین مدافع آن بود، پشت پازدند و با استفاده از نفوذ خود در درون احزاب و جنبش های انقلابی، عده ای از آن ها را از مسیر انقلاب منحرف ساخته وبه همپالگان رژیم های حاکم سرمایه داری بدل کردند. واین خیانت دیگر شان به انقلاب اکتبر است. رویزیونیست ها با طرح همزیستی مسالمت آمیز به یکی از اساسی ترین اصول انقلاب اکتبر که انترناسیونالیسم پرولتری است پشت پازدند و به جای کمک به پرولتاریا و خلق های دربند جهان، با امپریالیست ها و مرتجعین حاکم بر کشورهای عقب نگه داشته شده هم پیاله شدند و متحداّ به استثمار خلق ها دست زدند.

رویزیونیست ها با طرح اصل رقابت مسالمت آمیز به رقابت با امپریالیست ها برخاستند و با صدورسرمایۀ بوروکراتیک شان و نفوذ درسکتوردولتی اقتصاد کشورهای رو به انکشاف، تعدادی از این کشورها را به مستعمره ونیمه مستعمرۀ خود بدل نمودند و به شدیدترین شکل منابع و خلق های این کشورها را استثمارکردند. درجریان همین به اصطلاح رقابت مسالمت آمیز بود که هرگاه دولتی گرایش به امپریالیسم رقیب شان پیدا می کرد، رویزیونیست ها یا سوسیال امپریالیست های شوروی از طریق کودتا به سرنگونی آن اقدام می کردند ودولت دست نشانده و مزدور خود را برآن کشور حاکم می ساختند. نقطۀ اوج جنایت سوسیال امپریالیست های شوروی دراین راستا کودتاها و بالاخره تجاوز مستقیم نظامی به افغانستان است.

سوسیال امپریالیسم شوروی با گسیل بیش از صد هزار سرباز مجهز به مدرن ترین سلاح کشنده بر کشور وخلق بی سلاح افغانستان تجاوز کرد؛ بیش از یک ملیون انسان بی گناه را به خاک و خون کشیدند، حتی بر کودکان و پیرزنان  و پیر مردان هم رحم نکردند؛ شهرها و آبادی ها را ویران کردند، حاصلات زراعتی را آتش زدند، مزارع را ویران کردند و تمام هستی مردم افغانستان را غارت و چپاول نمودند.

رویزیونیست های شوروی بزرگ ترین دشمنی را با مارکسیست – لنینست ها ومعتقدین به انقلاب اکتبردرافغانستان داشتند و برای سرکوب و کشتار کمونیست ها، گروه های ویژه تشکیل دادند، بهترین فرزندان خردمند کشور ما را به پولیگون های اعدام سپردند یا به اشکال وحشیانۀ دیگری که دراین جا از ذکر آن عار داریم به شهادت رساندند.

از سازمان ما دونسل از رهبران، سه نسل از کادرها وصدهاعضو به دست رویزیونیست ها به شهادت رسیدند.

و اما که خلق فقیر و در بند افغانستان هرگز، حتی برای یک لحظه تسلیم این همه ظلم و کشتار رویزیونیست های شوروی و مزدوران افغانی شان نشد و از همان آغاز کودتای رویزیونیست ها و مزدوران شان در تقابل به آن قرار گرفت و به اشکال مختلف با آن مبارزه کرد. سیزده سال تمام خلق افغانستان قربانی داد و در برابر زورگوئی و تجاوز سوسیال امپریالیسم شوروی مقاومت کرد تا سرانجام او را به زانو درآورد. شوروی ها مجبور شدند به شکست ذلت بار خود در افغانستان تن در دهند و بقایای ارتش درهم و برهم خود را از افغانستان بیرون کشند. ما به جرئت و با افتخار می گوئیم که شکست شوروی در افغانستان یکی از عوامل اساسی فروپاشی سوسیال امپریالیسم جنایت کار به حساب می آید.

درجریان مقاومت سلحشورانۀ مردم علیه سوسیال امپریالیسم شوروی، امپریالیست های رقیب آن نیز از جوشش انقلابی و نیازمندی های جنگی مردم سوء استفاده کردند و نیروهای ارتجاعی را سازماندهی و مسلح کرده و به زور اسلحه و دالر برگردۀ جنبش خلق تحمیل نمودند. لذا به وجود آمدن گروه های آدم کش و تروریست ارتجاعی تا دندان مسلح نیز یکی از پیامدهای کودتا و تجاوز رویزیونیست ها در افغانستان است.

