ارسالی برهان عظیمی
برخورد به دادگاه حمید نوری (با نام مستعار عباسی ) یکی از عاملان کشتار تابستان ۶۷، با چه هدفی و با چه رویکرد و متدولوژی!؟
حمید نوری از عاملان(دادیار هیئت مرگ که ابراهیم رئیسی هم عضو آن بود) اعدام های زندانیان سیاسی تابستان ۶۷ در زندان گوهردشت در سوئد توسط زندانیان سیاسی جان به دربردگان با سناریوی و برنامه قبلی به سوئد کشیده شد و روز ۱۸ آبان ۹۸ با یک پرواز مستقیم از ایران به فرودگاه استکهلم رسید و بلافاصله دستگیر شد.
اولین دادگاه این جانی سه شنبه تاریخ ۱۰ اوت ۲۰۲۱ (مصادف با ۱۹ مرداد ۱۴۰۰) در سوئد برگزار شد.
- اهمیت تاریخی دستگیری و محاکمه حمید نوری درسوئد که در ادامه می تواند پای دیگر سران (عامران اصلی) جمهوری اسلامی از جمله ابراهیم رئیسی را هم به وسط میکشد خیلی خیلی مهم است.
- مرداد و شهریور ۱۳۶۷، هزاران زندانی سیاسی با دستور آیتالله خمینی، بنیانگذار و رهبر جمهوری اسلامی توسط هیئت مرگ تعیین شده و مقبول او اعدام و در گورهای جمعی نه فقط در خاوران تهران بلکه در خوزستان و نقاط دیگر ایران دفن شدند.
- نه فراموش میکنیم و نه میبخشیم!
تمرکز این نوشته به دادگاه حمید نوری در روز پنجشنبه ۲۵ آذر در استکهلم سوئد است که در جریان آن، مهرزاد دشتبانی به عنوان شاهد گفت که در زندان گوهردشت دو بار از سوی حمید نوری مورد ضربوشتم قرار گرفت.
رفیق دشتبانی به گفته خود در سال ۱۳۶۱ به دلیل همکاری با «سازمان پیکار» بازداشت و در زندانهای اوین، قزلحصار و گوهردشت زندانی بوده و بعد از اتمام حکم پنج سال زندانش چون شرایط آزادی را نپذیرفته بود، از سوی حمید نوری مورد ضربوشتم قرار گرفت.
مهرزاد دشتبانی که ساکن سوئد است در دادگاه محاکمه حمید نوری گفت که بعد از اتمام حکمش به اتاق دادیاری در زندان گوهردشت رفت که عنوانش «اتاق آزادی» بود چنین می گوید: «آقای عباسی (حمید نوری) مرا صدا کرد و خیلی آرام به من گفت که تو حکمت تمام شده، امیدوارم بروی بیرون و یک زندگی خوب و سالم را شروع کنی و در حقیقت کار سیاسی را ول کنی. بعد دو فرم جلوی من گذاشت، یک فرم انزجار از گروه خودم و یک فرم هم تعهد. گفتم که امضا نمیکنم و سازمان من عملا دیگر وجود ندارد. چیزی را که وجود ندارد من چرا باید محکوم کنم؟ خیلی عصبانی شد. دستهایش را انداخت دور گردن من و حلقه کرد. گفت کی گفته تو باید آزاد شوی؟ تو یک خبیث هستی. من خودم میکشمت. همینطور که گردن مرا فشار میداد، سرم را به میز میزد. تمام سر و صورتم خونین بود».
در خلال و بعد از شهادت رفیق دشتبانی در اتاقی که در کلاب هاوس باز شده بود، برخوردهای ناروایی به آنچه ایشان گفتند شد. در همین زمینه ما فعلا به دو نوشته مکتوب شده در سایت اخبار روز یکی نوشته رفیق نادر کلهری است(۱) و دیگر به اصطلاح نقد خانم شهلا شفیق(۲) به ایشان است و همچنین به یک ویدیویی است که رفیق پژاره حیدری(از نسل نوین خانوده های شهدا) بعد از برخوردهای ناروا به شهادت دادن رفیق دشتبانی پخش شده است(۳)،اکتفا میکنیم.
یکی از رفقای ما (حامد حامدی) نقدهایی بر آن دو نوشته در زیر آن نوشته های (۱و ۲) مکتوب ساخته اند. و ما نقد ایشان را بطور مفصل تر در اینجا می آوریم.
