باز می جوشد هریوا

قسمت نزدهم

نگارش: انجینیرشیر”آهنگر”  

پیوسته به گذشته

ج ـ عملكرد جبهه:  

جبهۀ انجینران درهرات درشرایط سخت، آن جا، كه دست مكار سوسیال امپریالیسم روس جلادوار لبۀ تیز جنایتش را بدان متوجه ساخته بود، و آنگاه كه عاملین امپریالیسم غرب با ردای ظاهر فریب اسلامی ازپشتوانۀ عقاید وسنن مردم، باتسلط فرهنگ منحط گذشته برخوردار بودند، كمرهمت بست و درجنگ با تمام مظاهر استعمار دست وپنجه نرم كرد و باری بس گران دركوره راهی تنگ و تاریك بردوش كشید.

جبهه دركار تشكیلاتی درونی پیگیر، مصمم ولی كم تجربه و جوان بود. با آن هم فضای موجود درجبهه براساس ضوابط تشكیلاتی مبتنی براساسات علمی و روابط اصولی و رفیقانۀ مختص به خود فراهم گردیده بود. به حدی كه جبهات مرتبط و متحد آن برنظم و استحكام آن رشك می بردند و بر نزدیكی خویش با آن مباهات می كردند.

جبهه درساحۀ نظامی سرآمد همگان بود. شجاعت، ازخود گذشتگی، ایمان به توده ها، آمیزش با توده ها و خشم بی حد نسبت به متجاوزین و دشمنان مردم ازخواص اعضای جبهه به شمار می رفت.

عملیات نظامی كه جبهه به تعمیل آن ها مفتخرگردید، درتاریخ جنگ مسلحانۀ هرات منحصر به فرد بودند. كادرهای نظامی ورزیده كه بستر آزمون شان عرصۀ نبرد داغ شهر و دیار داغدیده گان آن ولا بود، اندام جبهه را سخت استوار نگه می داشت. تاكتیك های جنگی شان درنبردهای گوناگون، دشمن را به بحری از سراسیمگی غوطه ور می ساخت و دوستان را انگشت حیرت به دندان می داد. جبهه قبل از درگیری با گروه لومپن “جمعیت اسلامی”، درس هائی دندان شكن به روس ها ـ كوبائی ها داد كه تاجان به تن دارند لرزه ازآن جدا نیست.

“جمعیت اسلامی”  که هرگز درهرات در رأس جبهاتش کادر اخوانی نداشت، توانسته بود لومپن های “نامدار” را سرهم بندی كند و با امكانات وسیع سلاح و پول خود، آن ها را مسلح نماید، یگانه نیروی پرقدرت نظامی درهرات به شمار می رفت و ولایت هرات را همچون بدخشان یكسره مربوط به خود می دانست و سایراحزاب را، ازهر نام و نشانی كه بودند، با استفاده از قدرت سلاح خود تحت فشار قرارمی داد و حق حیات را ازآن ها سلب می كرد. سند تحقق این امر، جنگ هائی است كه “جمعیت…” تا اواخر سال ۱۳۵۹ش وسیعاً باسایر احزاب در هرات (حزب اسلامی، حركت انقلاب، حركت اسلامی ومحاذ ملی) انجام داده بود(قبل ازدرگیری با جبهۀ ما).

درگیری بین “جمعیت اسلامی” و “حركت انقلاب…” درسمت شرق سرك (مربوط ولسوالی انجیل هرات) حتی قبل از ایجاد “شجا”، كه بعداً به “جبهۀ انجینران” مسمی گشت، به وجود آمده بود كه به علل آن قبلا اشارۀ مجمل شد. “شجا”(جبهۀ انجینران) درقسمت شرق سرك قرارداشت.

درگیرو دار جنگ فی مابین “حركت انقلاب” و “جمعیت…” و فشار روز افزون جمعیت اسلامی، جناح حركت انقلاب به وسیلۀ یكی ازخویشاوندان قوماندان آن، و به دستورش، با دولت رابطه برقرارمی كند تا خود را، كه درمقابله با سیل سلاح “جمعیت اسلامی” ناتوان می دید، تقویه نماید. روس ها و دست نشاندگان شان، با رابطه گیری نامبرده بعداً توانستند دام شان را وسیع تر سازند و دامنگیر سایرگروپ ها و احزاب درهرات نمایند و به اصطلاح وقت آن رسیده بود تا ازآب گل آلود ماهی بگیرند. این پروسۀ رابطه گیری روس ها و دولت دست نشانده(که ازعوامل مهم آن انحصارگرائی و لومپنیزم احزاب اسلامی است)، با خیلی مهارت و كهنه كاری انجام می شد و خیلی اسرارآمیز بود.

