انجینیرشیر”آهنگر”

امپریالیسم از دیدگاه مجید

قسمت چهارم

پیوسته به گذشته

ما همچنان شاهدیم که تمام نیروهای ماورای ارتجاعی که امروز به نام تروریست در جهان مسمی شده اند و در گوشه گوشۀ جهان وحشت برپا کرده اند، بدون استثناء ساخته و پرداختۀ امپریالیسم، و به ویژه  امپریالیسم ایالات متحد امریکا، هستند. که  در تقابل با کمونیسم ساخته و سازماندهی و مسلح شده بودند.  

من نمی خواهم در رابطه به پیوند تروریسم با امپریالیسم امریکا و این که امریکا خالق و مجری تروریسم موجود و خودش سردمدار تروریسم جهانی است دراین جا صحبت کنم. دراین رابطه آثار فروان به نشر رسیده و مدارک زیادی در دست است. صحبت من دور این محور می چرخد که علی رغم همۀ این مدارک و واقعیت ها، هنوزهم در این جا و آن جا، از امپریالیسم انتظار دموکراسی، پیشرفت و حتی عدالت و تامین حقوق بشر داشتن، دور از واقعیت است و قهرمان مجید روی همین شناخت تاکید و دراین رابطه جبهه گیری و درتقابل با امپریالیسم – از هر قماش آن – سنگر بندی کرد. او نبرد ضد امپریالیستی را با شعار و هدف آزادی ملی، دموکراسی واقعی، عدالت اجتماعی وگرایش مترقی طرح و به آن باورمندانه عمل کرد. در طرح این شعار رابطۀ دیالکتیکی ناگسستنی بین آزادی، دموکراسی، عدالت و گرایش مترقی قایل می شد و این رابطه را به استناد تجارب تاریخ  چنین فورمولبندی  کرد:

“تجارب سرتاسر جامعۀ بشری، و منجمله نبردهای ضد امپریالیستی پارینۀ خلق ما به بهای خون هزاران فرزند پاکباز این سرزمین موید این حقیقت است که آزادی ملی بدون دموکراسی واقعی، عدالت اجتماعی و گرایش مترقی جز اسارت نوین و ضیاع خون های ریخته شده پیامدی نداشته و نخواهد داشت “. ( اولین اعلامیۀ  ساما )

متکی براین درک عمیق مجید و یارانش(محافل همراهش)، یک بار دیگرسوگمندانه دیدیم که چسان جنبش برحق آزادی خواهانه و ضد سوسیال امپریالیستی مردم ما با دادن خون بیش ازیک ملیون قربانی و تحمل رنج های توان فرسا و خسارات بی حد، زیر فشار مداخلات امریکا و متحدینش به دلیل انحراف از گرایش مترقی و به تَبَع آن عدول از دموکراسی وعدالت اجتماعی، علی رغم طرد ارتش متجاوز روس، به کام نیروهای ارتجاعی – امپریالیستی فرورفت و با ضیاع خون های ریخته شده، جامعۀ ما اکنون هم در اسارتی نوین درچنگال و اشغال نظامیان بیش از۳۶ کشور و زیر چکمه های خونین جنایت کاران بومی دست و پا می زند و هنوزهم جوی خون درآن جاری است.

این منتهای خود فریبی است که تصور کنیم امریکا و متحدینش محض رضای خدا بساط فئودالیسم و ارتجاع را از جامعۀ ما بر می چینند و گویا زمینه های رشد اقتصادی– سیاسی را فراهم می سازند و در فرجام ما را به یک جامعۀ دموکراتیک گذار خواهند داد. چنین چیزی هرگز اتفاق نخواهد افتاد. ما در جهان کنونی نمونه های فراوانی از کشورهای جهان داریم که امریکا، و یا کلاً امپریالیست ها، در آن کشورها نفوذ کامل داشتند وهر چه دل شان خواست کردند، ولی نتیجه این شد که تمام دارائی آن کشورها، حتی منابع زیر زمینی شان را نیز غارت کردند. و به مردم آن کشورها جز فقر و سیاه روزی، بردگی، فساد اخلاق، و دریک کلام محو هستی وهویت، چیز دیگری باقی نگذاشتند.

در اندونیزیا و فلیپین حاکمیت های ارتجاعی شان، خود و کشورشان را دربست تحویل امپریالیست ها کردند. امپریالیست ها تمام دار و ندار شان را به غارت بردند. به ازای آن آمار نشان می دهد که در فلیپین بیش از ۷۵ درصد از خانوارهای روستائی در فقر مطلق زندگی می کنند و میزان گرسنگی و بی غذائی از ۱۹۸۵م به  بعد به  دوبرابر افزایش یافته است. اندونیزیا از آن هم بدتر است.

در ترکیه، زیرپای امپریالیست ها همه چیز له شده و تمام هستی مردم را امپریالیست ها به همدستی عوامل بومی شان غارت کرده اند. هم اکنون ترکیه بیش از ده ملیون نفر بیکار دارد و ۱۳ تا ۱۵ ملیون انسان در مرز گرسنگی و ۲۵ ملیون انسان زیر خط فقر زندگی می کنند. به علاوه این که ملیون ها تُرک برای بدست آوردن لقمۀ نانی در سراسر جهان پراکنده شده اند.

کشورهای زیادی مثل گانا، مکزیک، ارجنتاین درگوشه گوشۀ جهان به دست امپریالیست ها توسط بانک جهانی و صندوق بین المللی پول وامثال شان در سیاه چال فقر، بیکاری و گرسنگی فرو رفتند و تمام هستی شان به یغما رفت.

