باز می جوشد هریوا

قسمت هشتم

نگارش: انجینیرشیر”آهنگر”

جنبش بیست وچهارم حوت هرات  

و پیامد های آن

“در قیام  حــوت خونین  هرات

مــــردم  آزاد  با عزم  و  ثبات

یک به یک گفتند با فریاد خون

کی بشر! یا مرگ یا راه نجات”۱

دربخش اول این نبشته گفتیم جنبش ۲۴ حوت سال ۱۳۵۷ش هرات یک جنبش از قبل تدارک دیده و سازمان یافته نبود که کسی شخصاً به منظور برپائی آن کار کرده و در روز موعود (۲۴حوت) در رأس آن قرار گرفته و آن را رهبری کرده باشد. بدین اساس آن را یک جنبش خودجوش توده ای خواندیم. در عین حال به استناد واقعیات و تاریخ نشان دادیم که این جنبش خود جوش توده ای هم تصادفی نبوده، بلکه علل و عوامل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی داشته است. و برآن مبنا بر پس منظرتاریخی جنبش های توده ای درهرات، که جنبش ۲۴ حوت ۱۳۵۷ش تداوم آن ها است، اشاره کردیم.

هکذا دربخش دوم به ادعاهای دشمنانه و چرندیات لایعنیی عده ای وطن فروش بی مقدار، که جنبش خونین برحق و سرنوشت ساز مردمی ۲۴ حوت ۱۳۵۷ش هرات را “تحریک  اجانب” و “آشوب بیگانگان” خوانده اند پاسخ دادیم.

دراین بخش درحد حوصلۀ یک بخش مقاله، به تاثیرات و پیامدهای جنبش ۲۴حوت اشارتی خواهیم داشت؛ و نشان خواهیم داد که چگونه جنبش ۲۴حوت زمینه ساز حداکثر شرایط و امکانات برپائی یک جنگ مسلحانه گشته است. و چگونه برخی از نیروهای  سیاسی – اجتماعی کشور، وحتی اجانب، ضمن بهره گیری نا مشروع و ناسالم ازآن، ماهیت این جنبش را تعبیر و تفسیر سودجویانه وغیر واقعی کردند. و در کشتزار خونین آن بعضاً چون علف هرز روئیدند.

خلقی – پرچمی ها برای توجیه وحشی گری های خود، جنبش ضد استبدادی و حق طلبانه و خودجوش مردم هرات را، درعین این که “آشوب بیگانگان” خواندند، به “اخوان الشیاطین” (اخوان المسلمین) نیز نسبت دادند و آن قدر دراین راستا تبلیغ کردند که حتی برخی ها به این پندارافتادند که شاید چنین بوده باشد. رهبری پاکستان نشین “اخوانی ها” هم که کاری نکرده قهرمان ساخته شده بودند، بعد از پسان خود را طراح، فتوا دهنده و محرک جنبش مطرح ساخته و برای خود افسانه سازی نمودند. بدین ترتیب به همکاری مشترک خلقی – پرچمی ها و رهبری تنظیم های پشاورنشین، جنبش مردمی ۲۴حوت هرات لکۀ گروهی خورد. و این یکی ازبدترین نتایج تحمیل شده  برآن جنبش عظیم، جانبازانه  و پُرشکوه مردمی  و ضد استبدادی است.

ما همه شاهدیم،  و اگر کسی مغالطه نکند می داند، که احزاب ساخت پاکستان درآن زمان (سال ۱۳۵۷ش) درهیچ شهری از کشور نمی توانستند یک مظاهرۀ معمولی و یا یک اعتصاب  و تحصن را سازماندهی کنند، که نکردند، چه رسد به سازماندهی و رهبری چنین جنبش عظیمی، آن هم  در هرات که هرگز محل مناسبی برای رشد آن ها تا آن زمان نبود. درهراتی که حتی بعد از سرازیرشدن امکانات وافر اجنبی توسط این تنظیم ها، شما، یک گروپ مسلح تحت رهبری یک عضو سرشناس شان نمی بینید. برخلاف آن چه مثلاً در مزار، پروان، پنجشیر و جاهای دیگری که اخوانی های مکتبی و سرشناس جبهه ساختند و خود قوماندان شدند، در هرات چنین امکانی برای شان میسر نبود و تا آخر هم میسر نشد. یکی دوعضو بومی بلند پایۀ تنظیم ها هم فقط با پهن کردن دام پول و سلاح و ارزانی کردن القاب قوماندان و امیر برشانۀ عناصر استفاده جو، و عمدتاً  لومپن و بی بند و بار، جای پا بازکردند و از پشت صحنه کار روائی می کردند. دو قوماندان باسوادی هم  که برای “جمعیتی ها” در هرات نام کشیدند، هیچ کدام شان سابقۀ گروهی با “جمعیت اسلامی” و یا “حزب اسلامی” نداشته و پروردۀ سیاسی – ایدیولوژیک آن ها نبودند، برعکس، با اخوانی های سرشناس مکتبی درهرات سخت درافتادند. آشنائی هرکدام ازاین دو قوماندان هم به مسایل سیاسی از کانال های غیرتنظیمی است. ولی انگیزه های مختلف، آنان را به دامن “جمعیت اسلامی” انداخته است، که همه هراتی های آگاه آن را می دانند. بناءً جنبش عظیم توده ای ۲۴ حوت ۱۳۵۷ش هرات همچنان که  “آشوب بیگانگان”  نبوده، رنگ گروپ خاصی را نیز نداشته است.