اواخر سال  ۱۳۵۹ش،  “شجا” زیر فشارگروپی از”جمعیت اسلامی” قرار گرفته چند میل سلاح ومقرش را ازدست می دهد، كه ناچار به متحدین خویش (حركت انقلاب که آن وقت هنوز دولتی نشده بود) پناه می برد. “شجا” ازابتدای تاسیس خود همواره خطرات جنگ داخلی را به همه احزاب گوشزد می كرد و دراین راه تبلیغات وسیعی نموده است؛ و بعد كه خود مورد هجوم “جمعیت اسلامی” قرارمی گیرد، به خاطر تحدید جنگ داخلی، با پناه بردن به “حركت انقلاب” در وضع دفاعی می نشیند ومدت ها خود را ازجنگی كه بین “حركت انقلاب” و “جمعیت اسلامی” جاری بود، كنار می كشد. تا آن جا كه با گروپ های دیگر “جمعیت اسلامی” هم مناسبات حسنه دارد. ولی قوماندان “حركت انقلاب” بر”شجا” فشار می آورد تا منطقۀ شان را (قریۀ یكی ازرفقا) از گروپ مهاجم “جمعیت اسلامی” واپس بگیرند وآن جا بروند، ورنه مناطق موجود مال او است و رفقا را به ترک آن مجبورخواهد کرد. این فشار سنگین می شود و رفقا باكمیت ناچیز(هنوز جبهۀ انجینران وجود ندارد) آهنگ آزاد سازی منطقۀ خود را می نمایند. با تاكتیك عالی، بدون خونریزی، همان گروپ “جمعیت اسلامی” را ازمنطقۀ خود بیرون می كنند ودرآن مستقر می شوند. چندی بعد، با رهائی سید آغا و راهیابی دوباره اش به جبهه، به طور زیركانه ای، جبهه به جنگ با “جمعیت اسلامی” ازموضع “حركت انقلاب” كشانده می شود.

چگونگی رهائی سیدآغا برای “شجا” مورد سؤال بود، كه با محمل گذاشتن عملیات “سازمان” و گرفتن گروگان دربدل رهائی وی، توجیه می شود. به جنگ نیز محمل های تئوریك مؤقت و گذرا با دست آوردهای نظامی وسیاسی ضد روسی گذاشته می شود. گردانندگان این سناریو، هیچ یک از این موارد را به رهبری حوزۀ غرب درایران گزارش نداده و خودسرانه هرچه می خواستند، انجام می دادند و آن را به اعضای جبهه، دستور مرکزیت کابل وانمود می کردند. 

جبهه درابتدای لحظات جنگ با “جمعیت”، با آن كه طرف مقابل، نیروی نسبتاً قوی داشت، عملیات ضد روسی را فراموش نمی كرد وعملاً بدان مبادرت می ورزید. ولی بعد ها كه جنگ وارد مراحل بحرانی خود شد، برای جبهه دست وپا گیرشده و جنگ دربست ازنظر نظامی به جنگی صرف ضد “جمعیت” بدل گشت. سید آغا و داکترصدیق مؤفق می شوند تا سلاح هائی را ازطریق دولت به اختیار جبهه بگذارند و برآن مهر كمك مرکزیت “سازمان” بچسبانند؛ واین زمانی است كه اكثریت رفقای نامدار و باعظمت جبهه به شهادت رسیده اند، كه بعد با ازای آن ها گروپی هشت نفری از رفقای خارج كشور(ایران) تازه به جبهه پیوستند(رهبری حوزۀ غرب تا هنوزهم از روابط ناسالم جبهه خبرندارد و به آن نیرو می فرستد). رابطۀ سیدآغا و مسئلۀ سلاح ها درسطوحی درجبهه افشاء می گردد و جبهه باشدت علیه آن موضع گیری می كند، حتی مسئلۀ ترك منطقه را طرح می كند. اما گویا با گزارشات رسیده از مركزکابل (درآن زمان كه رابطۀ بخش سالم جبهه با مركز سازمان قطع شده بود، اما به وسیلۀ شبكۀ جاسوسی داکترصدیق همچنان قایم و برقرار تلقی و تبلیغ می شد) آن ها اعلام ختم جنگ گروهی را به زودی، با دستاوردی عظیم (گفته می شد كه آخرین عملیات جنگی ماعلیه “جمعیت” درحالی به پایان می رسد كه آن روز اولین عملیات پربار ضد روسی را به همراه دارد) نوید می دادند. ناگفته نماند كه تاحال رفقائی از كابل هم به جبهه پیوسته اند كه عدۀ شان به پانزده نفرمی رسید. رفقای سالم جبهه، شامل رفقای هرات و رفقائی که ازایران وكابل آمده اند، باهم نزدیك می شوند وتشكیلات تقریباً مخفی و نیمه علنی را به وجود می آورند تا درمقابله با جناح غیرسالم مؤفق بدرآیند. بخش سالم می کوشند که با رهبری حوزۀ غرب رابطه برقرارکنند و وقایع را به اطلاع برسانند و خواستار کمک شوند.

