اثری از انجینیرشیر”آهنگر”

ازهستی ای که رهبر درآن رشد کرد

تا

رهبری که بر تکامل هستی اثر نهاد

قسمت چهارم ونهائی

با الهام از رهبر چه باید کرد؟

 امپریالیست ها و استعمارگران از مدت هااست که از سیاست فشار و جذب سود برده اند. هرگاه جناح امپریالیستی درنتیجۀ فشارهائی درکشور معینی به عکس العمل مواجه شده است، جناح دیگر امپریالیستی با مکیاژ دایۀ مهربان تر از مادر برای جذب آن کشور و ملت عصیانگر پای به میدان نهاده است و با عرضه کردن مقداری امکانات، در تقابل با رقیبش، این کشور عصیانگر را در سیطرۀ خود کشیده است و بعدها همان کرده است که سلف ماقبلش. ما نمونه هائی ازاین تراژیدی های تاریخ را درکشورهای مختلف دنیا شاهدیم، که هرگاه دریکی از کشورهای مستعمره، جنبش ضد امپریالیسم امریکا و متحدینش اوج گرفته است، سوسیال امپریالیسم روس و متحدینش چون دایۀ مهربان تر از مادر، خویشتن را حامی و مدافع خواست های برحق و طرفدار جنبش آزادی خواهانۀ خلق بپا خاستۀ آن کشور جلوه داده و با گسیل کمک ها به تدریج آن جنبش نوپای، و بالاتر، آن کشور انقلابی ای را که در آستانۀ آزادی اش بوده، به دام وابستگی خود کشاندند. نمونۀ درد انگیز آن ویتنام و… . و بالعکس هرگاه درکشوری جنبش استقلال طلبانۀ ضد روسی پای به میدان نهاده وملتی با رشادت و خود گذری برای درهم شکستن سیطرۀ روس کمربسته است، امپریالیسم امریکا و متحدینش قیافۀ قیم دلسوز وهمنوا با این جنبش را به خود گرفته وخویشتن را منادی آزادی، وحتی مدافعان دین ومذهب آن کشور وملت جلوه داده اند، تا با نفوذ درآن، سیطرۀ خود را برآن بگسترند. نمونۀ جانگذاز آن افغانستان بلا کشیده است.

بدین اساس جنبش ها و نیروهای ضد امپریالیستی همیشه در نبرد با امپریالیسم می بایست یک جهت را که دشمن عمده و متجاوز مستقیم است زیر ضربت می گرفتند و الزاماً با جهت دیگر (که چهرۀ مدافع  شان را گرفته است) مدارا می کردند. که این خود درصفوف نیروهای ضد امپریالیستی دو گانگی و تضاد به وجود می آورد و این جنبش مترقی را تضعیف می کرد.

ولی اکنون که تجربۀ افغانستان وخلیج فارس چهرۀ کریه هر دو جناح امپریالیستی را رسوای رسوا ساخته و تبانی این دو بلوک آن ها را به حیث یک سیستم واحد در تقابل جنبش ها و خلق های آزادی خواه جهان قرار داده است، دیگر هیچ الزامی نیست که جنبش های ضد امپریالیستی درسطح جهان با هدفی واحد و با شعارمشترک “مرگ برامپریالیسم جنگ طلب جهانی” بسیج ومتحد نشوند. به نظر ما یکی از بزرگ ترین دستاوردهای دهۀ اخیر قرن بیستم، قطب بندی مشخص جهان به دو اردوگاه امپریالیستی وضد امپریالیستی است. تکامل سریع اوضاع دراین دهه به وضوح کشورهای امپریالیستی و سگ های قوله کش شان را دریک قطب و خلق های ستم کش و دربند را در قطب مقابل آن جابجا کرده است وهیچ گونه وسواسی برای تشخیص “امپریالیسم متجاوز تر” و”شرورتر” ویا “ضعیف تر” و”کم خطر تر” باقی نگذاشته است. امروز همه شاهدیم که سیستم جهانی امپریالیستی – اعم از روس ومتحدینش و امریکا و متحدینش – موج خون جاری ساخته اند و بر هر حرکت و فریاد مخالفان شان همدست می تازند وآن را به خون می کشانند.

ازنظرما مساعدترین شرایط وحدت کلیه نیروهای امپریالیستی درجهان هم اکنون بدست آمده است؛ و لذا ما نیز باید همه بکوشیم تا یک جبهۀ وسیع ضد امپریالیستی را از کلیه نیروهای ضد هردو بلوک امپریالیستی به وجود آوریم و با ایجاد تفاهم و طرح یک برنامۀ مشترک، یک مبارزۀ وسیع را علیه امپریالیسم خونخوار جهانی درسراسر گیتی سازماندهی کنیم.

