زنده یاد امین سیماب

امپریالیسم همچون پوپولیسم ومذهب افراد را درترس وخوف نگه می دارد

امپریالیسم همانند پوپولیسم(عوام گرائی) ومذهب، افراد واجتماعات را به وسیلۀ ایجاد خوف وترس زیرتأثیرقرارداده، بخود جلب می نماید وازنگاه تفکروواکنش فلج می سازد وبا هردوی آن درتحمیق توده ها بکلی مزج است.

پوپولیسم بیشتردرجوامع غربی مؤفق است وشکل “معتدل” وابتدائی فاشیسم ونژادپرستی است، که درصورت مساعد شدن شرایط جامعه برای رشد وتوسعۀ آن، چنانکه دریونان، یوکراین وبسا جاهای دیگرنمونه های آن دیده می شود، نقاب ازرخسارانداخته وفاشیستی بودن خودرا کاملاً علنی می سازد. قبل ازآن ودرشرایط عادی، پوپولیسم ادعای رعایت اصول دموکراتیک واحترام به حقوق مدنی افراد، وگویا احترام به حقوق بشرمی نماید ، وبه این ترتیب بخشی ازافراد احساساتی وسطحی نگرجامعه را فریفته به ساختن حزب وسربازگیری متوسل می شود. درهرحالتی که باشد، هدف ومنظور پوپولیسم جمع خودی می باشد، یعنی آنهائی که ازکشورخود شان وطرفدارنظرات وموضعگیری های پوپولیست هاباشند. این جمع اکثراً قشربومی وازچند نسل تبعۀ همان کشوربوده، وازورود خارجی ها به خاک شان، بخصوص به عنوان پناهنده، سخت به هراس اند وعکس العمل شدید ومنفی نشان می دهند. درست همین بُعد واکنشی افراد است که وچود وبقای پاپولیسم را تأمین وتضمین می نماید.

پوپولیست ها با سکوت کامل برنیروی کار، دستآوردهای فرهنگی وسهم بارزخارجی ها درپیشرفت وتکامل حیات اجتماعی، فقط بر”خرچی” که “استقبال” ازخارجی ها(پناهندگان تهیدست) بردولت(مالیه دهندگان) تحمیل می کند، پیچیده وپناهندگان را درمجموع افراد بی فرهنگ، استفاده جو وطفیلی جلوه می دهند. پوپولیست ها فقط با تمرکزبرمصارف بودجۀ دولت جهت تطبیق برنامه های امداد به پناهندگان ورسیدگی به خواست های مبرم آنها درآغازرسیدن به کشورمیزبان، وخصوصاً بزرگ جلوه دادن مبالغه آمیزآن مصارف، مردمان بومی ـ بخصوص آنهائی را که تمایل به نژادپرستی داشته وبرای تقویت هسته های فاشیستی آماده باشند ـ تحریک نموده وبا تلقین آنها به امکان غلبه برمشکلات ازطریق ضدیت با حضورخارجی ها وتلاش برای طرد آنها، عمل می نمایند(ولی باید افزود که عناد با خارجی های محروم وبی پناه فقط یک رُخ ائدیولوژی وسیاست پاپولیسم است ودربسا مسائل دیگراجتماعی وکشوری موقف عقبگرا وناسیونالیستی گرفته، عملاً با نیروهای پیشروطرف واقع می شود).

البته خصوصیت ارتجاعی پوپولیسم حکم می کند که درموقع مقابل شدن با تبعۀ خارجی ثروتمند، که مثال بارزآن پترودالرهای خلیج اند، سکوت نموده وهیچگونه اعتراضی بعمل نیاورد. پوپولیست ها به این ترتیب با سیاحین وبخصوص سیاحین مرفه کاری ندارند، زیرا می دانند که حضورآن سیاحین مترادف با مصرف نمودن پول درکشورمیزبان یعنی تقویت اقتصاد کشورمیزبان می باشد، ودرضمن حضورآن خارجی ها مؤقتی می باشد. پس ضدیت وخصومت پوپولیست ها عمدتاً با پناهندگان ناداراست. ضدیت وخصومت با تیره بختانی که با پرداخت هزاران دالر و یورو به قاچاقبرانسان، با قبول هرگونه خطر، منجمله خطرمرگ، به امید سرپناه نمودن وبه امید فردای آبرومند وانسانی، به کشورهای غربی به اصطلاح متمدن پناه می آورند.