قسمت سالم جبهه مؤفق می شود جلسات همگانی اضطراری را فراخواند كه درآن ها عمدتاً روی حل مسئلۀ جنگ با “جمعیت …” واحیای مجدد جنگ روسی جروبحث هائی به راه انداخته، وچون اكثریت با سالمین بود، توانستند فیصله های لازم وضروری را به عمل آورند، كه درآن ها ابتدا درجهت محدود ساختن جنگ گام های سیاسی و نظامی برداشته شده و به تحقق پیوست وبعد ها قسمت سالم توانست فیصله هائی در قسمت قطع كامل جنگ درجلسات همگانی به عمل آورد. قسمت ناسالم جبهه، كه به اقلیت بود، مجبوراً و ظاهراً به فیصله ها تن می داد، ولی ازنظر عملی ماهرانه فیصله ها را می شكست.

درقطعنامه ای كه جبهه با اتكاء به بخش سالم خود توانست به تصویب برساند و بیرون دهد نكات آتی به چشم می خورد:

۱ـ قطع كامل جنگ علیه “جمعیت …” و قرارگرفتن در موضع دفاعی.

۲ ـ تبلیغات وسیع درجهت براندازی جنگ جاری درون مقاومت و نشراعلامیه ها درداخل وخارج كشور.

۳ـ همزمان با آن تبلیغات وسیع ضد روسی درسرتاسر ساحۀ كار جبهه و بیرون ازآن به وسیلۀ رفقا.

۴ـ تدارك و زمینه چینی تشدید جنگ ضد تجاوز روس.

۵ـ طرح ایجاد هماهنگی با سایر جبهات و آغاز جنگ ضد روسی همزمان درسرتاسر هرات.

مادۀ اول مدت ها اجرا شد و زمینۀ عملی خود را سپری نمود، كه قسمت ناسالم عامدانه آن را شكست، و از نظرعملی به تجرید قسمت ناسالم و تحكیم قسمت سالم جبهه منجرشد. جبهه تقریباً به دو بخش مكانی تقسیم شد، كه بعدها با قرارگرفتن بخش ناسالم درموضع سالم و تكیه روی اصل اول، ترمیم قسمی یافت.

مادۀ دوم زمینۀ عملی وسیع تری به خود گرفت. اعضای بخش سالم جبهه درساحۀ كارخود وسیعاً و به طور متداوم آن را عملی كردند. فرستادن پیام های صلح خواهانه به سرگروپ های “جمعیت اسلامی”، شركت دریك جنگ ضد روسی مشترك بایكی ازگروپ های “جمعیت …”، تهیه و نشراعلامیه به همین سیاق درداخل هرات وخارج ازكشوربه تمام كمیته ها.

درمورد سوم كه همواره سمت اصلی حركت تبلیغاتی ما بوده، دراین زمان وسعت بیشتری گرفت وهمپای مورد دوم ژرفای زیادتری داشت.

مورد چهارم كه بیشترمربوط به تهیۀ امكانات می شد، دایماً به وسیلۀ جناح ناسالم مخدوش شده و كارشكنی هائی درآن جهت به راه انداخته می شد. لذا جبهه نتوانست امكاناتی را خود تهیه كند و پشتگاه نیرومند تأمین اسلحه هم نداشت تابدان تكیه زند.

 مورد پنجم شامل دو بخش است : 

یكی طرح هماهنگی به وسیلۀ خود جبهه و تلاش درجهت اجرای آن، كه هیچ یك از احزاب وگروپ های دیگر بدان وقعی نگذاشتند، وحتی آن را طوری دیگر جلوه دادند.

