بامداد

افغانستان  باطلاقی برای  استعمارگران کهن ونوین بوده است

ششم جدی روزتجاوز گستاخانه و بدفرجام روس رهزن  به سرزمین واستقلال کشور ماست! هر چند دقیق چهل سال  از آن روز می گذرد،و افغانستان شاهد تجاوزات گسترده تر وغمبار تر از آن، از آدرس های دیگر گردیده، اما آن روز سیاه را تاریخ ومردم ما به عنوان آغاز بدبختی وسیاه روزی شان هرگز از یاد نبرده ونمی برند.

این روز سیاه درتاریخ کشورما، نقطۀ عطفی می باشد، که نمی توان حوادث دردناک وناگوار بعدی را، بی ارتباط با آن دانست و از پیامد های شوم  آن ساده لوحانه چشم پوشی کرد.

 تجاوز شش جدی تأثیرات بسیار عمیق در راستای تضعیف  وآسیب پذیری  بعدی جامعه ما داشته است!

 همانطوری که یک جسم مبتلا به مرض وضعیف، مساعد به حملۀ میکروب ها و ویروس های دیگر می گردد،افغانستان  نیز بعد از تجاوز سوسیال امپریالیسم روس، که همه سیستم سنتی وآن«بارویی» بلند  ارزش هایش  به تدریج  به اثرحوادث ناگوار ناشی از تجاوز روس فروریخت، وبعد آن دروازۀ این دژتسخیرناپذیر، برخلاف خواست ملت ما به روی اشغالگران مختلف باز گردید. تا امروز آنچه برملت ما می گذرد، معلول همان علت یعنی تجاوزششم جدی روس است، که باعث تحریک و رقابت های استعماری ابر قدرت ها در دوران جنگ سرد شد، وکشور ما را به نقطه وعرصۀ تصادم و زور آزمایی  ابر قدرت ها مبدل کرد که تا امروز ادامه یافته است .

درششم جدی ۱۳۵۸ قوای اشغالگر سوسیال امپریالیسم روس، به خاطر تطبیق برنامه های استعماری ورویای دیرین اشغالگرانه اش، وحمایت از باند وطن فروش خلق و پرچم بمثابه ابزار استعماری اش، که زیر رگبارخشم مردم ما قرار گرفته بودند ازهوا و زمین برافغانستان وحشیانه هجوم آورد.

باند خلق وپرچم در مجموع از سال ۱۳۴۳ بردگی بی چون و چرای سوسیال امپریالیسم روس را پذیرفته بودند، وهمه سران این باند وطن فروش خدمتگذاران سرسپردۀ روس رهزن ودر خدمت برنامه های استعماری آن قرار داشتند. سوسیال امپریالیسم روس در شش جدی سفله ی رسواتر (ببرک کارمل) را به جای سفاک خون ریز خود(حفیظ اله امین) به چاکری نوین برگزید وقلاده زد ومانند شاه شجاع، او را سوار بر توپ وتانک از مسکو تا کابل با وقاحت بی مانند حمل وتاج خون آلود ننگ بردگی را با تردستی حیرت انگیز، از نعش امین جلاد که هنوز هجای زوزۀ «هورا» به پاس دوستی افغان – شوروی درگلویش ناتمام مانده بود، ربود وبرسرتزارمل نهاد.

ببرک بی حیاء این خفت وبردگی را با بی شرمی تام مانند روسپیان هرزه “مرحلۀ نوین” انقلاب ثور عف زد وهمه جنایات روس رهزن را که از کودتای ثور ۱۳۵۷ تا آن زمان در افغانستان  صورت گرفته بود  وحفیظ الله امین بمثابه برده ی بی ارادۀ روس، فقط نقش مجری آن را داشت، همه را به گردن امین انداخت. گویی این همه خون ریزی و وحشیگری امین بدون اجازۀ بادار روسی اش صورت گرفته باشد. درحالیکه هیچ یک از سران باند خلق و پرچم بدون اشاره وتأیید روس  کوچکترین کاری را انجام نمی دادند.

روس اشغالگر درتجاوز به افغانستان، توانمندی های استعماری خود را  محاسبه کرده بود، اما ویژه گی های برازنده ومختص مردم ما را که درعشق به آزادی شهرۀ آفاق اند، و آزادی، مذهب مردمان این خطه می باشد را در محاسبات استعماری اش نیاورده بود. این محاسبۀ غلط، سرمتجاوزان روسی را بعد از تجاوزشان به افغانستان  به شدت تمام به صخرۀ واقعیت مواجه کرد. به همین اساس بود که بعد ها سردمداران کرملین با خفت وسرافگندگی اذعان داشتند که سخت دچاراشتباه شده اند که به آشیان عقابان بلند پرواز ومغرور دست درازی ابلهانه کرده اند. مردم ما با دستان خالی ، اما با ایمان خلل ناپذیروخارایین  به آزادی، درجهت دفاع از میهن شان کران تاکران این مرزوبوم  را در زیر پای خوکان روسی به مجمر سوزان مبدل کردند. در یک نبرد کاملاً نابرابر که نزدیک به یک دهه طول کشید، سرانجام  سلاح عشق و ایمان به آزادی، دربرابر مدرن ترین ومهیب ترین سلاح آن زمان روس پیروز گردید و خرس قطبی را ناگزیر ومجبور به فرار کرد.