نقد اول در زیر نوشته نادر کلهری توسط حامد حامدی نوشته شده است:
حامد حامدی
شنبه, ۴ دی, ۱۴۰۰- ۱۴:۲۴
کمی از سطح آنچه خانم شفیق مطرح میکند به عمق دیدگاه ایشان برویم…
ایشان می گویند: «همینجا بگویم که اینجا و آنجا شنیده و می شنوم که گویا سوابق فرهاد مرادی در جنبش سبزو حمایت او از میرحسین موسوی به عنوان مدرکی دال بر ضد چپ بودن اوعنوان شده است. من خود از منتقدان جدی میرحسین موسوی بوده ام و خاصه برخورد او به کشتار شصت و هفت بوده و در این باره نوشته ام . اما هرگز بر این گمان نبوده ام که شرکت در جنبش سبز با چپ بودن در تضاد است و یا جوانان مدافع میر حسین موسوی نمی توانسته و نمی توانند عقاید چپ داشته باشند. به واقع این گونه رویکرد تنها تبلوری از درک انحصارگرایانه و به غایت نادرست از مقوله چپ است .»
این همان دیدگاه “همه با هم است”! می گوید “هر گردی، گردو است” و هر کس ادعای چپ کند، چپ است!!! آفرین به این دیدگاه…
اما نباید فراموش کرد که توده ای ها و اکثریتی ها در مراکز انتخاباتی میرحسین موسوی شرکت فعال داشتند!! اینها همان “چپ” های سزب اللهی بودند که در همان زمان با افتخار می گفتند «زیر یپراهن سبز من زیرپیراهنی “سرخ” است»!! کسانی که به انقلاب اجتماعی پشت کرده اند و چهره فاشیست و دیکتاتوری سیستم سرمایه داری جمهوری اسلامی بزک کردندو میکنند!
رفیق نادر کلهر در نقد خویش به این نکته اشاره دارند: «تا جائی که در جلسه اخیر ادعا میکند که چرا جریانات چپ از بختیار حمایت نکردند!!! و این مواضع به نفع روی کار آمدن اسلامیون تمام شد؟ وقتی رفیقی این موضوع را به ایشان تذکر میدهد که این بحث پرچالشی در مجموعه چپ است و اصلا جای طرح آن در چنین اتاقهایی نیست و یا اینکه همه جریانات چپ حامی جمهوری اسلامی نبودهاند و از همان روز نخست مخالفت کرده و بهای آن را با جان و خون خود پرداخت کردهاند، ایشان مدعی میشود که تودهایها و اکثریتیها که از رژیم حمایت کردهاند و اگر آنها را از مجموعه چپ حذف کنیم دیگر چیزی باقی نمیماند که بشود حتی به حساب آورد!!! » خانم شفیق از این افراد “چپ” گرداننده آن کلاب هاوس دفاع میکند!!! ایشان مرز انقلاب و ضد انقلاب را عامدانه مخدوش میکند!
یک نکته هم در مورد خانم لادن بازرگان متذکر شوم. ایشان حدود ۳ سال پیش در یکی از نوشته هایشان در مورد علت اعدام برادرش بیژن بازرگان می گویند: «اگر اتحادیه کمونیستهای ایران در آمل قیام را برپا نمی کرد و علیه جمهوری اسلامی مبارزه مسلحانه نمی کرد، برادرم بیژن بازرگان اعدام نمیشد.»!!! پس دلیل اعدام دیگر جانباختگان چپ در تابستان ۶۷ با حکم خمینی جلاد و هیئت مرگ و دادیارش حمید نوری، که ارتباطی با اتحادیه کمونیستهای ایران نداشتند چه بود؟ این نشان میدهد که تا چه حد خانم بارزگان به فکر مبارزه جدی و اصولی با ارتجاع جمهوری سلامی به عنوان آمر کشتار تابستان ۶۷ و جنایت علیه بشریت است!
این وجه مشترک در زدودن مرز بین ارتجاع، ضد انقلاب از یک طرف و انقلاب از سوی دیگر، بین خانم لادن بازرگان با خانم شفیق بسیار مشهود است و اصلا تصادفی نیست!!!
