فرستنده: آرش

                    “الگو”-  کتابی که پیشگوئی های علمی اش ثابت شد

                                                                                    قسمت بیست وسوم

                                                   انتخابات   

 انتخابات، انتخاب كردن و انتخاب شدن اموری است جالب و دلنشین كه درتحقق واقعی شان می تواند به اصطلاح مردم، “حق به حقداربرسد” وهركس به هركسی كه می خواهد رای بدهد و او را دراجرای امر ویا امورمعینی وكیل و ذیصلاح خود بسازد، تا آن وكیل منتخب و ذیصلاح كه براساس شایستگی اش برای پیشبرد امورمحوله برگزیده شده، بهتربتواند در تأمین منافع رای دهنده یا مُوَكِل عمل كند و آرزوها و آرمان های موكل و یا موكلینش را برآورده بسازد. هرگاه ازعهده ای چنین كاری برآمده نتوانست انتخاب كننده از اوسلب اعتماد می كند و وكیل، نماینده یارئیس جمهور شایسته تری انتخاب می كند. انتخاب می تواند درعرصه های مختلف صورت بگیرد؛ ولی انتخاباتی كه ما دراینجا به آن اشارتی خواهیم كرد انتخابات ریاست جمهوری وقسمأ پارلمانی است.

جوامع غربی ازاین كلمه (انتخابات) هم مثل بسیاری ازمسایل دیگر چماقی برای زدن هرحریفی ساخته اند، و دربارۀ انتخابات چنان هیاهو راه می اندازند كه توگوئی فقط اینان هستند كه چنین نعمتی را به مردم ارزانی داشته اند. درحالی كه انتخاب كردن وانتخاب شدن از حقوق اولیۀ مردم است كه هرگز نمی توان ازآن به عنوان متاع اعطا شده ای كسی یاد كرد. حال ببینیم با این حق طبیعی، مسلم و اولیۀ مردم چگونه برخورد می شود. می رویم به سراغ مراكزی كه خود را “مهد دموكراسی وانتخابات” می دانند.

امریكا را درنظربگیرید، كسانی كه به سیستم سیاسی امریكا آشنائی دارند می دانند كه درآن كشور سیستمی به وجود آورده اند كه به طورعمده فقط دو حزب بزرگ تمام امتیازات سیاسی را در كنترل خود گرفته اند. احزاب دیگر به هیچ صورت قادر نیستند كه در برابر این هیولاهای قدرت وسرمایه به رقابت برخیزند.

حزب جمهوریخواه امریكا (حزب بوش) عمدتاً به كمپنی ها و سرمایه داران بزرگ نفتی ونظامی یاملیتاری(تولید كنندگان اسلحه) تعلق دارد و گردانندگان آن عمدتاً روئسا وسیاستمداران حرفه ای موسسات عظیم سرمایه داری هستند. ازآنجائی كه معاملات و سود آوری موسسات شان سر به ملیاردها دلار می زند، مصرف چند میلیون دلار یا چند صد میلیون دلار در رقابت های سیاسی و زدن حریف به منظور كسب امتیازات سیاسی ـ اقتصادی و اداری برایشان امر خیلی پیش پا افتاده ای است. چون با كسب آن امتیاز سیاسی ـ اقتصادی و اداری كه برای بدست آوردنش پولی  مصرف كرده اند، می توانند ده ها وصدها برابر پول مصرف شده را دوباره بدست آورند. این حزب به علاوه ای بدست داشتن سرمایه های میلیارد دلاری، درتبلیغات خود از مذهب نیز استفادۀ اعظمی می برد و صدها وهزاران روحانی كلیسا نشین، عمدتاً كاتولیك، را درخدمت گرفته است  كه درپای سیاست های حزب جمهوریخواه امریكا، مُهر مذهب وگویا تائید آسمانی می زنند ومیلیون ها انسان را با تزویراغفال كرده و به بردگی اربابان زر و زور می كشند. به این ترتیب می بینیم كه حزب جمهوریخواه تركیبی است از صاحبان زر و زور و تزویر كه قادرند برای رسیدن به اهداف شان ازسرمایه، قدرت و دین به شكل وسیع و گستردۀ آن به حیث وسیله استفاده كنند.

