سکینه روشنگر

اثرات شوم “دموکراسی” امریکائی بر زنان افغانستان

وقتی سخن از وضعیت زنان در جوامع عقب مانده می شود، بیشتر محور بحث روی ستمگری های فرهنگ عقب مانده، اثرات دین، رسم و رواج ها و… بوده که برتشدید این ستمگری می افزاید و آن ها را برجسته می سازد.

هیچ تردیدی نمی توان کرد که فرهنگ های عقب مانده در جوامع شرقی با اثرات دین و مذهب و رسم و رواج های بیجا و خرافات ناشی از آن، به عنوان اصل و اساس، ستم و ستمگری را بر گردۀ زنان این کشورها تحمیل کرده  و می کند؛ که ما همه روزه در اکثر نشرات صوتی و تصویری و روزنامه ها و مجلات، رخ داد های ستمگرانه و حتی وحشیانۀ را که با انگیزه های مختلف انجام می شود، می شنویم و می خوانیم.

 اما آنچه هرگز در لابلای این نشرات، و حتی سخنرانی های منابعی که خود را مدافع حقوق زن می دانند، نمی توان یافت، اثرات سوء و ظالمانۀ تجاوزات و دست درازی های کشورها و ملل به اصطلاح دموکرات و متمدن است که برای تامین منافع خود به کشورهای عقب مانده، زیر نام های مختلف لشکر کشی می کنند و به تمام مردم این جوامع، منجمله بر زنان مظلوم  این کشورها، ستم را چند برابر می کنند و بر شدت ستمگری ها می افزایند.

کشورهای متجاوز با طرح واژۀ “دموکراسی” به عنوان یک “پروژه” (و نه یک پروسۀ طبیعی در جوامع مستعمره) و با ارائۀ راه کارهای ناسالمی که دور از شناخت فرهنگی و اقتصادی و طبقاتی این جوامع است، با خیال خام ادعا می کنند که گویا یکشبه جامعه را دگرگون می کنند ومردمان این سرزمین ها، و بخصوص زنان، را از تمامی مزایای “دموکراسی” شان بهره مند می سازند؟! در حالی که دموکراسی(البته که ماهیت طبقاتی دارد) یک پروسۀ است که باید زیرساخت های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن در درون جامعه به وجود آمده باشد تا بتوان ازآن بهرۀ سالم گرفت. نه اینکه آن را به مثابه یک پروژه با توپ وتانک و سرباز مسلح صادرکرد و تحمیلش نمود.

سال های پیش جارزدن واژۀ دموکراسی در افغانستان با ساز و سرنا انجام شد، ولی درکجای این کشور به راستی پیاده شد و کارآئی داشت، تا هنوز معلوم نیست. فقط ما،  روز تا روز، به طور فزایندۀ شاهد رنج و ستم بر مردمان این سرزمین هستیم.

ایالات متحد امریکا و اتحادیۀ اروپا با پیمان ناتو، زیر نام مبارزه با تروریسم، در هفتم اکتوبر 2001 م به افغانستان تجاوز کرده و آن کشور را از زمین و هوا زیر بمباردمان وحشیانه گرفتند و هزاران انسان بی گناه را کشتند. پس ازآن نیز بدنام ترین تروریست های فراری درحال مرگ و یا همان فوندامنتالیست های اسلامی را از گوشه گوشۀ جهان و از سوراخ سوراخ کشورما بیرون کشیده مسلح ساختند و بر کرسی های قدرت ملکی ونظامی افغانستان نشاندند. این وحشیان شکست خورده وعقده مند، به حمایت امریکا و اروپا و به زور اسلحه و باعقب مانده ترین افکار قرون وسطائی شان، بدترین ستم ها را برمردم، وبه ویژه برزنان روا داشتند، که درنتیجه روزتا روز آمار خودکشی و خودسوزی زنان درکشور بالا رفت و با صدور دموکراسی امریکائی، افغانستان را به جهنمی برای زنان کشور بدل نمودند.

