انجینیرشیر”آهنگر”

امپریالیسم از دیدگاه مجید

قسمت دوم

پیوسته به گذشته

شهید مجید مبتنی برشناخت عمیق ریشه های تاریخی و دیالکتیک رشد امپریالیسم، چهرۀ امپریالیسم، سوسیال امپریالیسم و ارتجاع را به عنوان عوامل عمدۀ بدبختی جامعه و کشورش، آن چنان که بودند شناخت، نه آن چنان که آن ها در بارۀ خودمی گفتند. او با تجاوز سوسیال امپریالیسم و مداخلات امپریالیسم به کشورما به حق به این نتیجه رسید که “… جهان خواران امپریالیست که یکی در تلاش استیلا با اتکا بر سرمایۀ دلال دولتی می کوشد کشورما را به مستعمرۀ مقهور و پرشگاه توسعه جوئی های بعدی خود مبدل سازد و دیگری از سنگر رقابت با دمسازی با نیروهای رجعتگرا می خواهد جنبش آزادی بخش ما را به بیراهۀ تاریکی، عقبماندگی و اسارت مخفی رهنمون شود – دریک صف و خلق قهرمانی که باعشق شکوهنمد به میهن و با دلبستگی غرورانگیز به نوامیس ملی در راه آزادی، رفاه و کرامت انسانی خود می رزمد درصف دیگر قراردارد.” (اعلامیۀ ساما)

مجید و یارانش با این تشخیص بدون دغدغه و هراس در صف مردم خود و در تقابل با امپریالیسم و نیروهای دمساز با آن قرار گرفتند و پاکبازانه عمل کردند.

آری! او به حق دریافته بود که امپریالیسم یعنی استعمار، یعنی جنگ، یعنی جهان گشائی و خون ریزی، یعنی اسارت. و دمسازی با او، یعنی دمسازی با خون ریزی و اسارت. او درست درک کرده بود که امپریالیسم هر نامی که با خود بگذارد، دشمن خلق ها است و برای بدست آوردن سود که هدف اصلی اش است، گاهی کشورها و خلق ها را با زور توپ و تانک و بمب به مستعمرۀ مقهور خود مبدل می کند و گاهی هم با دمسازی با نیروهای رجعتگرای بومی، کشورها و خلق ها را به اسارت مخفی اش درمی آورد. در رسیدن به این هدف است که از ابزار مختلف استفاده می کند و نقاب های مذهب، تمدن خواهی، دموکراسی خواهی و حتی سوسیالیسم را نیز به رُخ می کشد، که خلق ها و نیروهای مردمی نباید مجاب آن شوند و درصفبندی های شان فتوری ایجاد شود.

جان مطلب این جا است که شناخت و فهم کلیۀ این مسایل، که ظاهراً بدیهی جلوه می کند، کار ساده و همگانی نبود و نیست. امروز هم گمان نرود که درک این مسئله کاری ساده و بیان آن تکرار مکررات است. نه چنین نیست. ما در مقاطع مختلف، درشناخت امپریالیسم شاهد لغزیدن و به گمراهی رفتن آگاهانی بوده و هستیم که دمسازشدن شان با امپریالیسم ضایعات فراوانی به بارآورده است. برخی اوقات در جامعه پدیده ها و مسایلی پیش می آیند که علی رغم ظاهر ساده و یا اغواگرشان از بغرنجی خاصی برخورداراند. و به قول معروف هزار رُخ و هزار چهره دارند. درک چنین مسایلی به فهم همگان نمی گنجد و همه قادر نیستند چگونگی ماهیت آن پدیدۀ مشخص، اثرات خوب و بد آن را درجامعه، و از همه مهم تر درک قانونمندی درونی آن و بالاثر نحوۀ جهت دهی اش را به سود جامعه و یا نحوۀ مبارزه با اثرات سوء آن را بدانند.  حتی گاهی اتفاق می افتد که با عدم شناخت آن پدیده و ناتوانی در برخورد سالم به آن و با کجدار و مریزها، مُضِرات آن پدیده اثرات بد و ویرانگری بر اجتماع به جا می گذارد که بعضاً جبران ناپذیرهم است.

کشف و شناخت ماهیت این پدیده ها و اثرگذاری بر روی آن، بهره گیری از ممیزات خوبش به سود جامعه و مبارزه با اثرات بدآن، بدون هراس و وسواس و اندیشه به خود، ویژگی قهرمانان جامعه و نحوۀ تفکرشان است. همین ویژگی است که آن ها را یک سر و گردن از دیگران افراشته تر می سازد، حضور و نقش شان را درجامعه فوق العادگی می بخشد و جایگاه خاصی در روان جامعه به قهرمان شان اختصاص می دهد. تا آن جا که پس از مرگ طبیعی یا شهادت قهرمان هم، که دیگرحضور فزیکی در جامعه ندارد، حضور معنوی اش در اذهان و روان مردم کماکان محسوس است و گهگاهی جاودانه گی می یابد. شهیدمجید نیز ازاین تباراست.

تشخیص ماهیت امپریالیسم(به هر شکل و نام آن) و تشخیص ستراتیژی آن در آیندۀ کشورما، با این عُمق که او مطرح می کند کاری است کلیدی واساسی. حتی تا امروز هم عده ای از نخبگان و متفکرین جامعۀ ما دراین رابطه در ابهام به سرمی برند و یا به گمراهی سفر می کنند.

بعضاً دیده شده که تحلیل گرانی در جمعبندی تاریخ وعملکرد نیروها وسیستم های اجتماعی، به وقایع یک چشمه می نگرند و یا از روی تعصب و یا هم زیر تاثیر تبلیغات و هیاهوی سیستم های پروپاگندچی، دروغ باف و اغواگر، چنان به انحراف می روند که انسان را به تحیُر فرو می برند. گاهی هم طولانی شدن زمان مبارزه و نبود توازن قوا و دور بودن پیروزی از چشم رس، عده ای مبارزین را خسته می سازد و دیگر تحمل بردن رنج مبارزه را از آن ها سلب می کند. در چنین حالی نیز خیال پلو راه های میان بُر، بر آن ها غلبه می کند و با تحلیل های مندرآوردی تغییر موضع می دهند و صف خلق را با صف دشمن مغشوش می کنند. ورنه درهمین شناخت امپریالیسم، ما همه خوانده ایم و قسماً شاهدیم که سیستم امپریالیسم جهانی ازآغاز پیدائی اش چون درنده ای وحشی در جنگ و خونریزی و ویرانی رشد و قوام یافته و بقایش را در سلطه بر دیگران می جوید.

ادامه دارد