اینکه انگیزۀ فرارپناهندگان ازکشورآبائی شان چه بوده وچه مصیبت هائی، بخصوص تجاوزنظامی غربی ها به کشورشان! واشتعال جنگ، ودرنتیجه استقرار شرایط ناگواروطاقت فرسای اجتماعی سبب آن آواره گی وپناه آوردن به غرب شده است، برای پوپولیست ها برابربا پشیزی ارزش ندارد. هرگاه احیاناً درخفاء ازنگاه استدلال ومنطق مؤقتاً وزیرلب مجبوربه گردن ماندن به واقعیت ها شوند، درمحضرعام وبصورت علنی واعتقادی هیچگاهی به واقعیت ها تن نمی دهند. دلیل آنهم کاملاً واضح است، زیرا با اعتراف به واقعیت ها، پوپولیسم ائدیولوژی، سیاست ودرکُل، موجودیت خودرا نفی میکند. پس بسان مکروب ازکثافت، که همانا حس نفرت، ضدیت با ارزش های واقعی انسانی، تمایل به برخورد لفظی وجسمی با مخالفان وارتکاب جنایت است، تغذیه می کند وموجودیت خودرا مرهون تشدید خوف وترس دراذهان عناصرشرطی شده، خوشباوروجاهل می باشد.

نمونۀ ترس وخوف ناشی ازدین ومذهب که سابقۀ بس طولانی دارد ومی توان عمرآن را مساوی با عمرظهورانسان برکرۀ ارض وترس وی ازپدیده های رعب انگیزطبیعت دانست؛ همات ترس ورعبی است که دقیقاً پدیدۀ دین وبعداً مذاهب را درذهن بشرخطورداده وبه تکامل رساند. به این ترتیب تأثیرتلقین دینی ومذهبی برای وسیله ساختن یا آلۀ دست ساختن افراد توسط مذهبیون وسیاسیون، پیشینۀ بس گسترده داشته وجزء گذشتۀ مجموع بشریت می باشد. آنچه مایۀ تأثر وتألم بیحد است، اینکه  باوجود تکامل وپیشرفت سرسام آورتمدن درساحات علوم وتکنولوژی، اکثریت مطلق باشندگان کرۀ خاکی هنوزدرزیرنفوذ مسموم کنندۀ دین ومذهب قراردارند. حتی آنهائی که به شعورائدیولوژیک وسیاسی رسیده اند، درحیات اجتماعی ازبسا جهات دست وپای شان به زنجیردین ومذهب بسته است. البته این بدان معنی نیست که اشخاص فهیم وبخصوص مبارزان وانقلابیون دربرابردین ومذهب کرنش نموده به آن تسلیم می شوند، بلکه “دربند” بودن آنها به دلیل جلوگیری ازواکنش احساساتی توده های بیخبر، جلوگیری ازدستآویزساختن آن واکنش دردست نظام های حاکم امپریالیستی به ضد روشنفکران مترقی، وبالاترازهمه انتطارمساعد شدن شرایط ذهنی جامعه همزمان با کاروپیکارروشنگرانۀ انقلابی می باشد. بعبارۀ دیگر، دین ومذهب اختاپوتی است که قطع نمودن همه بازوچه های آن بوسیلۀ تیغ روشنگری ودانش، مستلزم آگاهی “صید” ازموجودیت “اختاپوت” و”بازوچه” های آن و”صید” بودن خودش می باشد.

