لیلی غزل

!ای زن               

برخیز! اگرچه کُل جهان دشمنت شده

دیدم که آشکار و نهان دشمنت شده

این روزها زمین و زمان دشمنت شده

تنها نه دین و مذهب و جهل و سیاست و

صدها بلای خُرد و کلان دشمنت شده

از دیگران چه شِکوَه که حتّا برادرت

با صدهزار زخمِ زبان دشمنت شده

از چارسو دویده تباهی به سمت تو

با ریشه‌ ریشه چون سرطان دشمنت شده

در این مصیبتی که تو را غرق کرده‌اند

هر آدم نخورده تکان، دشمنت شده

حس می‌کنم، خدای کریم و رحیم نیز

از عرش با تمام توان دشمنت شده

از گشنه‌گی بمیر؛ ولی سربلند باش

دیدی اگر که لقمه‌ی نان دشمنت شده

برخیز و ذهن با هنرت را تکان بده

حالا که خیل بی‌هنران دشمنت شده

باید دوباره سبز شوی، تازه‌ تر شوی

ای نوبهار گرچه خزان دشمنت شده

ای زن! اگرچه درد امان‌ات بریده است

برخیز! اگرچه کُل جهان دشمنت شده