باز می جوشد هریوا

قسمت هژدهم

انجینیرشیر”آهنگر”

 

ب ـ رابطۀ جبهه و تشکیلات (ساخت ارتباطی)

 جبهه درشكل اولیه اش اصولاً دررابطۀ ارگانیك با تشكیل هرات بمثابه پشتگاه معتبر و در دسترس جبهه و بخشی از كارآن تشکیل، بوده است كه فراورده های سیاسی ـ نظامی وحتی تشكیلاتی خوبی دارد. ولی با شاخه بندی های بعدی در تشکیلات مرکز درکابل، كه ناشی ازعدم مركزیت واحد تشكیلاتی می شد، این رابطۀ ارگانیك به روابطی گونه گونه و مجزا ازهم بدل شد. پلورالیسم تشكیلاتی سخت دامنگیرش شد و جبهه را از مركزیت واحد به دوركشید. (داکترصدیق که هیچگاهی ربطی به محفل و تشکیلات هرات نداشته و یک جاسوس حرفه ای بود، با استفاده ازاین جو به واحد کابل نفوذ کرد و ازآن طریق به هرات رفت).

تشكیل شهرهرات هم با نفوذ همین عنصر جاسوس راه یافته از چینل مركز(کابل)، که خود را نمایندۀ مرکزیت سازمان معرفی می کرد، دوپارچه شد، و با تشدید نفوذ خائنین به جنبش مردم، و مبارزۀ سخت، ولی كم ثمر رفقای سالم هرات با آن ها، كه دراین راه جان دادند، برای مدتی به انحصار خود فروختگان درآمد. داکترصدیق سخت می کوشید از پیوند رفقا به رهبری حوزۀ غرب در ایران، جلو بگیرد؛ علیرغم این فتنه گری، رفقائی كه تاب تحمل چنین وضعی را نداشتند، و ازطرفی استبداد جواسیس آن ها را تحدید و به زائیدۀ خویش بدل می نمود، راهیی ایران شدند، كه رهبری حوزۀ غرب درآن جا مستقر و یگانه امید شان مانده بود. با پاشیدن تشكیل واحد و اصولی شهرهرات وعدم توان مرکز سازمان (کابل) در برقراری مجدد ارتباط، رابطۀ سازمانی تشكیل هم به انقطاع كشید. هر چند قسمت سالم جبهه تلاش هائی در زمینه نمود و دربحرانی ترین لحظات، رفیقی را به مركز فرستاد؛ ولی نه تنها مؤفق به تأمین ارتباط با مقامات مسئول نگشت، بلکه درنتیجۀ اختلافات درونی مرکز، قاصد حوزه به دست مشتی نادان و عقده ای، که خود را سازمانی می پنداشتند، مظلومانه کشته شد. فقط تشكیل حوزۀ غرب(رهبری آن مستقر درایران)، با آن که تا مدت ها از این مسایل بی خبر گذاشته شده بود، با تلاش های پیگیرش روابطی باجبهه، ولواندك، توانست برقراركند و درنهایت به كمكش بشتابد.

جبهه بانفوذ جواسیس، به دوبخش سالم واصولی، وناسالم وغیراصولی منقسم شد. قسمت سالم آن كه ازرابطه گیری به مركز سازمان عقیم مانده بود، و ازطرفی تشكیل ضربت دیدۀ شهرهرات را پشتگاهی برای خود نمی دانست، دررابطۀ مستقیم با رهبری حوزۀ غرب درایران شد، تا ازآن طریق حل مسئله كند. قسمت ناسالم جبهه همواره برفیصله های مندرآوردی خویش مهرمرکزیت سازمان، وگاهی به طور هنرمندانه ای دستخط رهبری حوزۀ غرب در خارج از كشور را می چسباند تا برحریفان غلبه كند. رابطۀ دو قسمت جبهه به رابطۀ زیركانه و سیاست مدارانه، به جای ضوابط تشكیلاتی، تبدیل شد.

آن قسمت از اکثریت جبهه كه سالمش می نامیم، شامل رفقائی بود كه خود را وارث بالقوه و باالفعل شهدای پاكباز وصادق خویش می دانست، كه تعدادی از رفقای مؤسس جبهه، رفقای اعزامی از خارج كشور(ایران) و تعدادی از رفقائی كه ازبخش مركز کابل بدان پیوسته بودند و چون تنی واحد به دورهم حلقه زده بودند، تركیب این قسمت رامی ساختند.