روس ها شرم سارانه در۲۶ دلوسال ۱۳۶۷ افغانستان را ترک کردند، اما تا این مدت فجایع نابخشودنی را انجام دادند. روس ها درتبانی با باند وطنفروش خلق وپرچم برعلاوۀ این که دو میلیون انسان این سر زمین را در جنگ کشتند، اشخاص دانشمند وانقلابی را که ظرفیت سازماندهی مردم درجنگ آزادیبخش را داشتند نیز بازداشت و از بین بردند.

روس ها زمانی از افغانستان خارج شدند، که رهبران سترگ انقلابی کشور ما را از تیغ کشیدند ورهبری جنبش مقاومت مردم ما به دست مرتجعین افتاده بود وبه سمت تأمین منافع استعمار غرب سوق داده می شد. غرب  در این راستا هزینۀ هنگفتی کرده بود. آخرین رژیم دست نشاندۀ روس بعد از سه سال تکاپوی بیهوده درسال ۱۳۷۱ سقوط کرد، وسرنوشت مردم حرمان کشیدۀ ما، از چنگال نوکران روس به دست بردگان غرب افتاد.

بعد از آن باند های اخوانی برای تصاحب قدرت به جان هم افتادند وقانون جنگل را برافغانستان جاری کردند. تک خال نشانه های آبادی که از جنگ روس بجا مانده بود، آن را نیز به ویرانه مبدل کردند، و ده ها هزار انسان بیگناه این سر زمین را طعمۀ جنگ های جاه طلبانۀ خود نمودند. درهمین زمان بود که این باند های وطن فروش تعصبات قومی را به اوج آن رساندند وبه طور علنی به آن دامن زدند وبه نسل کشی آشکارا مبادرت ورزیدند.”شپش فروشی،رقص مرده،تماشای ولادت زنان بار دار درعین زایمان، میخ زدن بر سر مردم …”، از جمله ابداعات آنها بود که برسراشخاص مربوط اقوام یک دیگر حین عبور از جغرافیای تحت کنترول شان، که بدست شان می افتاد در آن زمان عملی کردند، و تاریخ این عملکرد شنیع احزاب اخوانی را که برای وجدان انسان قابل تحمل نیست درخود ثبت کرده است. این وطن فروشان که ظرفیت ایجاد حکومت را نداشتند و به دستور باداران شان عمل می کردند، زمینۀ تجاوز امریکا  به افغانستان را فراهم کردند. امریکا با ایجاد نیروی جاده صاف کن(گروه طالبان) بهانه ای تجاوز برای خود را ساخت وبه بهانه ای گرفتن انتقام از حادثۀ یازدهم سپتمبر از بن لادن، که از سوی امریکا متهم به طرح حمله ی تروریستی یازدهم سپتمبر بود وطالبان او را پناه داده بودند، به افغانستانی که ارزش های مادی و معنوی آن را  روس های رهزن وپادوان بومی شان درطی چهارده سال و گروه های جهول اخوانی اجیر غرب، بخصوص اجیران امریکا، عمداً از بین برده بودند، بدون هیچگونه نگرانی به افغانستان تجاوز کرد. افغانستان با دادن چند میلیون شهید، وتخریب همه نهاد های آن در جهت حصول آزادی واستقلال خود از زیر سیطرۀ استعماری روس به زیر سیطرۀ امریکا درآمد، وهجده سال میشود که در این گرداب برای نجات دست پا میزند. هرچند تجاوز امریکا، نیز بی پاسخ نمانده است، اما به علت تسلط دوامدار ارتجاع در رهبری جنگ ، خون های ریخته شده ی  مردم ما  در راه آزادی هنوز هم به هدر می رود ، و به هیچ وجه آزادی واقعی و دموکراسی مردمی را از جنگ جاری نیزنمی توان انتظار داشت.

شعار آزادی ملی درکشور ما پرجاذبه ترین ودلکش ترین شعار است. در چهار دهۀ اخیر مرتجع ترین ووطن فروش ترین گروه ها که به آزادی ملی ودموکراسی واقعی هیچ باوری ندارند، برای کشاندن مردم ما که عاشقان صادق آزادی اند به صف خود از این شعار، عوامفریبانه استفاده کرده اند، اما در عمل به آن باور ندارند . با این شناخت چشم انتظار ماندن به جنگ جاری که به وابستگی  وختم اشغال اقدامی بکند، انتظاربی جا وساده لوحانه است. نیروهای ملی و انقلابی به علت از دست دادن رهبران شان وتلفات سنگین که در زمان حاکمیت باند خلق وپرچم به آنها وارد گردید، واز سوی دیگر ارتجاع هار اخوانی جبهات آن ها را در تبانی با روس ها مورد تهاجمات سبعانه ای خود قرار دادند وجمع کثیری را جاودانه کردند. به این علت نیروهای انقلابی دربیحالی وپراکندگی تأسفباری قرار دارند. سوگمندانه  باید یاد آورشد که اشغالگران ونیرو های رجعتگرا از این وضعیت در راستای تطبیق برنامه های شان استفاده می نمایند. تا زمانی که درجهت ایجاد یک تشکیل واقعاً انقلابی اقدامات مؤثر صورت نگیرد، کشور در اشغال استعمار و زیرحاکمیت ارتجاع باقی خواهند ماند.

مرگ ونفرین برکلیه اشغالگران و ایادی  بومی شان!

ملت آزادیخواه  ما به هر قیمتی سرانجام آزادی ملی اش را بدست می آورد !

فاصله ی چندانی تا برپایی جشن آزادی نمانده است!

امپریالیسم اشغالگر امریکا سرانجام با سرنوشت سوسیال امپریالیسم روس مواجه شدنیست!

یا مرگ یا آزادی!