سکینه روشنگر

انسان هرگز شایستۀ خشونت نیست!

متن سخنرانی خانم سکینه روشنگر

دوبال پرواز

بال پرواز مرا بسته مکن

       عشق پرواز به سر دارم من

                       بگذار، با هم پرواز کنیم

                           راه بهتر به هدف باز کنیم

                                        باهمی لذت بیشتر دارد

 من می خواهم که ابتدا مختصراً بگویم که “خشونت” چیست؟

خشونت، نموداریک غریزۀ حیوانی است که درمیان انسان ها هم به انواع و اقسام متفاوت باقی مانده و تبارز می کند. هرگاه آدمی نتواند خواسته هایش را به آسانی وبا تعقل بدست آورد و یا از پدیده و یا شی ئی به دلخواهش بهره بگیرد و یا پدیده و شی ئی به میلش نباشد، برای بدست آوردن و یا تغییرش از دایرۀ عقل انسانی برامده و با سقوط به چمبرۀ غریزۀ حیوانی اش، به خشونت متوسل می شود. ازاینجا می توان گفت: انسان خشن، انسان کامل نیست؛ چون هنوز به زندگی باغرایز حیوانی اش برخورد می کند.

جامعۀ انسانی با موجودیت چنین انسان های حیوان صفتی، درتعاملات بین خود، گاهی به خشونت های تندی مواجه می شود که به تصادمات فزیکی و زد و خورد های خونین منجر می گردد. نمونۀ خیلی زشت و وحشیانه اش  را در جنگ های خانمانسوز بین کشورها و بین خود انسان های یک جامعه، بخصوص جوامع عقب مانده که سطح تکامل، فهم و برداشت آدم های آن پایین است، می توان دید.

به همین ترتیب نمونه های خشونت دربدست آوردن خواسته ها و یا اختلاف سلیقه ها، در داخل خانواده ها، بین پدر و مادرها و فرزندان گاهی به چشم می خورد. که با برخورد تعقلی به جای احساس وغریزه، می توان پدیدۀ حیوانی خشونت را از خانواده ها بیرون انداخت.

نوع دیگری از خشونت را در زورگوئی های صاحب کاران و روئسای ادارات با کارمندان شان می توان سراغ کرد، که این ویژۀ مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و کار و برتری جوئی مالکان و نمایندگان اداری شان است. برای ازبین بردن این نوع خشونت و عوامل آن، به مبارزۀ وسیع اجتماعی نیازمند است.

اتفاقات ناروا و خشونت های رخداده در جوامع عقبمانده و سنتی، آزار دهنده و مصیبت بار است. وقایع ناگوار وغیرانسانی مثلا سنگسار زنان و دختران، به دارآویختن و تیر باران و دست و پا بریدن ها و سر بریدن ها، که حتی شنیدن آن تکاندهنده است، به ذات خود بدترین خشونت علیه انسان است که زیر نام هر قانون و در هرجامعۀ، از نظر ما مردود است وچنین اعمال وحشیانۀ باید از قاموس زندگی انسان حذف شود.

یکی از خشونت های مروج درجوامع مرد سالار، خشونت علیه زنان است که سالیان درازی زنان مبارز جوامع مختلف علیه آن مبارزه نموده اند. همین مبارزات ضد خشونت علیه زن هم گاهی با خشونت حاکمان جوامع، سرکوب شده است، ولی مبارزان ضد خشونت از پای ننشسته و به اشکال انفرادی و جمعی به مبارزات شان ادامه دادند.

پدیدۀ خشونت و بخصوص علیه زنان از چند سال به این طرف مورد توجه جهانیان قرارگرفته است و روزی را برای “مبارزه علیه خشونت بر زنان” تخصیص داده اند. از سال ۱۹۸۱م روز ۲۵ نوامبر  را “روز جهانی منع خشونت برزنان” نامیدند و از طرف سازمان های اجتماعی و سیاسی و نهادهائی زیرنام دفاع از حقوق زنان و حقوق بشر و … در جاهای مختلفی از جهان تجلیل می گردد. 