**این اشاره ای به نقد نوشته خانم شفیق که در زیر نوشته شان گذاشتم، و ضروری دیدم برای خوانندگان دوباره در اینجا هم به اشتراک بگذارم.
****************
این هم کامنت دیگری از رفیق حامد حامدی در نقد دیدگاه شهرام منصفی. این نقد در زیر نوشته رفیق نادر کلهری در سایت اخبار روز بطور خلاصه نوشته شده است . در اینجا نقد کامل آورده میشود :
ابتدا کامنت شهرام منصفی را منتشر می کنیم:
شهرام منصفی
چهارشنبه, ۱ دی, ۱۴۰۰- ۱۹:۴۰
درست ست که حکومت های تمامیت خواه ایران بعداز انقلاب مشروطه با دخالت های حامیان خارجی آنها در مقاطع مختلف به قدرت رسیدند . همین باعث تشکیل حکومت های «مقتدر» شد و عده ای به نوا رسیدند و با استفاده از ثروت های ملی مردم و کشتار بسیاری از فرزندان به طبقات ممتاز تبدیل شدند.
با وجودیکه مسئول اصلی جنایت ها و سرکوب های مردم ، حکومت های خودکامه و خصوصا حکومت کشتار ولایت فقیه می باشد . که امید است جنبش دادخواهی مردم ایران با تجربه چنین دادگاه هائی بیش از پیش برای احقاق حق و روشنگری مصمم تر شود.
با وجود تاکید بر نقش حکومت های تمامیت خواه در جنایات ضد بشری، توجه به این نکته نیز حائط اهمیت ست که در بستر تمامیت خواهی مداوم ، امکان رشد دموکراسی و رواج فرهنگ گفتمان سیاسی در جامعه نابود شده بود .
در عوض موجب بد آموزی هائی در بین نیروهای حکومتی و مخالف حکومت های تمامیت خواه شده بود.
خواهشمندست بر این نکته آخر مکث کنیم.
بهمین دلیل در بین فعالان جنبش دادخواهی نیز آثار «بد آمورزی» ها خود را نشان می دهد و می توان بدون ملاحظه و پرده بوشی ادعا کرد که روحیه «تمامیت خواهی » در بین مبارزان و مجاهدان ضد حکومت های تمامیت خواه نیز کم و بیش وجود داشته و دارد.
ما بعنوان مبارزان حکومت های دیکتاتوری همیشه در جامعه ی بیمار و دیکتاتور زده ایران به انواع انحراف ها ، چپ روی ها و راست روی ها و انحصار طلبی دچار شده بودیم ولی تردیدی نیست که مسبب این ضعف ها و تمام ناهنجاری های اجتماعی حکومت ها خودکامه می باشد . ولی ما نمی توانیم غفلت خود را انکار کنیم.
باید صادقانه و صمیمانه برای زدودن این معایب از هم اکنون اقدام کنیم تا بعداز حکومت ننگین اسلامی بتوانیم جامعه را برای مردم بلازده ایران بدور از انحصار طلبی و تمامیت خواهی برای تمام شهروندان آماده کنیم.این تنها راه جلوگیری از بازسازی دیکتاتوری جدید در فرم دیگر ست.
البته نگارنده نمی داند چگونه می توانیم در کلاب هاوس بر این اختلاف نظر های بنیادی که به نحوی به «تمامیت خواهی» عمیق و تاریخی مربوط ست غلبه کنیم.
به مثل فراز و نشیب های ایرج مصداقی تا آنجا که نگارنده در رسانه های اجتماعی از زمانی که به خارج از کشور آمد دیده ست نمی تواندبه تعادل رسیده باشد و هنوز بین سیاست و حقوق بشر زیگزاگ میزند.