فرق کلی که خوف وترس بارآورده توسط دین ومذهب با ترس وخوف بارآورده توسط پاپولیسم دارد، اینست که پاپولیسم درزندگی این دنیائی وحیات روزمره، انسان بومی را درچنگال ترس وخوفی که ازآن نام برده شد اسیرساخته، ازرأی واکسیون های وی برای انتخابات وپیشبرد سیاست های خودی استفاده می کند، درحالیکه دینمداران ومذهبیون با ایجاد ترس ورعب بدترکه تجسم آن  موبراندام راست می نماید، بردماغ واذهان افراد حکومت می کنند. معتقدان به دین ومذهب که ازآوان کودکی ونوباوگی درباطلاق ملوث آنگونه ترس وخوف غوطه ورساخته می شوند، اکثراوقات تا بزرگسالی وکهولت قادرنمی شوند به خود آگاهی رسیده، ازدام قهروغضب تلقینی خدا، “حرکت” شیطان وفریب توسط آن، وامثال این لاطایلات که درواقعیت هیچ فرقی با فلم های کارتونی کودکان برپردۀ تلویزیون ها ندارد، نمی توانند خودرا برهانند. تأسف وهیهات دراین است که قربانیان دین ومذهب(منجمله منورین وانقلابیونی که به آنها اشاره شد)، حتی بعدازکشیدن آخرین نفس وبه جاودانگی پیوستن، هنوزهم جبراً درطلسم دین ومذهب اسیربوده وپیکربیجان شان درطی رسوم وعنعنات تدفین وعزا، که بطورکامل بردین ومذهب اتکاء داشته وتوسط نمایندگان آن عملی می شود،  برای آخرین بارگروگان جهالت می شوند. آنچه رذالت وتزویردینمداران ومذهبیون را نمی تواند ازدرک سالم وچشم تیزبین پنهان نماید، واظهرمن الشمس است، تکیۀ لفظی وتأکید آنها بر”آن دنیا” و(سؤ) استفاده وحظ بردن اززندگی این دنیا، البته درشکل طفیلی آن می باشد. هرگاه واقعاً “آن دنیا”ئی وجود می داشت و این مشت هرزۀ زالوصفت به دسترسی به آن مطمئن می بود، وبخصوص راه بازگشت بدون خطربه این دنیا برای شان تضمین می شد، به یقین می توان گفت که یکی آنها هم لحظه ای دراین دنیا تأخیرننموده، همه به اشتیاق پیوستن به “حوروغلمان” وانباشتن شکم های شان ازخورد ونوش گویا مرحمت شده، جهت ارضای خواهشات نفسانی وشهوانی خود بدانجا می شتافتند، وهرگز مسئلۀ وعظ ونصیحت دیگران دربین نمی بود، بلکه هرشکلی از”کاندید آن دنیائی” برای شان رقیب بالقوه وازمیان برداشتنی محسوب می شد.

آری! دینمداران ومذهبیون دقیقاً برمحرومیت های بیشمارطبقات واقشارستمدیده واستثمارشدۀ جامعه حساب می نمایند. آنها بعضاً درحالیکه خودهم امتیازبیشتری درحیات فردی و اجتماعی نسبت به تودۀ فقیر ونادارِ “مخمور” ومسموم شده بوسیلۀ دین ندارند، با تلقین توده ها به “حیات جاودانی ومبرا ازمحتاجی”، درحقیقیت هربارقۀ خودآگاهی، تفکرکنجکاوانه، اعتراض وقیام به ضد ظلم واستبداد را درنهاد افراد خاموش می سازند، وآنها را به دنیای واهی وخیالی دلخوش ساخته وامیدوارنگه می دارند. پس این شیوۀ برخورد، دینمداران ومذهبیون را بصورت طبیعی وخودبخودی درکنارمستبدان، زورمندان واستثمارگران قرارمی دهد، زیرا نفوذ دینمداران ومذهبیون برروان وزندگی مردم، بخصوص برروان وزندگی کارگران، بهترین ومؤثرترین وسیله ای است که آرامش وراحت را برای کارفرمایان ودیگرزورگویان جهت استثمارهرچه بیشتروشدیدترکارگران ودیگرطبقات واقشارزیردست جامعه، مساعد می سازد.

