فرستنده : آرش

                               “الگو”-  کتابی که پیشگوئی های علمی اش ثابت شد

                                            قسمت ششم

                       ا نتخاب مرگ و نا بودی یا پذیرش تجاوز

  درنتیجۀ عملكرد همین باندهای ارتجاعی تروریست، پروردۀ دست امریكا و متحدینش بود كه خلق مظلوم ما از همۀ حقوق انسانی اش محروم ساخته شد و توسط جهادی ها وطالبان تا ورای گرسنگی و فقر و تا مرز نابودی كامل سوق داده شد.

حال دیگر همه دریافته ایم كه پروژۀ طالبان، با تمام وحشت شان، زادۀ مغز و تفكرانگلیسی ـ امریكائی است كه جهت تأمین امنیت راه های ترانزیتی افغانستان به سوی آسیای مركزی و كشیدن پایپ لاین نفت و گاز از تركمنستان تا بحرهند، از طریق افغانستان سازماندهی و تأمین مالی ونظامی شد. وهمه دیدیم كه امریكائی ها، انگلیس ها و متحدین پاكستانی وعرب شان توسط این مولود وحشی خود، یعنی طالبان وهمراهان شان، چه برسر مردم ما آوردند. واقعاً آن ها مردم ما را آن چنان به تب گرفتند كه به مرگ راضی شوند. و حال محصول آن چنین است كه حضور هزاران سرباز خارجی مسلح در كشور بیگانه ناپذیر افغانستان، به استقبال عدۀ  زیادی مواجه می شود.(واینک به ادامۀ همان سیاست ها، باز امریکا توسط طالبان مزدورش خونبارترین قتل و وحشت را به راه انداخته و حتی به کشتار دختران و پسران نوباوۀ مکتبی که درهیچ قانونی مستحق کشتار نیستند، دست می زند. همزمان توسط خلیلزاد و مراجع دپلوماتیکش در واشنگتن تهدید می کند که اگر به برنامۀ مطروحۀ ما تن ندهید به زور شما را وادار می کنیم. با این حال امریکا پرستان هنوز هم ازاو می خواهند که در این کشور مظلوم بمان و به همین نیرنگ های خونین ادامه بده؟؟؟!!! – ویراستار)

اگر كسی غرض و مرضی نداشته باشد می تواند بفهمد كه امریكائی ها و متحدینشان از طریق اعمال پروژه های جهادی ـ طالب، كوشیدند غرور، رزمندگی و سلحشوری مردم ما را درهم بشكنند و آن ها را چنان در گرداب برادركشی، ظلم، فقر، ویرانی، بی دوائی و بی سرپناهی به دست جهادی ـ طالب غرق بسازند كه تا به آخرین نفس ها برسد. بعد دست غرض آلودشان را به عنوان ناجی به طرف غریق دراز كردند كه هم اكنون به استقبال اجباری بخش هائی از مردم مواجه شده اند. مردم ما به حدی از ظلم و ستم و وحشت جهادی ـ طالب ضربه خورده و خسته و بی رمق شده اند، كه درشرایط موجود حضور بیگانگان را فرصت غنیمتی برای نفس كشیدن می دانند، و می ترسند ازآن كه دوباره گرفتارستمبارگان جهادی ـ طالبی نشوند. امریكائی ها نیز، كه درست چنین هدفی را دنبال می كردند، برای تأمین اهداف سیاسی ـ اقتصادی شان این دكمۀ فشار را دردست دارند. هم اكنون لجام طالب و جهادی در دست خود شان است، و با سست و شخ كردن آن، مردم ما را تهدید می كنند كه “احتیاط كنید! اگربه تابعیت ازما تن ندهید بازهم جلو این درندگان را رها خواهیم كرد تا شما را تكه وپاره كنند.”

جالب این جاست كه این سیاست موذیانۀ امریكا را مردم ما درك كرده اند و فهم شان را به زبان خیلی ساده این طور بیان می كنند: “جلو كل این تفنگی ها و طالبان و دیگرانش به دست خود امریكائی ها است، وقتی خودشان خواستند تمام جهادی ها را توسط طالبان چنان زدند كه بسیاری شان به ایران، پاكستان، تركیه و تاجیكستان فراركردند؛ و یك عدۀ شان هم به سوراخ ها خزیده بودند. باز وقتی كه امریكائی ها خواستند طالبان را بزنند، همراه كل زورشان به كمتر از یك ماه، آن ها را تار و مار كردند؛ حال چطور نمی توانند تفنگی ها را خلع سلاح كنند؟ نمی خواهند این كار را بكنند، خودشان از موش شیرجوركردند. اگر این ها را خلع سلاح كنند و وطن آرام شود، دیگر دلیلی به حضور خود شان در افغانستان باقی نمی ماند. باید ازاین جا بروند. اما امریكائی ها نمی خواهند از این جا بروند، افغانستان را به مقاصد دیگر شان به كار دارند.”

ملت مظلوم ما، علیرغم فهم این سیاست ها، از آن جاكه نیروهای جهادی ـ طالبی را دشمن هار خود می داند و در دفاع از خود هیچ پشتوانه  و توان و بدیلی هم نمی بیند، اجبارأ برای جلوگیری از وحشت جهادی ـ طالب است كه به حضور اجنبی و به تجاوز و اشغال میهنش تن داده است. این یك نتیجۀ بد و ذلتبارتجربی است كه گناه تاریخی آن بردوش جهادی ها و طالبان است؛ و روزی به  دادگاه تاریخ حساب خواهند داد.

واما كه درهمچو جوی نیروهای مختلف سیاسی هم به قول دانشمندی “از احساسات عالیۀ … شان در برابر لذت مادی… صرفنظر می كنند.” و می كوشند سرخورده گی های گذشتۀ شان را با موضع گیری ها و برآمد های بی ریخت و بی قواره جبران كنند و درحسرت رسیدن به آب ونان مساعد تری،  آب دهن بعضی ها جاری است. برخی ها هم متاسفانه در توجیه شرایط موجود تا آنجا پیش می روند كه تو گوئی بانمك پروردگان خوان امپریالیسم طرف هستی.

بازهم این مردم هستند كه پیشتازتر ازسیاست فهمان دانشمند نما، درفرصت های مناسب و مساعد به زبان طنز و شوخی هم كه شده احساس خود را بیان می كنند وحضور خارجی ها را دركشور خود تجاوز واشغال می خوانند. دراین جا به فكاهیی اشاره می كنیم كه دراین رابطه و بیان احساسات خود مردم ساخته اند.

 “می گویند شاه شجاع و ببرك روزی در دوزخ باهم صحبت می كردند، شاه شجاع گفت: كارمل صاحب! مه یك انگلیسه  به وطن آوردم و تو یك شوروی را، روزگار ما به اینجا كشید. باش این قندهاری بچه (كرزی) كه سی كشور را آورده، روزش به كجا خواهد كشید.”

از شنیدن این حرف ها انسان به فهم عمیق مردم از قضایا پی می برد و مطمئن می شود كه مردم می دانند كه كشورشان اشغال شده، و این بار نه یك كشور، كه 30 كشور به رهبری امریكا به آن تجاوز كرده اند. ولی توان رویاروئی با آن را هم اكنون درخود نمی بینند، كه آن هم توسط امریكا و متحدین شان با اعمال پروژه های جهادی ـ طالبی و تحمیل  زور و شكنجۀ بی حد و حصر بر مردم، تضعیف شده است.

ادامه دارد