پاسخ حامد حامدی به شهرام منصفی:
حامد حامدی
شنبه, ۴ دی, ۱۴۰۰ – ۱۸:۰۳
دوست محترم، دمکراسی واقعی منافع اکثریت طبقه فرودست و قشر تحتانی طبقه کارگر را نمایندگی میکند!! دمکراسی مقوله ای است که از سوی اقشار و طبقات مختلف جامعه و نمایندگان سیاسی شان(گروه، سازمان و حزب) نمایندگی میشود. و تا زمانیکه جامعه به اقشار و طبقات مختلف تقسیم میشود، صحبت از دمکراسی فراگیر و یا فراطبقاتی مزخرف و غیر حقیقی است. شما به خواننده تیز هوش که در مقابل هر چیزی سوال چرا را مطرح میکند با طرح هشدار «غفلت نکردن» در باره دمکراسی مورد نظرتان به “تمامیت خواهی” چسبیده اید(“جلوگیری از بازسازی دیکتاتوری جدید”) و آدرس اشتباهی می دهید و از آنها می خواهید که لقمه را از پشت سر به دهن گذارند؟ چرا؟
شما بسیار دوپهلو صحبت میکنید و با وجود این می خواهید نصیحت و پند هایی را با کدهای نخنما شده (“جلوگیری از بازسازی دیکتاتوری جدید”!!!) بدهید، اما دم خروستان از زیر عبای ملا بیرون زده است. روش شناسی مارکسیسمی در کشف حقیقت عامدانه از طرف شما زیر پا گذاشته شده است! ریشه روش شناسی شما بورژوازی است.
آیا شما این حقیقت تاریخی که دمکراسی بورژوازی شکل حکومتی دیکتاتوری سرمایه داری نوعی دیکتاتوری طبقای روابط تولید سرمایه داری و رویهمرفته نظام(سیستم) استثمار و ستم کل سرمایه داری را تسهیل و به اجرا در می آورد، را منکرید؟ آیا آنرا عالیترین و طبیعی ترین و جاودانه ترین شکل حکومتی میدانید؟ آیا شما منکر انقلابات پرولتری در عصر امپریالیسم هستید!؟ پاسخ من به این سوالات آری است.
آیا شما دیکتاتوری پرولتاریا را تمامیت خواهی و آنرا مضر به حال جامعه سوسیالیستی که باید بعد از سرنگونی سیستم سرمایه داری توسط حزب کمونیست انقلابی راستین نهادینه شود، میدانید؟ اصلا شما چگونه جامعه ای را می خواهید بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی بوجود بیاورید؟ آیا می خواهید سرمایه داری را تحت طبقه جدید منهای جمهوری اسلامی در ایران بازتولید کنید و با انجام چند رفرم در ساختار سیاسی برای بدنبال خویش کشاندن طبقه کارگر که صرفا رفاه و حق کار داشته باشند و به یک مفهوم واقعی با طرح یک جامعه رفاه اجتماعی که در راسش رویزیونیستهای سوسیال دمکرات باشند، به وجود آورید؟ با عمقیقتر شدن به دیدگاه شما روشن است که شما نماینده چنان دیدگاه رویزیونیستی هستید. زیرا نباید فراموش کرد که جنبش دادخواهی و رسیدگی به پرونده قتل عام زندانیان صرفا یک جنبش دادخواهی مطلق نیست زیرا در عمق این دادخواهی نیز گرایشات و منافع طبقاتی مختلفی حتی برای تعیین نوع حکومت بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی نهفته است. و هر کس با دوپهلوگویی اینرا منکر شود خاک به چشم اکثریت توده های تحت ستم جامعه (طبقه کارگر) می ریزد.
تنها راه غلبه بر دیدگاه هایی همچون شما (و همچنین خانم شهلا شفیق و بقیه همنظران فکریتان) اتکا به رویکرد علمی علم کمونیسم است. رویکردی که حقیقت از مزخرف و دروغ، انقلاب را از ضد انقلاب، مارکسیسم انقلابی را از رویزونیسم سوسیال دمکرات جدا میکند. کمونیسم علمی، علم برپاکردن انقلاب اجتماعی با شرکت میلیونها نفر از فرودستان علیه نظم حاکم-سرنگونی کامل و قطعی سیستم سرمایه داری- بر مبنای ضرورت(واقعیت عینی به همان گونه هست و دائما در حال تغییر و تحول است و نه ذهنیات خویش به جای آن ضرورت پیش رو گذاشتن) است؛ کمونیسم یک ایدئولوژی نیست ! تنها با اتکا به رویکرد و متدولوژی(روش) علمی که توسط بنیانگذاران مارکسیسم-لنینیسم (مارکس، انگلس، لنین، استالین، مائو و باب آواکیان) تببین و تکامل داده شده است، یعنی رفتن به عمیقترین سطح تضاد-تضادهایی که پیش برنده و محرکه اند و منطبق بر واقعیت است) برای کشف حقیقت عینی و تغییر آن است. نظرات شما دارای تضاد بسیار آشکار است که وقتی زیر ذره بین (رویکرد علمی) ماتریالیسم دیالکتیک(رویکرد و متدولوژی علم کمونیسم) گذاشته میشود، چیزی مگر بازسازی دیکتاتوری سرمایه داری نیست.