آن ها اختلافات وتعصبات قومی، قبیله ای، زبانی و مذهبی را به حدی دامن زدند که تشدید تفرقه و نفاق بین مردم و اثرات خانمانسوز ناشی از آن، دیگراز مرز مردمان بیسواد و نا آگاه خارج شده و به مکاتب و دانشگاه ها راه یافت. زنان و دختران جوان نیز قربانیان این تعصبات و اختلافات گشته اند.

زمینه های این همه نابسامانی این چنین متبارزند:    

1- زمینۀ سیاسی: ساختن دولت موقتی برای افغانستان با همکاری سازمان ملل متحد در سال 2001 م در شهر بن آلمان، از عدۀ از جنگسالاران و رهبران احزاب جهادی و عدۀ از تکنوکرات های غرب زده که جز به منافع خود به هیچ چیز دیگری نمی اندیشند و کشور را به قتلگاه و ویرانه بدل کرده اند.

بدین ترتیب به قدرت رسیدن دوبارۀ جنگسالاران تاریخ زده که در زمان حاکمیت شان، سینۀ زنان را بریدند، زنان باردار را درمحضر عام به زایمان مجبور ساختند، زنان را از ادارات و محل کار بیرون راندند و… که هنوز مردم جنایات و خشونت های شان را برنزدیکان و حتی فرزندان شان ازیاد نبرده بودند. هنوز خون های ریخته شدۀ عزیزان شان که قربانی جنگ های گروهی و فرقه ای و قومی و حزبی این جنایتکاران به قدرت رسیده توسط غرب شده بودند، نخشکیده بود. این بار باز با بوق و کرنای دموکراسی، همه دوباره بر اریکۀ قدرت تکیه زدند، که متاسفانه اکثریت شان نه تنها بوئی از واژۀ دموکراسی نمی بردند و یا به آن باور نداشتند، بلکه آن را مترادف کفر وضد شریعت شان می دانستند. حال شما تصورکنید با اینچنین حاکمان ضد دموکراتی، امریکا و اروپا چه دموکراسی را برای زنان عرضه می کنند؟؟؟

2- در زمینه اقتصادی: درطی این هفده سال گذشته، ملیاردها دلار به افغانستان سرازیر شد که گویا این کشور ویران شده و جنگ زده باز سازی شود. همچنان که گفته آمدیم، عدۀ از نیروهای غرب زده و لیبرال که زمانی در اروپا و یا امریکا زندگی و یا تحصیل کرده بودند، برای گرفتن امتیازاتی چشم به بازسازی افغانستان دوخته بودند، و ازطرفی هم روابط این حاکمان، طی پروسۀ  قوم بازی ها و خویش خوری ها به قدرت رسیدند و با همکاری به اصطلاح جامعۀ جهانی، قسمت زیادی از این پول های باد آورده در دست این عده متمرکز شد. قسمتی ازاین پول ها، طبق قراردادها، دوباره به حساب های شخصی عده ای خارجی و داخلی دربانک های خارج از کشور سرازیرشد. و عده ای هم به نام (ان جی او) مراکزی برای چپاول “قانونی” در زمینه های مختلف بازکردند تا ازآن پول مقداری صاحب شوند. عدۀ از آن ها، نه پلانی برای کار در دست داشتند و نه توانائی پیشبرد کارها را، زیرا تحصیلات لازم و آگاهی کافی برای پیشبرد امور را نداشتند. لذا آن ها برای راه اندازی حد اقل کار، نیاز به پرسونل داشتند. زیرتأثیر تبلیغات واعلانات حاصل “دموکراسی”، بسیاری از دختران و پسران جوان وتحصیلکرده و با سواد، و یا حتی نیمه سواد، استخدام این پروژه ها شدند و هم عده ای از جوانان دختر ویا پسر در ادارات دولتی شروع به کار نمودند. تا اینجای کار، ظاهر مثبت دارد. اما بار منفی آن کجاست؟ اولاً به خاطر مقرارت سخت و ظالمانۀ حاکم درجامعه و پوشیدن سرتاپای زنان و جدائی کامل مرد و زن، درنتیجۀ فقر جنسی که در جامعه بیداد می کرد، عده ای از مردان صاحب کار با دیدن روی زنان، با چشمان حیرت زده، آن ها را می بلعیدند و به جای کار وصلاحیت واهلیت کاری، فقط ازتمایل جنسی شان با آن ها صحبت می کردند و درصورت پذیرش میل شان، وعدۀ باغ های سبز وسرخ برای شان می دادند. این روند تعداد زیادی را به فحشا و بداخلاقی کشاند. که این اولین مشکل به اصطلاح  “دموکراسی” با زنان بود.

