فرستنده: آرش

        “الگو”-  کتابی که پیشگوئی های علمی اش ثابت شد

     جلسۀ بُن ونیرنگ های سیاسی ـ دپلماتیك

قسمت نوزدهم

امریكا برای توجیه اشغال افغانستان نیرنگ های سیاسی ـ دپلماتیك زیادی به كارگرفته است. با استفاده ازحادثۀ ۱۱ سپتامبر توانست حمایت بین المللی وهمسوئی سازمان ملل متحد را درتائید تجاوزش كمائی كند. در تداوم آن كوشیده است هرآنچه درافغانستان می كند رنگ و روغن “قانونی” بزند. اولین گام دراین راستا از سوراخ كشیدن فراریان جهادی به نام حكومت مجاهدین و گرفتن تائید این به اصطلاح حكومت ـ حكومتی كه حتی یك آدرس پستی درافغانستان نمی توانست داشته باشد ـ وعلاوتاً استفاده ازآن به عنوان نیروهای پیاده اش درجبهۀ جنگ كوتاه مدت با طالبان است. با این نیرنگ، ازتلفات نیروی پیادۀ امریكا جلوگیری شد وافغان های مظلوم نا آگاهی را كه در گرو جهادی ها وطالبان به نام سرباز اسیر بودند، قربانی كردند. چه، سركردگان جهادی كه پیش نرفتند، شما درهیچ جنگی به یاد ندارید كه یكی از سركردگان جهادی كشته شده باشد. هفت “رهبر” تا اخیر می مانند و از قوماندانان زبدۀ شان هم باید در اختلافات درون خودی كشته شده باشند. تلفات عمده را مردم بیچاره ای متحمل شدند كه فقط به خاطر آب ونان خود درجبهات مزدوری كرده اند. با این  تاكتیك امریكائی ها جلو سركردگان جهادی را نیزدردست خود گرفتند و ازآنها به حیث چماق بر سر مردم استفاده كردند كه كسی جرئت اعتراض به عملكرد شان را به خود ندهد و الا باز همان روزگار برسرش خواهد آمد كه در دوران سیاه حكومت جهادی ها آمده بود.

 این سیاست مزورانه چنان كارگرافتاده است كه اینك بعد از سه سال هنوز مردم از آن درهراس اند و ازآن هیولاها (جهادی ها) به حضور اشغالگران بهتر رضائیت می دهند. وبرخی ها اشغال افغانستان را به اصطلاح قانونی می دانند؟!

مسئلۀ دیگر تشكیل “جلسۀ بن” است كه این همه برایش سر وصدا و تبلیغات راه انداخته اند و فیصله هایش را اكسیردرمان جامعه ای بلا كشیدۀ افغانستان می خوانند. دراین جلسۀ پرسر و صدا، امریكا كوشید حاكم امریكائی اش را كلاه و َچپَن افغانی بپوشاند. برای تحقق این امرنمایشی سرهم بندی كردند و گروه های معینی را كه قبلاً برای همچو هدف هائی ساخته و پرداخته بودند، با تركیب عجیبی دورهم نشاندند كه گویا به نمایندگی از مردم افغانستان سرنوشت كشور را رقم بزنند؟‌؟‌!

گروه های شركت كننده درجلسۀ بُن عبارت بودند از:

ـ جریان روم منسوب به سلطنت تحت ریاست ستار سیرت.

ـ هیئتی از به اصطلاح “حكومت ربانی” به ریاست یونس قانونی.

ـ جریان پشاور با تركیب درهم برهمش از پاچاخان جدران تا تنظیم گیلانی وآقای انوارالحق احدی كه بعداً رئیس دافغانستان بانك شد.

ـ جریان قبرس كه به همین منظور به اشتراك چند آدم جاه طلب به ریاست همایون جریر، یار وفادار وداماد گلبدین حكمتیار، ساخته شده بود.