کارل مارکس به ما آموخت: «راه علم مفروش نیست و از قبل تعیین نشده است. برای درک علم هیچ راه ملوکانه ای وجود ندارد و تنها آنان که از فرسوده شدن صعود در میان مسیرهای نفس گیر و پرپیچ و خمش هراسی به دل راه نمی دهند، می توانند شانس فتح و رسیدن به قله های تابناکش را داشته باشند.»
آیا ما کمونیستهای انقلابی از جمله جان به دربُردگان کشتار تابستان ۶۷ که همواره بر آرمان جانباختگان کمونیست( که چیزی مگر رهایی بشریت از شر سیستم سرمایه داری و مبارزه قاطع در مقابل ارتجاع حاکم نبود)، حاضریم این درس مارکس را رویکرد خویش برای فرارفتن و صعود در میان مسیرهای نفس گیر و پرپیچ و خمش کرده و قله های تابناک علم را متحدانه و بدون هراس بپیماییم!؟
کمونیسم ایدئولوژی نیست بلکه بی شک یک علم است. کمونیستها دگم و مذهبی به علم خویش همچون آیه های بلاتغییر نازل شده از آسمان نگاه نمیکنند و برای بوجود آوردن دنیای اوتوپیایی(مدینه فاضله!) مبارزه نمی کنند! علم کمونیسم مانند هر علم دیگری از زمانی که از طرف بنیانگذاران اولیه و اصلیش (مارکس و انگلس) تببین شد ایستا نبوده است و در پرتو رشد علوم در حوزه های مختلف دیگر و کشف بی چون و چرای حقایق توسط افراد حتی افراد غیرکمونیست و کنار گذاشتن کمبودها و اشتباهات ثانوی(و در مواقعی اشتباهات ثانوی جدی) دائما در حال رشد بوده است. سالهاست که علم کمونیسم به مرحله نوینی پا گذاشته است. این سنتز نوین کمونیسم با کار مداوم رفیق باب آواکیان ظرف نزدیک به ۵ دهه به قله نوینی صعود کرده است. و این کار همچنان ادامه دارد.
نکته ی مرکزی و اساسی ترین موضوعِ سنتز نوین کمونیسم(که توسط رفیق باب آواکیان تبیین شده است) همانگونه که آواکیان گفته است: «برجسته شده تکامل بیشتر و سنتز بیشتر کمونیسم به مثابه روش و رویکرد علمی و به کاربست پیوسته تر این روش و رویکرد علمی در مورد واقعیت به طور عام و به بطور خاص، در مورد مبارزه انقلابی برای سرنگون کردن و ریشه کن کردن کلیه سیستم ها و روابط استثمار و ستم و پیشروی به سوی جهان کمونیستی است. » همین مسئله و تاکید بر علم است و روش و رویکرد علمی برای کشف حقیقت(واقعیت پیش رو) است که منسجمترین و همه جانبه ترین رویکرد و روش علمی است که میتواند جهان را تغییر دهد.
باز با رجوع به مارکس که گفت: “چیزی که اینها میخواهد همان چیزی است که همه بورژواهای خوب میخواهند، این گونه بورژواهای خوب همه ناممکن را میخواهند، یعنی خواستار شرایط حیات و بقای بورژوائیاند منهای نتایج ضروری این شرایط”. تسلیم طلبان یعنی آنان که به انقلاب و مارکسیسم پشت کرده اند، آنها که سهم شان را گوشت سلاخی میخواهند به شرط آنکه قصاب پیش از آن دستش را شسته باشد تلاش میکنند بگویند که حقوق بشر مافوق سرمایه داری امپریالیستی است درحالی که حق سرمایه به حق بشر اولویت دارد نه برعکس. مارکس در همین زمینه نکته صحیحی را با کالبد شکافی جامعه طبقاتی در مقابل ما قرار داد و گفت: “حق هرگز نمی تواند بالاتر از ساختار اقتصادی جامعه و فرهنگی باشد که در نتیجه آن ساختار، تعیین شده است.” بنابراین حق و حقوق توسط سیستم مسلط بر جامعه تعیین و محدود میشود. برای همین شاهدیم که دادگاهای رسیدگی به نقض حقوق بشر و جنایت علیه بشریت کشورهای امپریالیستی دقیقا و بیشک در همین راستای محدود کننده خودشان شاهدان را محدود به گفتن مسائلی می کنند که قبلا فکرش را هم نمیکردند که دادستان چه سئوالی در مقابلش قرار خواهد داد و پاسخش چیزی مگر آنچه مورد نظر دادستان است نخواهد بود. هر انسان خرد نباخته و اگاهی میداند که در جامعه بشری که به طبقات تقسیم شده هیچ دادگاه، حرکت فرهنگی و بشردوستانه، ادبی و هنری و هیچ حقی مافوق منافع طبقات مسلط و ساختار اقتصادی جامعه و فرهنگ منطبق با آن ساختار نمیتواند باشد.