البته اعتقاد طبقات حاکمه به دین ومذهب، تقریباً درکُل ظاهری وفرمایشی بوده، وسیله ای است برای با خود نگه داشتن دینمداران. مستبدان وزورمندان طبقۀ حاکم علاوه براجرای مراسم دینی ومذهبی درکناردینمداران برای فریب توده ها، درمواقع حساس زندگی فردی خود ازقبیل مواجه شدن با یک خطربس بزرگ ویا مصاب شدن به کدام مرض التیام ناپذیرودیگرناملایمات روزگار، ممکن جداً به دین ومذهب روآورده وبسان دیگربخش های تودۀ بیخبروشرطی شده عمل نمایند؛ ولی این نکته به هیچوجه به مفهوم آن نیست که درسرشت مستبد واستثمارگرطبقۀ حاکم تغییری بوجود آمده  وبه اصطلاح توده ئی شده است، ونه هم کدام اعتباری به عوامفریبی دینمداران ومذهبیون بارمی آورد، بلکه ثبوتیست ازبطلان سرشت دو دوشمن توده، که درحالات حساس یکی به دیگری علناً پناه می برد؛ ورنه هردوباهم وهمدست، با تلقین خوف اخروی به توده ها، سرابی از”نجات” ازمعضلات این دنیائی دربرابرچشمان آنها جلوه گرمی سازند، که ایجاد چنین خیال پردازی ها درحقیقت سرمایۀ “دکانک اصنام” دینمداران ومذهبیون بوده وسرنوشت مدام والمناک توده ها را رقم می زند.

امپریالیسم به نوبۀ خود وبه شکل مستعدتر و پرتوان تر برروان توده ها حاکم شده، ترس وخوف آنها را وسیله ای برای دوام وبقای خود قرارمی دهد؛ وازآنجائی که نظام اقتصادی امپریالیسم برسرمایه داری یا کپتالیسم استواراست، تا حدامکان با محروم ساختن مفرط افراد از امکانات مالی، از نعمات مادی وشرایط زیست سالم، توده ها را درترس وخوف مداوم نگه می دارد. امپریالیسم ضمن آنکه پاپولیسم ودین ومذهب را درخدمت خود داشته، وباوجود تظاهربه اختلافات با عقبگرائی وحتی نشان دادن انزجارازبعضی افکارواعمال پاپولیست ها، دینمداران ومذهبیون، درواقعیت مشتاقانه حامی آنها بوده، شرایط رشد وتعمیم شان را فراهم می سازد. همچنان علاوه بربهره گرفتن ارعملکرد های موذیانه وضدانسانی پاپولیسم ومذهب، امپریالیسم وسایل تخویف ساختۀ خودرا هم انکشاف داده وتقویت می نماید. ازجمله می توان ازینها نام برد: تلقین ترس ازدست دادن کارونداشتن وسیلۀ معیشت، ترس ازتأدیه نتوانستن کرایۀ منزل وبی خانمان شدن، ترس ازپرداخت نتوانستن بیمۀ مریضی ودچارشدن به تکالیف صحی، ترس ازناتوانی درپرداخت مالیۀ دولت وضبط شدن اثاثیۀ منزل درجبران آن، ترس ازنداشتن امکان معیشت آبرومندانه بعدازسن تقاعد، ترس ازبحران اقتصادی، ترس ازپولیس وقوای امنیتی، ترس ازخارجی ها، وسرانجام ترس از”تروریسم”؛ که این نکته خود بحثیست مطول، زیرا امروزامپریالیسم وارتجاع، باوجود راه انداختن تروریسم دولتی و”تروریسم” های ساختۀ دست خود شان، مثل “القاعده” وغیره، هرآنکه را مخالف شان باشد(بخصوص انقلابیون)، “تروریست” می نامند… که سرنخ درک بسا مسائل جهان امروزدرچند حرف همین کلمه نهفته است…

پس برمبارزان آگاه وجانبازاست تا توده ها را دررفع خوف تحمیلی برآنها، یاری رسانده وپوتانسیل مبارزاتی شان را که به حیلۀ امپریالیسم وارتجاع، وارتجاع دینی (بخصوص درکشورهای فقیروعقب نگه داشته شده ای چون افغانستان) فلج وخنثی ساخته شده است، دوباره احیاء نموده وبا روشنگری وبسیچ توده ها، مسیرروشن ورهگشا را به آنها نشان دهند.