 دیگری تاسیس “شورای صلح” است كه طرح و برنامۀ آن توسط رهبری حوزۀ غرب در ایران تهیه و گروه مسلحی به همین منظور به همیاری رفقا به هرات اعزام شد. این طرح به وسیلۀ یكی از رفقا ی رزمندۀ ما که از طرف رهبری حوزۀ غرب موظف شده بود(تفصیل این طرح درصفحات بعد نگاشته می شود) درجبهۀ سمت غرب هرات، عملی شد وگام هائی درجهت صلح برداشته شد؛ كه متاسفانه به وسیلۀ توطئه های دولت، كه درجناح دولتی شدۀ “حركت انقلاب” متجلی می گشت، و مكتبی های اخوان اخلال می شد.

درقسمتی از طرح وتطبیق کلیۀ مواد فوق رفقای مقیم خارج كشور(ایران) هم سهم بسزائی ادا نمودند:

گفتنی است که به مجرد اطلاع رهبری حوزۀ غرب از وقایع اسفبار اتفاق افتاده در جبهه، رهبری حوزۀ غرب، بلادرنگ عمل خائنانۀ منحرفین را “تسلیم طلبی” خوانده و شب و روز در نجات رفقای سالم از آن ورطه می کوشد و دراین راستا برنامه وعملکرد وسیعی را دردست اجرا می گیرد. از جمله در”شورای هماهنگی احزاب اسلامی” درایران، به وسیلۀ نمایندگان ما در”جمعیت علما”، مسئلۀ جنگ “حركت انقلاب” و “جمعیت اسلامی” وسیعاً مورد مداقه قرارگرفت ودرنتیجه “جمعیت اسلامی” از “شورای هماهنگی” طرد شد و با استدلال محکم رفقای ما، اكثریت قاطع سازمان های شركت كننده در”شورای هماهنگی” برحقانیت ما صحه گذاشتند و طرح صلح رفقای ما را پذیرا شدند. همزمان طرح اعزام گروپ مسلح نجات نیز روی دست رهبری حوزۀ غرب قرار گرفته و عملی می شود.

به علاوه، تلاش های مجدانه ومشقتبار رفقای سالم جبهه، که اینک از پشتوانۀ محکم تشکیلاتی حوزۀ غرب برخورداراند، درجهت خنثی كردن تبلیغات قسمت ناسالم جبهه و جبهات دولتی شدۀ حركت انقلاب – نیز شامل است.

شیوۀ سالم كار درمبارزه با دام گستری ها و كارشكنی ها توفیق نسبی می یابد و با چیره شدن برآن درجهت بطلانش می كشد وسرسختانه درمقابل آن قرار می گیرد.

این بار روس ها وسگ های پاسبان شان از ادامۀ به دام انداختن روشنفكران انقلابی ومتعهد به توده ها، به وسیلۀ مشتی جاسوس، مایوس می شوند، به قلدری و لومپنیزم دل می بندند. آن ها با استمداد از جناح دولتی شدۀ حركت انقلاب (قوماندانی شرق سرك) به تهدید جبهۀ رفقا می پردازند. نخست روابط جناح دولتی شده را به سطح می كشند و از قالب اسرار بیرون ریخته و ایشان را به صفت دولتی ها تشهیر می كنند. این مسئله را با دعوت های نمایشی از آن ها درداخل شهرهرات و به نمایش گذاشتن شان درساحۀ شهر به معرض عامه، شروع نموده و با پلان های اكمالی (آوردن كالاهای امدادی به روستاهای تحت نفوذ شان، سربازگیری از مناطق آن ها، رفت وآمد های اعضای خاد ومشاورین روسی به ساحۀ زیر كنترول ایشان) ادامه می دهند.  بدین گونه تضاد “جبهۀ انجینران” را باسایر جبهات حركت انقلاب، كه به شكلی از اشكال از جملۀ متحدین آن به شمار می رفتند، رشد داه وبه انتاگونیسم می كشد. دیگرآن ها متحدین نبودند، بلكه پتك به دستانی بودند كه با اشارۀ بادار، حاضر بودند تا برتارك دوستان مردم فروكوبند. مناسبات جبهۀ ما با آن ها رو به سردی می گراید و با برخوردهای دشمنانۀ شان به تیرگی می رود.

