برسر بابا گذشت
استاد عبدالهادی رهنما
برسر بابا گذشت
زندگی با تلخی آواره گی بر ما گذشت
با هزار بی حرمتی بر پیر و هر بُرنا گذشت
اندکی هرگز ندیدیم روی خوش از زندگی
بی خیال از فکر ما چون موج از دریا گذشت
عمر ما در چاهسار رنج و غم افکنده شد
روزگار از این گذر گاه سرد و بی پروا گذشت
در قطار عشق با ارکستر شور و نشاط
خواب بودیم تا جوانی مست از این جا گذشت
ما شدیم حمال درد و رنج در آواره گی
این چه عمر بود که با صد مشکل و اما گذشت
روزگاری یاد خواهند کرد فرزندان ما
آه چه سختی ها که آن روز بر سر بابا گذشت
شاعر و انجینر و جمع طبیب و نکته دان
وای وافسوس !! عمر شان در بردن پیتزا گذشت
padarjan2024-02-09T08:06:49+00:00