نمونۀ چنین استفادۀ را درهمین انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۰۴ به نفع جرج بوش پسر دیدیم. بنابه قول خبر گزاری ها بیش از ۶۰۰ میلیون دلار مصرف تبلیغات انتخاباتی امریكا شده است(زر)، خبیث ترین چهره های خشونت و جنگ از بوش حمایت كردند به علاوۀ كمپنی ها و موسسات نظامی (زور) و تعدادی از كشیشها فتوا دادند كه هركس به Kerry  رای بدهد به شیطان رای داده است وگناه كار می شود (تزویر).

حزب بزرگ دیگر، حزب دموكرات امریكا است كه درآن طیف دیگری از سرمایه داران، میلیاردرها و كمپنی های بزرگ انحصاری گرد آمده اند. كمپنی های حامی این حزب عمدتاً دررشته های صنعتی و تجارتی وقسماً درامورنفتی ونظامی سرمایه گذاری دارند وكشیشان حامی این حزب عمدتاً پروتستان هستند. یعنی دراین حزب نیز اربابان زر و زور و تزویر درجناح دیگری تجمع كرده اند. رقابت این دو حزب نیز وابسته به رقابت جناح بندی های سرمایۀ انحصاری است. وقتی قرار باشد جناح سرمایۀ نفتی ـ ملیتاری  برامریكا وجهان حكومت كند، حزب جمهوری خواه باید به رهبری دولت قرار بگیرد. اینجا باید همه بدانند كه جنگ، تجاوز، ویرانگری، اشغال به شكل برهنۀ آن در دستور كارسرمایۀ امریكا است. و باید بازار مصرف ابزارجنگی به وجود آید. وقتی قراربود به شیوۀ نرمتر اقتصادی ـ سیاسی و دپلوماتیك جهان را زیر سیطرۀ سرمایۀ امریكائی بكشند، نوبت حاكمیت به حزب دموكرات امریكا می رسد، و صاحبان سرمایۀ متمركزشده دراین حزب فرمان روائی امریكا وجهان را به دست می گیرند. چنان كه دیدیم درسال های اخیرجنگ سرد كه می بایست به شیوه ها و نیرنگ های دپلوماتیك عمل شود، حزب دموكرات حاكمیت داشت. البته نباید چنین تصور شود كه بین این دو حزب و شیوه های عمل شان دیوار چین واقع است و نمی شود یكی به دیگری عبوركند. هروقت منافع سرمایه ایجاب كند می تواند حزب جمهوریخواه نیز نیرنگ های نرمتر به كاربرد و یا حزب دموكرات نیم رُخ خشن وجنگی سرمایه را به نمایش بگذارد، چنانكه گاهی چنین شده است. ولی از نظر تعلق، حزب جمهوریخواه بیشتر به سرمایۀ نفتی ـ ملیتاری تعلق دارد و مسئول تأمین منافع آن بخش سرمایه به طور ویژه ونفع كل سرمایه به طورعموم است.