جناح ناسالم جبهه هم كه درداخل متكائی ندارد، به جناح دولتی شدۀ “حركت انقلاب” می لمد. گرچه این لمیدن به شكل دیگری جلوه می كند ولی درعمل پایه دارد. همان طور كه دولتی شده ها سنگی پیش پای جبهۀ ما می گذارند، غیرسالم ها هم همان كار را می كنند، اما به نحوی دیگر. دولتی شده ها با اختیارات حزبیی خود از جنگ ضد دولتی مانع می شدند و اخطاریه صادر می كردند و ناسالم ها باپیش كشیدن عدم توان جبهه وغیره، راه آن را می خواستند سد كنند.

درهنگامی که جبهه هیچ نوع رابطه ای باتشكیلات، چه درداخل وچه درخارج ازكشور، نداشت، تلاش هائی كه درجهت تامین رابطه می کرد عقیم می ماند. اما آن چنان که گفتیم تشكیل خارج از كشور، یا رهبری حوزۀ غرب سازمان، به مجرد اطلاع از حوادث ناگوار، با متانت تمام روی بن بست جبهه و راه حل آن تلاش می كند و بعد از تحلیل همه جانبۀ موضوع برآن می شود تاجبهه را فراخواند و ازمنطقه بیرون کند. بدین منظور رفیقی(آصف مدیر) را با قبول خطرات احتمالی (90%) وظیفه می دهد تا وارد هرات شده و با مسئولین مطمئن جبهه دیدار به عمل آورده و فیصلۀ رهبری حوزه  را ابلاغ نماید و تدارك آمدن هیئت اعزامی شش نفری از ایران را جهت حل عملی مسئله به بیند. رفیق خود گذر و پرتلاش ما، بعد از ایفای وظیفه و تامین ارتباط، به دست دولت گرفتار می شود و با رفتنش از توان ما می كاهد. اما گزارش جبهه را برای بار اول به رهبری حوزۀ غرب می فرستد كه برهمان مبنا كار تشکیل خارج از كشور(ایران) دركشیدن جبهه از منطقه، عیار می شود و گروپ شش نفری را با دساتیر قاطع ترك منطقه  و تدابیر انتقال، به جبهه می فرستد.

همزمان با رسیدن گروپ شش نفری از رفقای با تجربه و رزمندۀ ما از ایران، تضادها به تصادم منجرمی گردد و عملاً بین جبهه وسایرین مرزكشیده می شود و دشمن تدارك همه جانبه می بیند. گروپ رفقای تازه رسیده از ایران با خود فیصله های قاطع رهبری حوزۀ غرب را مبنی بر ترك منطقه همراه دارد؛ ولی با گزارشاتی كه ازجبهه به دست می آورد دل خوش می كند. بناءً مسئله را درجبهه به رفراندم می گذارد، كه آن هم نتیجه نمی دهد و مقداری وقت را می گیرد. درهمین گیر و داراست كه دشمن دست وپا می كند وطرح های مستشاران نظامی روس را به منصۀ اجرا می گذارد و با توطئه های غافلگیركننده، تعدادی از رفقای متعهد، رزمنده، شجاع  و وفادار به مردم به شهادت می رسند وعرصه برجبهه تنگ می شود. جبهه بافیصلۀ اضطراری رهبری حوزۀ غرب و تدارک زمینۀ انتقال، بایك راهپیمائی پنج روزه، با كمك اساسی جبهۀ اعزام شده توسط رهبری حوزه درغرب سرك، ترك منطقه كرده و خود را به ایران می رساند.

این است آن چه جواسیس، بالاثر وضع حاكم درجبهه می توانند مسیری را به كژ راه بكشانند و نیروی پرتوان و با عظمت ما را با گرفتن چهار رفیق نامدار وجمعی از یاران شان بشكنند. رفقائی همچون انجینیركریم اسطورۀ رزم و پیكرۀ نستوه از مسئولین باعظمت نظامی “جبهۀانجینران” و قوماندان عمومی جبهه، محمد آخندزاده، انقلابی رزمندۀ كامل عیار (ازموسسین جبهۀ “شجا” ومسئول فرهنگی جبهه)، ماما غلام محمد، رزمندۀ پرتلاش و با ایمان به توده ها(مسئول سیاسی جبهه و یكی ازموسسین نامدارحوزه)، استاد واجد، رسالۀ شرف وعصارۀ مقاومت(معاون مسئول سیاسی جبهه و فرمانده یكی از گروپ ها) وهمرزمان و یاران دلیری كه گل های آزاد نوشگفته ای بودند كه تند باد حوادث ایشان را پر پر نمود، از ما بگیرد و ما را درسوگ شان در حُزنی عمیق فروبرد.