آنچه سرمایه داری برای آن زنده است(سلطه و استثمار و ستم فزاینده) نه تنها جنایتی است در حق بشریت بلکه جنایتی در مقیاس کائنات و تخریب محیط زیست است.
تاریخ نشان داده که همیشه منافع استراتژیکی نهادهای بورژوازی بر نهادهای مدنی اش ارجحیت داشته است بعبارتی دیگر دومی برای آنست نه اولی در راستای دومی.
باید ازاینها پرسید این بورژوا امپریالیستهای انسان خوار کجا در عمل و رویکرد( و یا حتی تئوریِ سخنگویانشان) انسانی عمل کردند که شما میخواهید با اهرمها و ابزارهای آنها حقوق نقض شده بشر(!) را احیا کنید؟ و در عبارت پردازی هایی که چیزی جز تحکیم نظم موجود که جنایات و قتل عامها را بازتولید میکند نیست در مواجه با حکومتهای ارتجاعی که همین امپریالیستها به مردم ستمکش ایران تحمیل کردند و حال آنرا تمامیت خواه معرفی میکنند صحبت از احقاق حقوق بشر در چهارچوب دموکراسی سرمایه داری میکنند.
در کجای ایدئولوژی و طرز تفکر سرمایه داران کشورهای پرقدرت امپریالیسم که خود خمینی و مرتجعین حلقه زده بدورش را به مردم ایران تحمیل کرده اند انسانیت و بشردوستی نهفته است که شما باواژه های میان تهی مدنیت گرایی و بشردوستی و اشک تمساحِ امپریالیسم در دادگاههایی که بخودی خود هرگز نمیتواند چرخه گوشت را متوقف کند لفاظی میکنید؟
برای برانداختن جنایات سازمان یافته موجود باید نظام سرمایه داری را برانداخت نه آنکه برای اصلاح آن به خواب و خیال متوسل شد. تمام این جنایات چه پهلوی چه جمهوری اسلامی، چه خلخالی، چه میرحسین، چه خمینی و رفسنجانی و خامنه ای، چه آمریکا و چه طالبان و اسد و روسیه و اردوغان و اسراییل و غیره، تبارزات سیاسیِ حقوقی نظام سرمایه داری اند.
کسی که علیه سرمایه داری امپریالیستی و ارتجاع و تمامیت نظامهای جنایتکاری مثل جمهوری اسلامی مبارزه نمیکند هر سخن و حرفی را که در مورد آزادی و حقوق نقض شده بشر و آزادی زنان و رفع ستم بر زن( حقوق زن حقوق بشر است!) زدنش دروغ محض است، زیرا این سیستم بطور روزافزون طبق سوخت و سازش حقوق بشر را نقض کرده و میکند. و:
نمیتوان به ستم بر زن در چارچوب این سیستم پایان داد! بررسی مختصر دستگیری جولیان اسانژ و امکان زیاد استردادش به آمریکا موید همین نکته است. همچنین این حقیقت ساده را نباید از یاد برد که تا زمانیکه جمهوری اسلامی قدرت سیاسی را در دست دارد زندان، شکنجه، اعترافات اجباری و دروغین و اعدام، سرکوب خونین مخالفین و مبارزات بر حق فرودستان ایران ادامه خواهد داشت. بدون سرنگونی حاکمیت جمهوری اسلامی در یک انقلاب آزادی کلیه زندانیان سیاسی میسر نیست! نمی توان با تکیه بر و در چارچوب ساختار اقتصادی و سیاسی جمهوری اسلامی زندانیان سیاسی ایران را آزاد کرد. گروه ها و افرادی که با اتکا به توهمات رفرمیستی اعلام کرده که تحت حاکمیت این رژیم جنایتکار ضد بشری “زندانیان سیاسی ایران همین اکنون آزاد” شوند، کاری مگر به تعویق انداختن فرایند انقلاب کردن در ایران و جهان را نکرده و نمی کنند!