حال چگونه می تواند حزبی ویا گروهی از مردم زحمتكش امریكا كه زندگی مشقتباری را بسرمی برند (درصفحات قبل با آمارنشان دادیم) دربرابر این غول های وحشتناك زر و زور و تزویر بایستند، رقابت كنند و رای ببرند. چنین چیزی درسیستم امریكائی مطلقاً ناممكن شده است، چنان كه درهمین انتخابات شخص دیگری كه برای نمایش دربرابر بوش و كری كاندید شده بود و Nader   نام داشت، حتی مطرح نشد وشاید بسیاری حتی نه فهمیده باشند كه این انتخابات سه كاندیدا داشت. دراین سیستم به وضوح دیده می شود كه حق انتخاب از مردم سلب شده و فقط مردم می توانند رای شان را به صندوق بریزند، اما به یكی از دو نمایدۀ سرمایه، قدرت و تزویر كه برای مدت چهارسال مردم امریكا وجهان را بچاپد. هیچ امریكائی نمی تواند ویا شانس ندارد كه فرد و یا حزب مطلوب خود را انتخاب كند چون این فرد وحزب مطلوب یارای كاندید شدن و رقابت، یا بهتر بگوئیم حق كاندید شدن و رقابت در برابر سرمایه را ندارد و نه می یابد. این حق مطلقاً از شهروندان امریكائی سلب شده است. بگذریم ازاین كه سیستم انتخاباتی امریكا با ایجاد “كالج انتخاباتی” اش چقدر كهنه و ظالمانه است كه هرگز برای مردم اعتنا نمی كند وعده ای نخبگان هستند كه انتخاب نهائی را می كنند ونه مردم.(افتضاح انتخابات ترامپ – بایدن را هم که به تازگی دیدیم که به قول ترامپ سرتاپا تقلب بود – ویراستار)

در انگلیس، فرانسه، آلمان، ایتالیا، ژاپن و… نیز وضع به همین منوال است. و فقط دو حزب قدرتمند وابسته به سرمایه های بزرگ به نوبت در راس امور قرارمی گیرند. احزاب بینا بینی سرمایداری مانند حزب سبزها، لیبرالها فقط درائتلاف با این احزاب بزرگ می توانند سهمی از قدرت ببرند. ولی احزاب وشخصیت های مردمی هیچ شانسی ندارند و مردم هم هیچگونه حق انتخابی ندارند، فقط می روند و به یكی رای می دهند. حتی گاهی دادن این رای نیزجالب است و این مسایل درمطبوعات غربی بیرون می ریزد. درآلمان دو دوره است كه حزب سوسیال دموكرات (S P D  ) یا به اصطلاح جناح چپ سرمایۀ بزرگ حكومت می كند. طی این مدت مقدار زیادی ازحقوق وامتیازاتی را كه مردم و به ویژه كارگران طی سالهای متمادی مبارزه بدست آورده اند، با طرح ریفورم هائی پس گرفته است و مردم در وضع بدی قرارگرفته اند، از شرح اوضاع آلمان كه به عنوان یكی از مراكز “شگوفای” سرمایه درقعر بحران دست و پا می زند می گذریم ومی بینیم كه تاثیر این بحران بر انتخابات چیست؟ مردم كه از سوسیال دموكرات ها ناراض هستند حق ندارند ونه می توانند حزب دیگری را برگزینند، فقط حزب دموكرات مسیحی  (C D U  ) یا جناح راست سرمایه در برابرشان قرار دارد. سیستم را طوری ساخته اند كه درآن حق انتخاب آزاد مردم سلب شده است. دریك انتخابات محلی / CDU یا دموكرات مسیحی ها برنده شدند. خبرنگار تلویزیون از مردم می پرسید چه امتیازی به CDU  دیده اید كه رای خود را به آن داده اید؟  آنها درجواب می گفتند كه: مابا این رای نفرت خویش را از S P D  بیان كرده ایم نه اینكه  CDU را تائید كنیم. یكی گفت چون الترناتیف دیگری نیست خواستم رای خود را فقط در تقابل  SPD  بدهم، لذا من انتخاب  نكرده ام فقط رای مخالف داده ام (آنچنانكه در افغانستان نیز مردم كرزی را انتخاب نكرده اند، بلكه به جنگسالاران رای مخالف داده اند ). اینست ماهیت “انتخابات آزاد” درجوامع سرمایه داری كه با حیله و نیرنگ و پول و زور حق انتخاب را از مردم سلب می كنند و بعد پیرامون آن كه انتخابات گویا عطیۀ سرمایه داری است سرو صدا و پروپاگند می كنند.

ادامه دارد