از طرف دیگر در اسلام اجازه داده شده که مردها به طور رسمی چهار زن حق داشته باشند. هم اکنون تقریباً همۀ جهادی های به قدرت رسیده توسط دموکراسی امریکائی – اروپائی، که در فکر وعمل خود عین طالبان هستند، درافغانستان با تأئید اربابان “دموکرات” امریکائی- اروپائی شان، به سیستم صدراسلام و امپراطوری های پس ازآن، با گرفتن چندین زن برای شان، “حرم سراهای” فرعونی ساخته اند. آن ها برای این که مدرن معرفی شوند، دختران دانشجو و دانش آموز خوشگل و خوش صورت را یا به پرداخت پول به خانواده های محتاج شان، ویا به زور اسلحه وادار به ازدواج می کنند، و نه یکی، بلکه چندین تا از این ماهرویان را در “حرم سرای” شان، فقط برای بهره گیری جنسی زندانی می سازند. به طور مثال محقق معاون رئیس اجرائی، از پشت تریبیون دولتی افتخار به چهار زن داشتن خود می کند. و یکی از زنانش در مصاحبۀ رسمی در تلویزیون، خود را به افتخار، زن سوم وی معرفی می نماید و چنین وانمود می کنند که مرد حق دارد چندین زن داشته باشد.  جالب اینجاست که دیگر امریکا و اروپای منادی “دموکراسی” و حقوق زن، حرفی از حقوق بشر و حقوق زن نمی زنند، چون منافع پست شان با منافع این بنیادگرایان ضد زن و ضد بشر پیوند خورده است. 

هم اکنون که ارتش و دستگاه های جاسوسی امریکا به کمک اروپا، بر سرتاسر افغانستان مسلط هستند و جهان را به انتقال “دموکراسی” درافغانستان اغفال می کنند، هر روز سر وصدای بینی بریدن، گوش بریدن، با تبرتکه تکه کردن، شلاق زدن وسنگسارکردن زنان، گوش همه را کرکرده و تقریباً روزی نیست که از این فجایع درافغانستان اتفاق نیافتد، حاکمان امریکائی – اروپائی متجاوز به افغانستان برای خاک به چشم مردم زدن، نمایشات دروغینی از گویا آزادی زنان درافغانستان به تلویزیون ها و ستیژهای شان عرضه می کنند تا بیدادگری خود و متحدان بنیادگرای بومی شان را بپوشانند. مثلاً چند زن جیره خوار و عروسک های دست آموزشان را در کرسی ها نشانده، آنها را مثل عروسک خیمه شببازی به “انتخابات” می کشانند و یا به محافل می برند که طوطی وار و با دیده درائی حرف اربابان شان را تکرار کنند و نمایش دموکراسی بدهند. واقعیت اینست که هم اکنون افغانستان زیر سیطرۀ امریکا و اروپا و حاکمیت دست نشاندۀ آن ها، به جهنم سوزانی برای مردم مظلوم آن کشور بدل شده است.  ترور، وحشت، فقر، اعتیاد، بیکاری، زن ستیزی، دکتاتوری دینی، ستم طبقاتی و… دراین کشور بیداد می کند و اگر امکانی به کسی میسرشود، هر لحظه مردم ازآن فرار می کنند، که نمونه اش را با سیل مهاجرانش درکشورهای همجوار و اروپا و… شاهد هستید.