هم اکنون نیروهای “مزدوررویزیونیست” افغانستان با زد وبند با مرتجع ترین نیروهای مذهبی وابسته به فئودالیسم و امپریالیسم خود را شریک قدرت ساخته اند وحدود شش سال است که خلق زحمتکش ما به دست نیروهای مشترک “مزدوررویزیونیستی” – فندامنتالیستی شکنجه و کشتار می شوند. دو جناح رقیب “مزدور رویزیونیست” با همراهی دو جناح رقیب فندامنتالیست های اسلامی به حمایت امریکا، عربستان سعودی و پاکستان از یکسو وحمایت روسیه، ایران وهند از سوی دیگر، بدترین وحشت و کشتار و ویرانی را در افغانستان  راه انداخته اند که تاریخ نظیر آن را به خود ندیده است. طالبان که نمایندۀ بدترین نوع عقبمانده گی قرون وسطائی اند و با هرگونه مظاهر علم و تخنیک و تمدن مخالفت می کنند، زن را اجازۀ بیرون شدن از خانه نمی دهند وتمام موسسات تعلیمی غیرمذهبی را بسته اند، توسط یک جناح “مزدور رویزیونیست” های افغان (خلقی ها) همراهی می شوند.

جناح دیگر فندامنتالیست های مذهبی که دست کمی از طالبان ندارند و به باندهای تروریست جهانی اخوان المسلمین پیوند دارند، توسط جناح “مزدوررویزیونیستی” دیگر(پرچمی ها) همراهی می شوند. وضع خونبار و وحشتناک کنونی در افغانستان که جهان را به حیرت و تأثر فروبرده است، پیامد دیگر عمل کرد جنایت بار رویزیونیست ها در افغانستان است. و جالب این جا است که همین “مزدوررویزیونیست” های افغان با این همه جنایت وسیاه کاری آشکار از طرف رویزیونیست های بین المللی پشتیبانی شده و در جلسات بین المللی نیز دعوت  می شوند!!!

نتیجۀ سخن این که انقلاب کبیر اکتبر که در برابر تهاجم و توطئه های امپریالیسم جهانی مقاومت کرد، به دست جنایتبار رویزیونیسم به شکست کشیده شد.

رویزیونیسم اردوگاه سوسیالیسم را به تفرقه کشیده و از بین برد و جنبش انقلابی اوجگیر پرولتاریا و خلق های جهان را ضربت زد و بزرگ ترین مانع گسترش انقلاب اکتبر و اندیشه هایش در جهان گردید. رویزیونیسم درتکامل خود به سوسیال امپریالیسم انجامید که فاز دیگری از امپریالیسم است. سرمایۀ بوروکراتیک متمرکز دارد، سرمایه صادرمی کند، تجاوز ولشکر کشی می کند وخلق هائی را از دم تیغ می کشد تا منابع و نیروهای کار آن ها را استعمار کند، و وقیحانه همۀ جنایات را زیر نام انقلاب اکتبر و تداوم آن می کند. تا از انقلاب اکتبر چهرۀ منفور ترسیم نماید و سرانجام هم از زبان یلتسین، این محصول منطقی رویزیونیسم، انقلاب اکتبر اشتباه تاریخ خوانده می شود.

رفقای ارجمند!

هدف ما از شرح مسایل فوق این است که ما بتوانیم، و باید، مرز بین انقلاب اکتبر و روزیونیسم  را مشخص تربسازیم تا مردم جهان جنایات وشکست رویزیونیسم را شکست انقلاب اکتبر و شکست مارکسیسم – لنینیسم ندانند و امپریالیست ها  نیز با تبلیغات شوم شان نتوانند در اذهان جهانیان مارکسیسم – لنینیسم را با رویزیونیسم هم هویت جلوه دهند. از سوی دیگرهم اکنون رویزیونیست ها مکرراً خود را درسطح جهان سازماندهی می کنند؛ و حتی در درون نیروهای انقلابی خزیده و با مظلوم نمائی خود را انتی امپریالیسم هم جلوه می دهند و می خواهند با اصلاح سر این اصل و کوتاه کردن اخیر آن اصل از اصول مارکسیسم – لنینیسم- اندیشۀ مائو تسه دون، این اصول را به زعم خود همه پسند سازند و بعد هم، آن چنان که تاریخ نشان داد، بر کلیت آن پشت پا بزنند.

ما اعتقاد راسخ داریم که این مارکسیسم – لنینیسم نیست که به بن بست رسیده و یا شکست خورده است، بلکه این انحراف از اصول مارکسیسم – لنینیسم است که به بن بست رسیده و شکست خورده است. این رویزیونیسم است که به اصل خود، یعنی به سرمایه داری جهانی پیوسته است وهیچ پیوندی با مارکسیسم – لنینیسم ندارد.

این سرمایه داری و امپریالیسم است که با تطیبق اصول خود کماکان به بن بست و بحران رسیده است. بیکاری، فقر، فرهنگ زدائی، جنایت، تجاوز، جنگ و کشتار همه وهمه محصولات طبیعی سرمایه داری اند که درجهان بیداد می کنند و مونوپول های جهانی می کوشند با هیاهوعلیه کمونیسم و انگشت گذاری بر بحران ها و جنایات روزیونیسم، این جنایات را به کمونیسم نسبت دهند. انقلابیون باید علیه این وارونگی به ایستند وبه شیوۀ مقتضی در تمام نقاط جهان ازصداقت، اصالت و پاکیزه گی خود و انقلاب اکتبر و مارکسیسم – لنینیسم واندیشۀ مائوتسه دون دفاع نمایند.

مایقین کامل داریم که جلسۀ موجودۀ شما گام بزرگی است دراین راستا.

با تشکر و درود مجدد!