این  جنبش توده ها، نه برای “شعله ای ها” به زودی “دولت دموکراتیک نوین” به ارمغان می آورد، و نه هم “جمهوری های اسلامی” و حاکمیت های مزدور، وحشی، ویرانگر و خونریز ربانی – حکمتیار و طالب یا کرزی و شرکای داخلی و خارجی شان پیامد و دستاورد آن جهاد و مبارزۀ کبیر مردم است.

من ازهراتی هائی که هم اکنون تعلقات گروپیک و ایدئولوژیک خاصی دارند، چه چپ و چه راست، صمیمانه تقاضا می کنم که  دامن این جنبش خونین  و پاک مردمی را با تعصبات گروپیک نیالایند و افتخار آن را به آن هائی که هر روز خون شهدا و دستاورد جهادگران پا برهنۀ میهن ما را در بازارهای مکاره به حراج می گذارند، تحویل ندهند.  بگذارند حد اقل، افتخار آن جنبش های به تاراج برده شده، آری اقلاً افتخارآن، به جهادگران واقعی، به مردمی که  با دست خالی و با فریاد خشماگین “الله اکبر” و “مرگ بردولت”، درمقابل استبداد، بی بند و باری، مقدسات ستیزی و بی ناموسی خلقی – پرچمی ها ایستادند و قربانی آن را داده اند، به مردم هرات برسد.

چنین افتخاری، یعنی افتخار مردم، افتخار همۀ مبارزان و جهادگران آزادۀ میهن ما، درهر گوشه و کنار کشوراست که سر برآستان هیچ اجنبی خم نکرده و همچنان  سربلند و پرغرور در موضع مردم آزادی خواه خود قرار دارند.

و اما پیامدهای دیگر:

پس از سرکوب جنبش ۲۴حوت هرات توسط نیروهای هوائی و زمینی تجاوزگران روسی و نوکران خلقی – پرچمی شان، چند مسئله عمده، چشم گیر و قابل توجه است. یکی این که به تأسی ازشبنامۀ منتشرۀ “گمنام” درهمان زمان، هزاران قبضه سلاح و به  مقدار زیادی  مهمات از قشلۀ عسکری فرقۀ ۱۷ (زلمی کوت) به بیرون رفته و در دست مردم افتاد. لذا یکی از پیامدهای این جنبش، مسلح شدن عدۀ ازمردم و تامینات نظامی آن ها است.

این خود زمینۀ از پیش ساخته و آماده ای بود برای هر نیرویی که می خواست جنگ مسلحانه را علیه رژیم خلقی – پرچمی سازماندهی کند.

مسئلۀ دوم این است که به تعداد زیادی صاحب منصبان عسکری(افسران)، همراه باجمع کثیری از سربازان، از قطعات اردو(ارتش) برآمده و متواری شدند. عده ای به روستاها پناه بردند و شماری هم به طرف مرز ایران رفتند. این ها خود نیروی آمادۀ مسلحی بودند که به برخی ازآن ها به عنوان شکار حاضر و آماده، تنظیم های ساخت پشاور و مشهد جال پهن کردند. از سوئی هم موج گرفتاری ها  توسط رژیم خلقی – پرچمی و برخوردهای خشن منسوبین حزب حاکم با مردم، روز تا روز بردامنۀ فرار مردم  از وحشت افزوده و لشکری از توده ها  رهسپار مرزهای خارج از کشور و یا روستاها گشتند و برای بقای خود باید می جنگیدند. در آغاز حرکت، مجموعۀ این امکانات به صورت پراکنده در دسترس مردم قرار گرفته و از نظم و سازماندهی منظم برخوردار نبود، و با درد و اندوه که عملکردهای پراکندۀ نظامی اش هم به حرکات “یله جار” تقرب می کرد.