همۀ ما نمونه های فراوان وتلخ خشونت علیه زنان را به اشکال متفاوت همه روزه می شنویم و می بینیم. خشونت علیه زنان مختص به زن افغان و زن ایرانی و یا زن عرب نیست، بلکه در تمام جوامع دنیا این پدیدۀ زشت متاسفانه در همه حال و در همه جا به وقوع می پیوندد.  

به همین منظور برآن شدم که پارۀ از خشونت های روا داشته شده بر مردمان در بند، و بخصوص زنان رنج کشیدۀ افغانستان، را به بحث بگیرم.

برشمردن واقعیت های تلخ خشونت درکشورما علیه طفلان، خشونت علیه انسان درکل و به ویژه زنان بلاکشیدۀ افغان، آنقدر دردانگیز و تکان دهنده است که بسیاری از زنان و مردمان دنیا را به تعجب واداشته و برای شان غیر قابل باور می نماید.  

زنان بی دفاع افغان نه تنها از ناحیۀ فقر و مرض و اعتیاد و از دست دادن عزیزان شان درجنگ های خانمانسوز راه افتاده توسط متجاوزان استعمارگر و نوکران اجانب به نام طالب و داعش، و تلفات از ناحیۀ انفجار و انتحار رنج می برند، بلکه تحت ستم چندین جانبۀ حاکمیت های عقبماندۀ قرون وسطائی و مرد سالار نیز قرار دارند.

ولی باید فوراً یاد آور شوم که خشونت بر زن درجوامع مستعمرۀ مثل افغانستان زمانی تشدید می‌یابد که دست ستمگر استعمار، زمینۀ رشد پدیدۀ شوم زن ستیزی را با همدستی با ارتجاع، جهل وعقب‌ ماندگی‌های فرهنگی، بیسوادی، فقر و … توسعه می بخشد.

استعمارگران امریکائی – اروپائی که دم از دموکراسی و حقوق بشر می زنند، برای تداوم سلطۀ شان در زد و بند و همسوئی با بنیادگرایان  جهادی و طالب، زن ستیزی و خشونت برزنان جامعۀ ما را تشدید کرده اند. بنیادگرایان اسلامی حکم سنگسار زنان کشور ما را صادر می کنند و زنان مظلوم و بی دفاع افغان درمقابل چشم افسران امریکائی و زیر چتردموکراسی صادراتی شان، به حضور به اصطلاح “جامعه جهانی” و نهادهای حقوق بشر و نهاد های حقوق زنان، سنگسارمی گردند؛ اما به خاطر منافع مشترک شان، صدای مقامات امریکائی – اروپائی  که گویا دموکراسی و حقوق مردم را حمایت می کنند، بالا نمی شود. چه درد انگیز است شنیدن این همه خشونت روا داشته شده بر زن.  

پس تا زمانی که کشور آزاد نشود و زنان کشور به خود آگاهی دست نیابند و زمینه‌های رشد فکری سالم و زدودن افکار ناسالم از جامعه مساعد نگردد، متأسفانه این روند همچنان ادامه می‌ یابد و قربانی های بیشماری را همه روزه از میان ما می گیرد.  

از آنجا که هیچ جنبشی بدون شرکت فعال زنان به پیروزی نمی‌ رسد، لذا با اتحاد زنان و مردان زحمتکش و پیشتازجامعه و پیگیری مبارزات اصولی برای نجات خود وجامعۀ خود، می‌ توانیم ریشۀ تومور خبیثۀ خشونت درمجموع و خشونت علیه زنان را نیز بخشکانیم.

آری خواهران، مادران و زنان  هم  سرشت و همسرنوشت!

 بیائید همه باهم درقدم نخست با گام های استوار در جهت رسیدن به خود آگاهی گام برداریم، تا قله های رفیع خود آگاهی را در نوردیم و با آگاهی کامل پدیدۀ شوم خشونت بر زنان را در حریم خانواده، کشور و جامعۀ انسانی مان اجازه ندهیم.