قسمت ناسالم جبهه شامل “سیدآغا” و روابط شبكوی او و قسمتی ازاقوام وی می شدند. این قسمت به رهبری جاسوس حرفه ای دشمن، “داکتر صدیق”، خائنانه و دو رویانه بخشی از روابط ناپختۀ جبهه ای را با خود به گمراهی کشاندند، که از همان آوان بامقاومت و رویاروئی سخت و پیگیر رفقای سالم جبهه مواجه شدند. جریان رابطۀ این بخش گمراه با دشمن، هیچ ربطی به تشکیلات اصلی هرات و رفقای جانباز جبهات هرات ندارد و توسط همان جاسوس شناخته شده از کابل شکل گرفته و انجام شده است.

رفقای ارجمند!

آن چنان که دراین اواخرهیئت اعزامی ما به مرکز، دردیدار با رهبری توضیح داد و رهبری سازمان  نیز پذیرفتند، نباید بین پدیدۀ شوم “تسلیم طلبی” در پروان و کوهدامن با هرات یکسان سازی شود؛ این ها از اساس باهم متفاوتند. آن چنان که درتحلیل و گزارش خود، رهبری سازمان به هیئت اعزامی ما گفتند: “در پروان “یاسین” و رفیقش”محصل نصواری” و در کوهدامن “انجنیرذکریا” و “سردار” که در زمرۀ کادرهای رهبری محل بودند، با استدلال های غلط شان به “تسلیم طلبی” درغلتیدند و دیگران را هم به گمراهی کشاندند، که محاکمۀ تاریخ را درپی دارند”. (پروتوکول صحبت هیئت اعزامی ما با رهبری سازمان).

ولی در هرات مسئله چنین نیست، ما هیچ یک ازاین افراد را ندیده ایم و نمی شناسیم که ازآن ها اثربرداشته باشیم و رفقای تشکیلات هرات و جبهۀ انجینران هم هرگز چنین تمایل و گرایشی به این پدیدۀ شوم، درفکر و درعمل شان نداشتند. تشکیل هرات مورد نفوذ و دستبرد جاسوس قرارگرفت و اندیشۀ رابطه گیری، و در تکاملش “تسلیم طلبی”، توسط جاسوس از بیرون به جبهه برده شد و رفقای هرات  از همان بدو پیدایش این تومورخبیثه، نه تنها به آن تن ندادند، بلکه علیه آن به اشکال مختلف به مبارزه برخاستند. درجلسۀ هیئت رهبری حوزۀ غرب در ایران نیز، که اولین بار از نفوذ چنین پدیدۀ شومی درهرات گزارش و اطلاع حاصل شد، آن را “خیانت به خلق” خواندند و حکم برمبارزۀ سخت و آشتی ناپذیر با آن و عوامل و مجریانش به عنوان بخشی از مبارزه با دشمن متجاوز دادند، وسپس هم خودشان، بدون کمک کسی، تا نابودی کامل آن ها از تشکیل وجبهۀ هرات، استوار مبارزه کردند. بناءً نسبت دادن “تسلیم طلبی” به رفقای صادق، رزمنده، پاکباز وجانباز جبهات و تشکیلات هرات، که هیچ ارتباطی با آن ندارند و خون شان درمبارزه با آن ریخته شده، توطئه و خیانت بزرگی است که عدۀ توطئه گر و پروپاگندچی مرتکب شدند و با این خیانت کوشیدند به یکی از پاکیزه ترین بخش های جنش انقلابی خلق ما لطمه وارد کنند. ولی با عملکرد پاکبازانۀ رفقای هرات، تحت رهبری حوزۀ غرب، درضربت زدن بی بدیل به تومور خبیثۀ “تسلیم طلبی”  و طرد و نفی کامل عوامل آن، و شناخت مردم از پاکیزگی و رزمندگی رفقای هرات که درطول بیش از یک دهه مبارزۀ صادقانه و بی ریا به دست آمده بود، چهرۀ توطئه گران و خائنان دندوره چی نیز افشاء شد و مردم ما حرف های دروغ وبی پایۀ شان را نپذیرفتند.

مبارزۀ بی مانند رفقای هرات با “تسلیم طلبی” وعواملش، فصل پررنج وخونینی را می سازد که بعداً به شرح آن می پردازیم.

ادامه دارد