ماشین اعدام و زندان و شکنجه جمهوری اسلامی ظرف ۴۲ سال گذشته متوقف نشده است، بلکه کارائی اش در خدمت نظام ضد بشری سرمایه داری بیشتر شده است. این تازگی ندارد که جنبش حق طلبانه و آزادیخواهی ایران ظرف ۴ دهه گذشته در حالت اضطراری در افشای جنایتهای روزافزون این نظام قرار دارد.
بنابراین باید ماتریالیست دیالکتیک بود و مانند لنین شرایط متفاوتی که انقلاب در یک جامعه می تواند به وقوع بپیوندد را عمیقا در اوضاع کنونی که سیستم سرمایه داری-امپریالیسم جهانی تر شده یعنی بازار کار و تولید اجتاعی به شدت جهانی شده است را با رویکرد علمی دریافت. و به این حقیقت پی برد که نمی توان با تکیه به شعار کارگران جهان متحد شوید انقلاب را سازمان داد! اگر قرار بود به روایت پردازی انقلابی در بخشی از جهان صورت بگیرد تا کنون بعد از احیای سرمایه در چین توسط رهروان سرمایه داری به رهبری دانگ سیائو پینگ و بعد از فروپاشی شوروی سوسیال امپریالیستی چنین شده بود! گونتانامو، ابوغریب، بگرام و غیره نمونه های شایان نقض حقوق بشر توسط غلیظ ترین نمونه و تجلی دموکراسی این سیستم است. قبلا اشاره شد که کمونیسم ایدئولوژی نیست و این را خیلی از به اصطلاح مدعیان کمونیست که به سنتز نوین حمله میکنند قادر به درکش نیستند. زیرا این مدعیان کمونیسم در واقع روش و رویکردشان به دنیای واقعی نسبیت گرایی است و می گویند واقعیت عینی اصلا وجود ندارد و کسی نمی تواند واقعاً حقیقت عینی را برای ما تعیین کند، و حتی اگر کسی ادعا کند که یک واقعیت عینی قابل شناخت وجود دارد این ادعایش “تمامیت خواهانه” است! آنها کشف تاریخی و فراشکافتی که مارکس (و همچنین انگلس) در مورد اینکه این شیوه تولید سرمایه داری یعنی کار کردن طبق سبک و روش معینی (و همچنین یک سیستم معین اقتصادی و بطور خاص سیستم سرمایه داری -امپریالیسم جهانی که از طرف لنین کشف شد) است که از طریق آن تولید و مبادله انجام میشود را زیر سوال برده و رد میکنند! و بنابراین می گویند در مورد هر واقعیت عینی چند حقیقت می تواند وجود داشته باشد. پس مارکس و یا لنین حقیقت خودشان را بیان کرده اند و بقیه و هر کس (ضد مارکسیست-لنینیستها) هم “حقیقت” خودشان را بیان کرده اند!! اما نمی گویند که بقیه حقیقت عینی را در ذهنشان وارانه و بطور غیر علمی و با رویکرد و متدلوژی ماتریالیسم مکانیکی تشخیص داده اند و به واقعیت عینی تحمیل کرده اند(اراده گرایی!) !!! اساس کارشان بهتان و توهم بوجود آوردن در مردم به ویژه ستمکش ترین و استثمار شده ترین طبقه فرودستی که از ستم و استثمار سیستم جهانی سرمایه داری-امپریالیستی به قعر نیستی و پایین ترین خط فقر سقوط کرده اند، به آگاهی علمی(علم کمونیسم) از چرایی سوخت و ساز آن سیستم ضد بشری مسلح نشوند و به آن روی نیاورند و نگرایند! با چنین بهتان هایی اینان هراسشان از یکی شدن ما طبق یک روش و رویکرد علمی برای سرنگونی سیستم سرمایه داری و رهایی بشریت ستمکش و استثمار شده برای به انجام رساندن موفقیت آمیز انقلاب اجتماعی با شرکت میلیونها نفر طبق همان آرمان جانباختگان تابستان ۶۷ است.