اینك اگر جای شهدا هنوزخالی است، یادشان گرامی است و راه شان پرراهروـ رهروانی كه به عظمت خون شان سوگند خورده و میثاق بسته اند كه سنگرهای شان را درمبارزات خونین میهن درعرصه های ممکن داغ نگهدارند و تفنگ های شان را بردوش كشند.

واما همان طور كه دروجود جبهۀ انجینران، هرات رونقی دیگر داشت، باعدم آن رنگی دیگر گرفت.

۱ – جبهۀ انجینران با بجای گذاشتن شهدای پاكبازی كه عاشقانه سر در رهی توده ها گذاشتند و درس عشق را آموختند، خصم بودنش را باخصم مردم، باخون بهترین عزیزانش ثبت تاریخ خونین توده ها نمود و ازاین لحاظ پرستیژسیاسی شایانی كسب كرد.

۲ـ آن عده دغل بازان سیاسی كه چشم بسته و به ناحق علل درگیری فی مابین احزاب را وجود “جبهۀ انجینران” قلمداد می كردند، بازار دروغ بافی های شان كساد شده وخود به جای پنداشتۀ خویش قرارگرفتند. اینک پس از خروج جبهه از منطقه،  زد و خوردهای گروه های تنظیم های اسلامی همچنان ادامه دارد.

۳ ـ تعداد زیادی از گروپ های داخل هرات كه به نحوی از انحاء درزیر جو كار سیاسی ـ نظامی “جبهۀ انجینران” قرارداشتند، درعدم موجودیت این جبهه، روس مكار توانست علناً آن ها را بچاپد و دربست مُهر خود را برآن ها به چسباند.

۴ ـ درنبود “جبهۀ انجینران” در محل، تضاد های عینی درون احزاب اسلامی، كه درموجودیت گروپ ما نهان مانده بود، یك دم شگوفا شد و به پارچه شدن پرقدرت ترین گروپ های ارتجاعی داخل هرات انجامید.

۵ ـ روس ها كه از بازگشت انجینران با توانی بیشتر، هراس داشتند و دارند، تمام نیروهائی را كه در جمعیت اسلامی و حركت انقلاب برای زدن انجینران مخفیانه كمك می كردند، علناً دریك شبكه متمركز ساختند وبه اصطلاح، آن دوجبهۀ خصم را نیز آشتی دادند.

نواقص وكمبود های جبهه :   

جبهه با دستاوردهای عظیمش، نواقص وكمبودهائی بس بزرگ را نیزهمراه داشته كه دراین جا فرازهائی ازآن را می نگاریم:

۱ـ عدم تشكیل آگاه وبا تجربه، منضبط، مستحكم و واحد در درون جبهه متناسب باكار عظیمش.

۲ـ نداشتن متكای تشكیلاتی پشت جبهه ئی به عنوان رهبری كنندۀ آگاه، باتجربه، مستحكم و دارای اوتوریتۀ واحد و مركزی تا بتواند پاسخگوی نیازهای عظیمش باشد، چه پلورالیسم حاصله چند گانگی آورده بود.

۳ـ نداشتن امكانات وسیع جهت حل مشكلات نظامی جبهه.

۴ـ نفوذ عناصرجاسوس در درون جبهه، بالاثر نواقص نامبردۀ فوق.

جبهۀ جوان از نظر كادرهای سیاسی آگاه و باتجربه، با ازدست دادن رفقای بزرگوار، به قِلت دچارشد وهمین امر از انضباط و استحكام آن كاست وتشكیلات جبهه درمجاریی غیرواحد وغیر اصولی كشیده شد. نتیجۀ آن درآخرین تحلیل، تبارز روحیۀ نظامی گری درجبهه است كه كمتربه تحلیل های سیاسی وسیع وهمه جانبه ترتیب اثرمی نهد.

چند گانگی تشكیلات پشت جبهه و رهنمودهای گوناگون، متفاوت و متضاد، كه بعضی را جواسیس می ساختند، به ناباوری ها، عدم اعتقاد و پارچه شدن بیشترساخت تشكیلاتی جبهه منجر می گردد؛ و این خود فضای مساعدی می شود به بهره برداری جاسوس و نفوذ بیشتر درجبهه.

عدم امكانات وسیع جهت رفع مشكلات وسیع نظامی جبهه به دست وپاگیر شدن جبهه دراین ساحه منتج گردیده وجبهه را به ماجراجوئی سوق می دهد كه ما مظاهر آن را درعملكرد دیدیم.

ادامه دارد