در کشور خود ما، اینک بعد از شش سال اشغال و حاکمیت بی چون و چرای امپریالیسم، روز تا روز دامنۀ فقر و بد بختی گسترده تر می شود و ما زیر بار قرض فرو می رویم. تا کنون بیش از نود(۹۰) ملیارد دالر را امریکائی ها مصرف امور نظامی و ساختن پایگاه برای خودشان کرده اند. فقط لاشخوار صفتانی که ازحاشیۀ شکار امپریالیست ها، از گوشت و پوست خلق مظلوم ما به نوائی رسیده اند ازاین وضعیت راضی هستند، اکثریت عظیم مردم که روزتا روز بر فقر و رنج شان افزوده می شود برامپریالیسم و متحدینش نفرین می فرستند.

من بنا ندارم دراین جا بحث آمار و ارقامی کنم، عدۀ زیادی از دوستان حاضر دراین جلسه به اسناد و آماری بیشتر از من دسترسی دارند و نیازی برای اثبات غارتگری امپریالیسم در سطح جهان  دراین جلسه نمی بینم.

و اما در کشور خود ما، دراین جا نیز نمی خواهم از خیانت بزرگی که امپریالیسم و در رأس آن امپریالیسم امریکا، در دست درازی های شان به جنبش مقاومت ضد سوسیال امپریالیستی ما کردند و در نتیجه شریرترین گروه ها و لایه های اجتماعی جامعۀ ما را با همراهان جهانی شان بر سرنوشت ما به زور آتش مسلسل و سر بریدن ها حاکم ساختند و کشور ما را یک قرن دیگر از همه جهات به عقب  راندند، صحبت بکنم؛ دراین رابطه مقالات متعدد نوشته ام. تاکید من براین است که:

چگونه می تواند انسان میهن پرست و مردم دوستی از این همه وقایع باخبر باشد و یا حتی در جریان آن باشد و درآن قربانی داده باشد، بازهم دست در دست امریکا و متحدینش بگذارد و وسیلۀ  تداوم آن سیاست های جنایتبار و غارتگرانه،  فقط با تغییر شکل بشود؟

شاید این عده می خواهند باجلب دلسوزی استعمارگران راه حل “قانع کنندۀ برای طرفین” بیابند؟

دراین رابطه به شهید “رهبر” مراجعه می کنیم، او می گوید: “عده ای اند که در متن استعماری خواستار راه حل های “قانع کننده برای طرفین” می باشند و فکر می کنند با دلسوزی و با استرحام می توانند استعمارگر را راضی به عقب نشینی نمایند. این عده فکر می کنند با توافقات پشت پرده و با زد و بندهای موقتی می توانند کمکی به ملت استعمار شدۀ خود بنمایند و یا واقعاً می توانند  حاکمیت ملی و یا آزادی را به مردم بازگردانند؛ غافل ازاین که استعمارگر ازآن ها به عنوان عروسک های خیمه شب بازی استفاده می کند تا مردم را مقهور و مسحور حرکات بوالعجبانۀ آن ها بنماید و “درخلوت آن کاردیگر” را می کنند که پامال کردن شرافت، آبرو و غرور ملی ما است.” (تسلیم طلبی در قلمرو مبارزه وبقاء)

و بی شک هم چنان است که شهید “رهبر” گفته است. حال دیگر ما طی سال های متمادی شاهد موارد زیادی ازاین “دلسوزی ها”، “توافقات پشت پرده” و “زد وبندهای موقتی” عده ای از روشنفکران و بخش هائی از جامعۀ خود بوده ایم. ولی در تمام این حالات به روشنی دیده ایم که استعمارگر از آن ها به عنوان عروسک های  “خیمه شب بازی” استفاده کرد و آن ها به قول شهید “رهبر” جز “پایمال کردن شرافت، آبرو و غرور ملی ما”  کار دیگری از پیش برده نتوانستند.

به نظر من در پس کلیۀ این حرکات بوالعجبانه – اگر خُبث نیت را نه بینیم – فهم نادرست از شناخت امپریالیسم و ستراتیژی ها و نیات استعمارگرانه و جهان گشایانه اش نهفته است. ما این مشکل را هم در شناخت سوسیال امپریالیسم توسط عدۀ روشنفکران (البته نه خلقی – پرچمی ها) داشتیم و محصول آن تسلیم طلبی بود که در جبران آن جنبش انقلابی ضربت های محکمی را متقبل شد. و هم اینک در شناخت امپریالیسم امریکا و متحدینش این مشکل را داریم که عده ای باز با نادانی شان با آبرو وغرور ملی ما بازی می کنند و در تداوم آن تاریخ ما را به لجن می کشند.

یکی از تبارزات دیگرحرکات بوالعجبانۀ روشنفکران که از عدم شناخت شان از امپریالیسم و عملکردهایش ناشی می شود، آرزوی رسیدن فوری به  قدرت است. عده ای از روشنفکران وابسته به جنبش ملی – دموکراتیک، ناشیانه صفی را برای قدرت و حاکمیت در ذهن خود ترسیم می کنند و دراین صف هم اکنون نوبت را حق خود می دانند. این جا است که هرگونه تئوری وعمل خلاف این پندار را “چپ روی”، “ماجراجوئی”،  “شعاردور از واقعیت” و… می خوانند. و در برخورد به آن چنان شدت عمل نشان می دهند که در خنثی کردن و نفی آن به همان شدت به آغوش استعمارگر و به تحلیل شهید مجید به آغوش “دشمن آشتی ناپذیرمردم” پرت می شوند. این عده، اگر خوشبینانه به آن ها بنگریم، ماهیت و سرشت امپریالیسم و عملکرد تاریخی آن را یا درک نمی کنند و یا نا دیده می گیرند و به مسایل سطحی و آنی بی اهمیت رفورمیستی بی پایه می چسبند.

ادامه دارد