یکبار دیگر این سوال اساسی را مطرح میکنیم و انرا در مقابل همه رفقای چالشگر قرار می دهیم:
برخورد به دادگاه حمید نوری (با نام مستعار عباسی ) یکی از عاملان کشتار تابستان ۶۷، با چه هدفی و با چه رویکرد و متدولوژی!؟
یک دیدگاه نقدگرایانه و چالشگر مبتنی بر رویکرد علمی علم کمونیسم در برخورد به عبور از مرحله ای تاریخی در سرنوشت همه ما! به خاطر همه جانباختگان، همه زندانیان سیاسی جان به دربرده از قتل عام زندانیان سیاسی تابستان۶۷، همه زندانیان سیاسی کنونی، به خاطر کلیه خانواده های جانباختگان ظرف ۴ دهه، به خاطر کلیه اقلیت های ملی و مذهبی و جنسی (همجنسگرایان و دوجنسگرایان- و در کل دگرباشان) تحت ستم ایران و به خاطر منافع همه مردم تحت ستم ایران و بشریت جهان!؛ ما می توانیم و باید این قله رفیع را متحداً ظفرمندانه طی کنیم و توده های تحت ستم ایران را به سر منزل مقصود برسانیم!
انقلاب کمونیستی و نه چیزی کمتر از آن!… و این فقط صرفا یک شعار متوهمانه نیست بلکه همانگونه که یک برداشت اولیه با خواندن این فایل خواهید کرد که چگونه به همه این شب تاریک هراسان ظالمانه و دهشتناک درازمدت که بر ما گذشته است، با اتخاذ یک رویکرد ِعلمیِ برخاسته از علم مان کمونیسم به واقعیت ِعینی پیش رو میتوان حقیقت را کشف کرد و برای حلش با یاری هم برنامه مثبتی ریخت!
باید در هر سپیدی البرز
نزدیک تر شویم
باید یکی شویم
اینان هراسشان ز یگانگی ماست
پایان متن.
توضیحات و پانویس ها:
۱- آیا چپها باید اتاق محاکمه حمید نوری در کلاب هاوس را تحریم کنند؟ – نادر کلهری
لینک این نوشته این است:
https://www.akhbar-rooz.com/136033/1400/10/01/
۲- پیرامون محاکمه حمید نوری؛ پرسش هائی از کج اندیشان و کج رفتاران مدعی “چپ” – شهلا شفیق
لینک این نوشته این است:
https://www.akhbar-rooz.com/136100/1400/10/02/
۳- گفتگوی پژاره حیدری با مهرزاد دشتبانی از جان به دربردگان کشتار سراسری زندانیان سیاسی در ایران
لینک این مصاحبه در یوتیوب این است و ما تاکید برجسته ای و مؤکدی به گوش دادن به این ویدیو توسط خوانندگان این متن داریم:
https://www.youtube.com/watch?v=-7RgnH5UYaA
شنبه ۴ دی ۱۴۰۰
تهیه و تنظیم توسط:
گروه کمونیستهای انقلابی سنتز نوین کمونیسم در ایران
- نه فراموش میکنیم و نه میبخشیم!
هیئت مرگ
اظهار نظر صریح مصطفی پورمحمدی در مورد اعدامهای ۶۷: به اجرای حکم خدا افتخار میکنم
رئیسی در مورد اعدامهای ۶۷: باید مورد تقدیر و تشویق قرار بگیرم
نامهای دیگر
اما اسامی دیگری هم در دادگاه حمید نوری مطرح است که به فراخور در تصمیم گیری برای سرنوشت زندانیان زندان گوهردشت، در کنار هیئت اصلی مرگ، حضور دارند و نقش ایفا میکنند. این اسامی، چه کسانی بودند و اکنون کجا هستند؟
مرتضی مقتدایی، قاضی دادگاه انقلاب و سخنگوی وقت شورای عالی قضایی و اسماعیل شوشتری، رئیس وقت سازمان زندان ها به گفته شاهدان دادگاه حمید نوری، دیگر اعضای هیئت مرگ هستند. برخی از شاهدان گفتهاند که آنها را در اتاق هیئت مرگ دیدهاند.