همه ای این گروه ها به انتخاب زلمی خلیل زاد مشاور ارشد رئیس جمهورامریكا به بن آورده شده بودند. یكی از گروه های روشنفكری كشور درارتباط با نمایندۀ ملل متحد خوشباورانه هیئتی از هواداران خارج كشوری اش را به محل كنفرانس فرستاد، ولی امریكائی ها ازآن ها خواستند كه پشت سریكی ازچهارگروه فوق بنشینند. ایشان هم نپذیرفته وجلسه را ترك كردند. جلسۀ بن (آغازدموكراسی؟!)  حتی حضوریك گروه مستقل را تحمل نكرد.

واما جریان جلسه: درجریان جلسه هئیت نمایندگی های دپلماتیك ـ سیاسی  امریكا، پاكستان، ‌روسیه، ایران و … فعالیت های مداخله گرانه ای داشتند؛ توگوئی برسر تقسیم غنایم به عنوان فاتح جدل می كنند. هریك خواستار سهم بیشتر وگماشتن نمایندۀ مزدور مورد اعتمادش دركرسی ها و مقامات قدرت درافغانستان شكست خورده  می شد. هریك گروهی را ازچهار گروه متذكره زیر پوشش وحمایت خود می گرفتند.

گروه پشاور، درحاشیۀ جلسه مُرَتب زیر كار و دستورات پاكستانی ها و امریكائی ها  قرار می گرفت.

گروه قبرس كه زادۀ پلان امریكا ـ ایران بود،  از یك جهت از رهنمائی های خلیل زاد بهره می گرفت و ازسوی دیگر دپلومات های ایرانی تغذیۀ شان می كردند.

گروه سلطنت سری با اروپائی ها می جنباند و به ِاعمال نظر امریكائی ها مجبور بود.

قانونی وهیئتش هم كه درپناه امریكا از فرارگاه های شان دوباره در رأس امور قرار داده شده بودند، علی رغم وابستگی روسی ومیل شخصی قدرت طلبانه ای شان كه گاه گاهی تبارز می كرد، تن به رضا داده و درنهایت از دساتیر خلیل زاد حمایت می كردند،  قانونی وعبداله فقط برای خود چوكی های وزارت داخله و وزارت خاجه را به دست آوردند و ربانی را نادیده گرفتند.

كسی كه دراین میان هیچ نمایندۀ واقعی و نقشی نداشت مردم افغانستان بودند. وچیزی كه هرگز درنظر گرفته نمی شد منافع این مردم بود. انتخاب رئیس دولت مؤقت صحنه ای خنده آور ودرعین زمان درد انگیز بود كه بر سرنوشت كشور اشغال شده وملتی سركوب شده تحمیل می شد. ابتداء برخی ها تصور می كردند كه ربانی رئیس جمهور بماند، وجلسۀ بن صدراعظم را برگزیند، ولی بعد قرار شد كه فقط رئیس دولت مؤقت تعیین شود. اینجا بود كه انگشت بر نقطۀ حساس برهان الدین ربانی گذاشته شد. او درتلفن مخالفت خود را به بركناری اش بیان داشت، “لخضر ابراهیمی” نمایندۀ ملل متحد و یكی از كارگردانان این نمایش به همراه “فیشر” وزیر خارجۀ آلمان هرچه كوشیدند او را راضی كنند، سودی نبخشید تا این كه آقای خلیل زاد خشمگین شده و به تلفن به ربانی اخطار داد كه فوراً از به اصطلاح مقامش استعفا بدهد. بعضی از شاهدان درمحل، از زبان خلیل زاد می گویند كه اوبه ربانی گفته است “هم اكنون استعفا می دهی یا دستور بدهم تو را كف پائی بردارند.” چنین جمله ای به شوخی بیشتر شبیه است، ولی عمق تسلط امریكا را دراینجا باز گو می كند. ربانی با لندلند و ُغرُغرهای زیرلب یك مزدور، به دستور خلیل زاد سر اطاعت گذاشت و از مقام به اصطلاح ریاست جمهوری اش استعفا داد.