شاید به ذهن برخی بیاید که این طالبان هستند که ظلم وانتحار می کنند. آری! طالبان نیز بار این وحشت را دوچندان ساخته اند. ولی همینجا باید متذکر شوم که طالبان نیز پروژۀ ساختۀ دست امریکا وانگلیس به کمک عربستان سعودی و پاکستان است که تربیت و مسلح شده و می شوند و به افغانستان جهت ویرانگری و ترور گسیل شده و می شوند. شما به زودی شاهد دوباره به قدرت سهیم ساختن همین طالبان، توسط امریکا خواهید بود. طالبان ابزاری ساخته شده اند که متناسب با منافع امریکا، گاهی به جنگ و ترور و انتحار و گاهی بر اریکۀ قدرت کشیده می شوند.

هم اکنون همین جهادی های حاکم وهمدست امریکا در ولایات مختلف افغانستان، زنان و دخترانی را که تن به ازدواج اجباری با آن ها و یا اقارب شان ندهند، به اتهام های واهی و به قول خودشان طبق احکام اسلام، آن ها را درمحضر عام شلاق می زنند و یا سنگسارمی نمایند و نیروهای امریکائی و اروپائی مستقر در منطقه، بدون کوچکترین اعتراضی، آن را نظاره می کنند. نمونه های آن قتل فرخنده ها، تبسمها و ده ها زن دیگر که پیش چشم نیروهای امریکائی – اروپائی سنگسار شدند.

نکتۀ دیگری که قابل ذکر است: غربی ها با مصرفی ساختن و تجملی ساختن جوامع مستعمرۀ شان به مردم، وبه ویژه به جوانان، احتیاج کاذب ایجاد می کنند و بعد آن ها را وادار می کنند که برای رفع این احتیاجات تجملی، تن به کارهای پست بدهند. متاسفانه فقر اقتصادی و سرازیرشدن تولیدات تجملی درکشور اشغال شده و بدون کنترول ما، زمینۀ رشد فحشا را وسعت داده است.

استخدام زنان و دختران جوانی که باید برای بدست آوردن لقمۀ نانی به خانوادۀ فقیر شان کارکنند، در پایگاه های نظامی ارتش های امریکا و اروپا، بر دامنۀ تجاوز و فحشا افزوده است؛ واین از پرابلم های ویژۀ مستعمرات است که استعمارگران برآن تحمیل می کنند.  

در حال حاضر بسیاری از زنان در افغانستان از ترس آدم ربائی  جنایتکاران بنیادگرا و سربازان خارجی، هنوز که هنوز است خود را می پوشانند و خود سانسوری می کنند وحاضر نیستند برقع را از سر خود بردارند. به قول خود شان دراین جامعۀ ضد زن وحاکمیت نیروهای زن ستیز، این چادر برایشان احساس حد اقل امنیت را می دهد و گویا خود را در زیر آن از خطرات و تعرضات محفوظ می نمایند. این ها و هزاران مورد دیگر ستمگری بر زنان در کشور ما افغانستان با حضور و حمایت نیروهای تجاوزگر امریکائی- اروپائی که به دروغ دم از “دموکراسی” و دفاع از حقوق بشر و حقوق زنان می زنند، تحمیل می شود و متأسفانه تحت تأثیر جو تبلیغاتی متجاوزان حاکم برکشور، کسی ازآن یاد نمی کند.

پس بیایید همه با هم علیه این بیداد و زن ستیزی امپریالیسم و ارتجاع فریاد کنیم.