انجینیرشیر”آهنگر”

امپریالیسم ازدیدگاه مجید

قسمت سوم

پیوسته به گذشته

چرا یاد برخی ها می رود که نیمۀ اول قرن بیستم شاهد تضاد و درگیری بین امپریالیست های انگلیس و آلمان بود که بر سر کنترول اروپا دو جنگ جهانی را برپا کردند، ملیون ها انسان را به خون کشیدند و قسمت هائی از آبادی و تمدن بشریت را به خاک یکسان کردند.

نیمۀ دوم قرن بیستم شاهد جنگ  سرد بین دو بلوک امپریالیستی به رهبری امریکا و شوروی بودیم که نتیجه اش به بردگی کشیدن قسمت هائی از جهان توسط هرکدام و به خون کشیدن بخش هائی از جهان توسط شان، مثل ویتنام، افغانستان، سومالی، عراق است. به گزارش رسانه ها در فاصلۀ ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۰ م (قبل از اشغال عراق) هواپیماهای امریکائی و انگلیسی ۲۸۰ هزار ماموریت بمب افگنی بر روی عراق انجام دادند.(گزارشی از Anthony Arnove-  عراق ده سال زیر سلطه – ماه نامۀ Review  دسامبر ۲۰۰۰ شماره ۷)

علاوتاً ساخت و گسترش سلاح های کشتار جمعی و ویرانی وحشت آور محیط زیست نیز محصول رشد سیستم امپریالیستی – این موجود خونخوار، ویرانگر و منفور است.

هزارۀ سوم هم که با یورش نظامی و وحشیانۀ امپریالیسم به افغانستان وعراق آغازشد و نئولیبرالیسم امریکائی زیرنام “جهانی شدن”، برآن است  تا  با زوراسلحه و ریختن خون انسان ها و ویرانی تمدن های دیگر، آقائی اش را برجهان اعمال کند. و دراین راه این منادیان دموکراسی و تمدن با مستبد ترین، مرتجع ترین و وحشی ترین نیروهای جهان اتحاد و همسوئی دارند.

رژیم نظامی – مذهبی پاکستان را متحد نزدیک خود می دانند، شیخ های مرتجع خلیج فارس را که با ابتدائی ترین حقوق انسانی در امیرنشین های شان در تقابل هستند به آغوش می کشند، رژیم ماقبل قرون وسطائی سعودی، که هنوز انسان ها را گردن می زند، دوست مطمئن امپریالیسم است. صهیونیسم خونخوار و نسل کش اسرائیل که هرروز خون ده ها انسان بی گناه فلسطینی را می ریزد، نورچشمی امپریالیسم است. با این حال وحشتناک تر، خون ریزتر، ارتجاعی تر و ضد انسانی تر از سیستم امپریالیستی در جهان چیزی نمی توان سراغ کرد. ولی عده ای  هنوز یا آن را نمی شناسند و یا…

پس از سقوط و فروپاشی اتحاد شوروی سابق، عده ای از تئوریسن های جهان سرمایه، مانند “فوکویاما”، ناشیانه پایان تاریخ را اعلان کردند؛ و برخی مانند “مایکل هارست” و “آنتونیونگری” اعلان کردند که دیگر با وارد شدن به عصرگلوبال یا جهانی شدن، امپریالیسم و استعمار ازمیان رفته و دیگرجهان شاهد رقابت و جنگ میان انحصارات و دولت های امپریالیستی نخواهد بود. (کتاب Empire “امپراطوری” ص ۳۳۳)

اما از سوی دیگر یکی از طراحان ستراتژیک پنتاگون “پال ولفوویتز” در سندی که توسط نیویورک تایمز انتشار یافت  “نظم نوین جهانی” امریکا را چنین بیان داشت:  

“ایالات متحده باید رهبری لازم برای برقراری و محافظت از چنان نظم نوین جهانی داشته باشد که بتواند به رقبای بالقوه بفهماند هوس دنبال کردن نقشی بزرگتر یا موضعی تهاجمی تر برای دفاع از منافع مشروع خود را در سرنپرورانند … ما باید وسایل و ابزار لازم برای مقابله و دفع رقبای بالقوه را، حتا اگر بخواهند هوس به وجود آوردن نقشی بزرگ تر، چه منطقه ای و چه جهانی در سر بپرورانند داشته باشیم…  برای رسیدن به اهداف فوق، تجدید حیات قدرت نظامی موثری ضروری است، چرا که وجود چنین قدرتی به طور ضمنی به این رقبای بالقوه خواهد فهماند که حتی امید آن را نخواهند داشت که به آسانی و سریعاً بتوانند به موضعی برتر در سطح جهانی دست یابند.” (نیویورک تایمز – ۸ مارچ ۱۹۹۲ ص اول)

جهان بعد ازاین یک ونیم دهه به طورکامل شاهد شکست تئوری بافی های فوکویاماها ومایکل هارت ها و آنتونیونگری ها و امثال شان بوده و برتطبیق تئوری های جنگ افروزانه و سلطه گرایانۀ امریکا صحه گذاشته است.  این خود بیانگرآن است که درماهیت امپریالیسم تغییری رخ نداده است.

همین اکنون استقرار پایگاه های رادار وضد راکت در پولند و جمهوری چک و ساختن سیستم محافظ ضد موشکی و ساخت و گسترش سلاح های مدهش توسط امریکا، روسیه، چین وغیره حاکی از تداوم تضاد و رقابت بین امپریالیست ها، قطب بندی های جدید و بیانگر تهدید یک جنگ جهانی دیگر است، که عامل عمدۀ آن امپریالیسم جهانی، و در رأس آن امریکا است.

ادامه دارد