درکشور ما نیز دیگر جائی برای تشویش آن ها که گمان می کردند امریکا ومتحدینش دست کمی از روس ها دارند، باقی نمانده است. هم اکنون بار دیگر ثابت شد که روس و امریکا و یاران شان سروته یک کرباس اند وکلیه نیروهای ملی – دموکراتیک، ضد استعمار و وطندوست باید دریک جبهۀ مشترک ضد امپریالیستی – از هر قماشی که باشد – گردهم آیند و با طرح یک برنامۀ جامع الاطراف از طریق بحث و مفاهمه واحترام به عقاید و افکار یکدیگر، به دور محور “آزادی کامل افغانستان و تحقق عدالت اجتماعی وحق دادن به حضور و رای مردم در تعیین سرنوشت شان”، به معضلات تباه کن موجود خاتمه دهند و دست ابرقدرت ها و متحدین منطقه ای وغلامان بومی شان را از سر ملت به خون تپیده و میهن ویران شدۀ خود کوتاه سازند. ما شرایط موجود را مساعد ترین شرایط مبارزۀ ضد امپریالیستی و ایجاد یک جبهۀ متحد کلیه نیروهای غیر وابستۀ ملی – مذهبی می دانیم. چه همچنان که شکست مفتضحانۀ روس و مزدورانش را همه دیدند، شکست رسوای امریکا وغلامانش نیز اظهرمن الشمس است. هم اکنون به همان شدتی که مردم ما از مزدوران روس متنفرند، از امیران پشاور نشین نیز نفرت دارند و درد و رنج دست اندازی دیگران را هم بی حد کشیده اند.

لذا رسالت نجات کشور و مردم بلاکشیدۀ آن از رنج و جنگ خانمانسوز این دونیروی مزدور اجانب، برعهدۀ نیروهای مستقل ملی است که باید آن را مسئولانه وجرئت مندانه به انجام رسانند.

واین همان چیزی است که شهید رهبر حیاتش را وقف آن کرده بود ودر اثبات وتحقق آن خون پاکش را نثار کرد.

 سازمان ما که از نخستین اعلامیۀ اعلام وجودش هشدار داده بود که باید دقت شود که کشور ما به نجات از چنگال خرس قطبی روس به دهان خون آلود امپریالیسم دیگری نیافتد، و تاهمین اکنون نیز بر اساس همین اصل، لحظه ای از افشای سیاست های خانه خراب کن هردو جناح – هم روس وعمالش و هم امریکا وعمالش – غافل نبوده و با ارائۀ “مشی مستقل ملی” اش بدیل انقلابی خویش را نیز مطرح نموده بود؛ اکنون افتخار دارد که به چشم سر می بیند که خون های ریخته شدۀ بهترین رهبران و رهروانش به ثمر نشسته و امروز جهان فریاد او را که “نه روس وعمالش و نه امریکا و متحدینش، بلکه کشور مستقل، شگوفا و مترقی” می شنود و درک می کند وآن را سر لوحۀ کلیه جنبش های آزادیبخش باید بسازد. علاوتأ، ما به خود می بالیم که امروز دیگر درهر کوچه و برزنی با هر افغانی که در داخل و خارج کشور برخورد کنی این سیاست “ساما” را زمزمه می کند که:

“نه عمال روس ونه هم عمال امریکا، باید یک نیروی مستقل زمام امور را به دست بگیرد”. مگر با این همه بی امکاناتی و ضربتی که سازمان متحمل شده و در متن چنین هیاهوی ابرقدرت ها، پیروزیی بالاتر از این مقدور است که چنین سازمانی، بدون تکیه بر هیچ منبع خارجی، توانسته است سیاست و شعارش را همه جاگیر بسازد؟

به کلیه سامائی ها آژیر می دهیم که مساعد تر ازاین فرصتی برای گسترش و تعمیق سیاست مان نداشته ایم. هم اکنون نغارۀ رسوائی وابستگان به بیگانه – اعم از روسی، امریکائی، عربی، منطقه ای – در کوچه و بازار و شهر و روستای میهن و در خارج، در کمپ ها و در بازارهای پاکستان، ایران و کشور های  دیگر به صدا درآمده و دیگر هیچ نیروئی را یارای آن نیست که این مفاسد اجتماعی را از سقوط کامل نجات دهد. در هرکجا که هستید، در داخل و خارج، فشرده و با ایمان کامل، دست های تان را صادقانه در دست کلیه عناصر و نیروهای پاک وغیر وابستۀ ملی – مذهبی بگذارید وبا افشای هرچه بیشتر ورشکسته گان مزدور، مردم تان را از دام های گستردۀ این اهرمنان برهانید و با توده های مردم درآمیزید و راه وآیندۀ روشن را برای شان بنمایانید تا خود بتوانند با دید روشن و اطمینان خاطر در تعیین آیندۀ شان سهیم شوند.

 ما هم اکنون خلای حضور رهبر را به شدت احساس می کنیم که اوچگونه همچو روزی را پیش بین بود و چسان خود می توانست محور بسیج عوامل مثبتۀ موجود شود.

ولی به هر حال، برای بزرگداشت او چیزی بهتر ازآن نیست که در تحقق آرمان بزرگش با صفوف فشرده و بی هراس به پیش بشتابیم و با همسوئی و ترکیب تمام ظرفیت ها، جای او را پر کنیم و یاد او را زنده نگهداریم.

درود برروان پاک رهبر!

یا  مرگ   یا   آزادی!

باز تایپ از “ندای آزادی” – شمارۀ یازدهم(ویژه نامۀ رهبر)، دورۀ چهارم، سال یازدهم، دلو ۱۳۶۹ش (۲۷جنوری۱۹۹۱ م).