جنبش های “یله جار” درطول تاریخ چراگاه نیروهای فرصت طلب بوده و اکثراً مورد غارت و دستبرد طماعان قرار گرفته و به بی راهه برده شده اند. جنبش ۲۴حوت هرات نیز نتوانست ازاین آسیب درامان بماند.

آری ازاین به بعد و دراین زمینه های مساعد، درهرات و درپی آن در ولایات دیگر، بود که همسایه گان طماع ما به دستیاری امپریالیسم و ارتجاع جهانی به سازماندهی عوامل مزدورشان شتاب کردند؛ و سمارق وار درپشاور و قُم و مشهد، حزب و سازمان اسلامی ساختند، تا آن ها را برگردۀ مردم سوار کنند. نگاهی به چگونگی تشکل و سازماندهی هفت تنظیم پاکستانی و هشت تنظیم ساخت ایران، بیاندازید  تا بر صحت گفتۀ این قلم مطمئن شوید.

زمینه های دیگری که می توان آن ها را پیامد جنبش ۲۴ حوت هرات خواند، عمق نفرت بی حد و حصر مردم از رژیم خلق – پرچم  و باورکامل مردم بر ضد مردمی بودن و خون خواربودن این رژیم بود. این نفرت عمیق و این باورکامل، آن چنان که دربخش های قبل گفتیم ریشه درکار تاریخی روشنگرانۀ روشنفکران صادق هرات و پایه در واقعیت و عمل، در برخوردهای روزمرۀ وابستگان حزب و دولت خلقی – پرچمی  نسبت به مردم داشت، و نیازی به تبلیغ و کار تبلیغاتی بیشتری به اثبات آن نبود. لذا تحریک مردم علیه رژیم، دیگر هنر تبلیغاتی نمی خواست، چون خود خلقی – پرچمی ها هم، در هر برخورد شان مردم را علیه خود تحریک می کردند. این جا است که دوشرط اصلی بسیج مردم برای برپائی قیام مسلحانه، که عِلم انقلاب  آن را لازمی می داند، میسر می گردد:

اول این که مردم حاکمیت رژیم را نمی پذیرند.

دوماً رژیم هم قادرنیست براین مردم انقلابی حکومت کند. بناءً اکثریت عظیم مردم، علی رغم هراختلافی، در رویاروئی با رژیم عملاً در یک جبهۀ متحد سیاسی  قرار داشتند که پشتوانۀ قیام های مسلحانۀ بعدی شد.

پیامد دیگر این است که پاک سازی روستاهای هرات از لوث وابستگان حاکمیت خلقی – پرچمی، بعد از ۲۴حوت ۱۳۵۷ش، روستاها را به پایگاه های مطمئن مبارزۀ مسلحانه علیه رژیم خلق – پرچم مبدل ساخته بود و لذا هر مخالفی، که جرئت می کرد، می توانست از این پایگاه بهره ببرد. عده ای از روستائیان که از فرقۀ ۱۷ هرات تفنگ گرفته بودند، به شکل گروه های مسلح کوچک، بدون تعلق حزبی و گروهی در روستاها بود و باش داشتند، و بعضاً عملیات نظامی هم از آن ها سرمی زد. جالب توجه است که هروقت یکی از این افراد مسلح به ایران یا پاکستان می رفت – مخصوصاً اگر کمی سرشناس می بود – شکارچیان احزاب اسلامی ساخت پاکستان و ایران خود را به شیوه های مختلف، مناسب و یا نامناسب، به او می رساندند تا او را به تنظیم خود جذب کنند، و بعد ادعای داشتن گروه های مسلح در داخل را بنمایند، و از ولی نعمتان شان جیرۀ بیشتر بدست بیاورند. این روستائیان هوشیارهم که عطش معامله گران، به اصطلاح آن زمان “کمیته نشین”، را می دیدند برای رفع نیازهای شان و استفاده از امکانات “کمیته”، مانند پول، مهمات، نامه های رفت و آمد در ایران و شهرهای مختلف آن، سهولت های مرزی و… درعین زمان به سه، چهار جای (سه چهارتنظیم وحزب) سری می جنباندند و اسم شان را ثبت می کردند  و چیزی می گرفتند.