چیز جالب دیگر این نمایش این بود كه آقای خلیل زاد طی یك صحنه آرائی پیامی ازیك همكارسابق خود به نام “حامد كرزی” را كه درارزگان بود از طریق تلفن به سمع مجلس رساند وآن را از طریق رسانه های گروهی مثل B B C  وغیره نیز پخش كرد. مردم افغانستان هرگز “حامد كرزی” را در سطح یك شخصیت رهبری حتی دریك ولایت هم نمی شناختند. گاه گاهی هم كه درسطح محافل معینی مطرح می شد به نام پدرش “عبدالاحد كرزی” كه سناتور بود و یكی از بلی بلی گویان ظاهرشاه پادشاه سابق افغانستان، معرفی می گردید. او درحكومت مجاهدین، معین دوم وزارت خارجه تعیین شده بود، كه با شكست مجاهدین ازطالبان، به پاكستان فرار كرد و درآنجا با طالبان همراهی وهمكاری داشت. بعداً به شكل مرموزی، شاید از طریق خلیل زاد، به كمپنی های نفتی وابسته شد و با آن ها كار می كرد. با به قدرت رسیدن “بوش”، خلیل زاد با تحرك بیشتری به مسایل افغانستان برخورد می كرد، چون می خواست ابتكار تأمین امنیت را برای كشیدن پایپ لین نفت وگاز و راه ترانزیت كالا از طریق افغانستان بدست بگیرد.

 من دراینجا نمی خواهم وارد معرفی خلیل زاد كه یكی ازچهره های نفتی ـ دپلماتیك درحكومت “بوش” و یك عامل موثر مداخلات امریكا به افغانستان و منطقه است بشوم، واما خلیل زاد قبل از یورش امریكا به افغانستان دو نفررا با  دلار وامكانات امریكا به كمك CIA  جهت پیش برد سیاست هایش به افغانستان فرستاد. یكی ازاین دونفر قوماندان “عبدالحق” بود كه توسط طالبان دستگیر وكشته شد  وحال برادرانش پُستی دركابینه وحاكمیت ولایت ننگرهار را به میراث دارند. نفر دوم “حامد كرزی” بود كه توسط هلیكوپتر امریكائی به ارزگان پیاده شد، تاجبهه ای به طرفداری امریكا باز كند. هنوز چندی از حضورش درمحل نگذشته بود كه طالبان به سروقتش رسیدند. “كرزی” از طریق تلفن ستلایت كه امریكا در دسترسش قرار داده بود، از ارتش امریكا خواستار كمك فوری شد، هلیكوپتر ها و بمب افكن های امریكا به سرعت به ارزگان شتافتند و با بمباردمان طالبان، بایك عملیۀ كوماندوئی  دیسانت، “كرزی” را نجات دادند ونیروی محافظ برایش درارزگان پیاده كردند. بعد هم از طریق پخش اغراق آمیز خبرهای فتوحاتش او را مطرح كردند.

نگارنده حدود یك ماه قبل از اشغال كامل افغانستان توسط امریكا از رادیوی B B C  طی خبری شنیدم كه : “د پښتنو یو نامتو رهبر، حامدكرزی په ارزگان كی…” با شنیدن این خبر به دوستی كه دركنارم نشسته بود گفتم: امریكائی ها باز پهلوان پنبه سازی می كنند، یك آدم بی كفایت گمنام را، یك رهبر نامی پشتون ها معرفی می كنند، حتماً زیر این كاسه نیم كاسه ایست واینبار آدمك هائی مثل “كرزی” بازیگر صحنه برگزیده می شوند. آن دوست بعد از مطرح شدن “كرزی” درجلسۀ بن، همین مطلب را یاد كرد.

 قرارگزارشاتی كه ناظرین درجلسۀ بن می دادند، در رای گیری مقدماتی كه برای گماشتن رئیس دولت موقت افغانستان درجلسۀ بن صورت گرفت، كرزی دو رای برده بود. ولی خلیل زاد آن را نپذیرفته وبه همه شركت كندگان قبولاند كه كرزی را رئیس دولت مؤقت برگزینند وبعد به هركس پستی ومقامی رسید.

چنین بود كمدی پرسروصدای جلسۀ بن  كه گویا آ‎غاز پروسۀ دموكراسی و از نظر امریکائی ها پروژۀ دموكراسی درافغانستان است، كه توسط آن اشغال افغانستان رنگ به اصطلاح قانونی وتائید بین المللی گرفت.

ادامه دارد