نگارنده دراوایل خزان سال ۱۳۵۸ش در جبهه با گروه هائی سرخوردم که کارت عضویت چند تنظیم اسلامی ساخت ایران و پاکستان را باخود داشتند. از سرگروه ها پرسیدم که چطور درعین زمان عضو چند تنظیم و حزب شده اند. آن ها با صداقت روستائی و لهجۀ شیرین شان گفتند: “برادر، ما به حزب، مزب کاری نداریم، همین کمیته ها امکانات دارند، ماهم از آن ها می گیریم، هرکس هرچی هست به خود خود باشد، نه “حزبی” میشیم (می شویم)، نه “جمعیتی” و نه هم “حرکتی” و دگه و دگه اش”.  واقعاً هم همین طور بود. تا وقتی که پای عناصر وابسته به این تنظیم ها  و اربابان خارجی شان به جبهات باز نشده بود، همه گروه های مسلح مردمی با یک سازماندهی نسبی، مشترکاً علیه دشمن می رزمیدند و به یاری همدیگر می رسیدند، هیچ اختلاف حزبی، قومی، لسانی و مذهبی در میان شان راه نیافته بود. بارها اتفاق افتاده که گزارش یک جنگ را مشترکاً نوشته ایم و هرگروپ آن را به یکی دو تنظیم فرستاده است.

از نمونه های بارز چنین جنگ های مشترک علیه دشمنان متجاوز و رژیم مزدورشان می توان از جنگ خیلی معروف “تلاب”، جنگ “کبرزان”(نام قریه هائی درهرات است) و جنگ های دیگری درهرات درسال های ۵۸ و۵۹ ش نام برد.

دراین جنگ ها، که نگارنده(آهنگر) به عنوان یک سرباز مردم خود، افتخار حضور درآن ها را داشتم، افراد تمام گروه ها با درنظرداشت سلاح  و کارآیی شان درسنگرهای مشترک قرارمی گرفتند و باهم علیه دشمن وطن آتش می کردند. این در مراحل بعدی است که جنبش خود جوش و یک پارچۀ مردم مورد هجوم بیگانگان و دستپرورده گان بومی شان قرار گرفته و گرفتار قطب بندی های گروهی شده و به یک پلورالیسم ناهنجار در می غلتد، که نهایتاً به جنگ های تنظیمی (جنگ نیابتی) منجر می شود و تا هنوز که هنوز است و بیشتر از سی سال از آن می گذرد از ویرانی ملک ما و کشتار مردم آن دست بردار نیست؛ و روز تا روز برتعداد و حضور نامشروع بیگانگان مغرض و خون آشام برکشور مظلوم و درخون تپیدۀ ما می افزاید.

و اما که این ملت به گواهی تاریخ تعهد کرده است که سلطۀ هیچ بیگانه ای را نپذیرد وهمچنان که به سیطرۀ روس ها “نهِ!” خونین گفت به سیطرۀ امریکائیان ومتحدین شان، و طبیعتاً مداخلات پاکستان و ایران و هرمداخله گر دیگری، نیز “نه!” می گوید:

“ملت مــا  زیــــر چــرخ آبنوس

سال ها  زد بردم  شمشیر بوس

نـــشنود گیتی زما جز این صدا

مرگ برامریکه ونفرین به روس” ۲

درجمع بندی این بخش می توان گفت که:

جنبش ۲۴حوت هرات یک جنبش خود بخودی عظیم و برحق مردمی، فرا گروهی و فرا قومی و نمود وحدت ملی تمام ملیت ها، زبان ها و مذاهب کشور بود که درپیامد خود توانست تقریباً کلیۀ زمینه های برپائی یک جنگ مسلحانۀ مردمی را علیه رژیم فراهم بسازد.

یعنی این جنبش، سلاح ومهمات به دسترس مردم قرار داد، نیروی آماده به جنگ فراهم کرد، پناه گاه و پایگاه نظامی روستائی تدارک دید و بالاخره روحیه ومورال نبرد مسلحانه ایجاد کرد و بنیاد یک جنگ توده ای طولانی را گذاشت.

این جنبش نقطۀ عطفی است درمجموع جنبش رهائیبخش مردم افغانستان دراخیرقرن بیستم. با این حال ازآن جا که یک جنبش خود بخودی و فاقد رهبری آگاه وانقلابی بود، مورد دستبرد فرصت طلبان داخلی و خارجی قرارگرفت وعلی رغم جان فشانی ها و قربانی های عظیم مردم، به آرزوها واهداف برحق و مردمی اش دست نیافت. و این درسی است بزرگ، خونین و پربها برای مردم و نیروهای مردمی که برای آزادی کامل ملک وملت خویش ازهرگونه سیطره وستم مبارزه می کنند.

 ۱ و ۲  اشعارمتن از شیخ الشعرا استاد فدائی هروی است.