ارسالی گروه کمونیست‌های انقلابی سنتزنوین کمونیسم در ایران

آیات شیطانی از درون گندابِ جمهوری اسلامی  سروده می‌شود!

راهکار “فروپاشی از درون” جمهوری اسلامی از سوی کدامین نیرو و برای چه در شرایط کنونی ارائه‌ شده است؟ 

در زیر لینک صحبت‌های صادق زیباکلام در اینستاگرام است،که به‌سختی می‌توان حقایقی در آن یافت و مهم‌تر نتیجه گیریش از آن “حقایق” معکوس و وارونه است!

بله این رفرمییست تصویری از حقایق تاریخی ارائه می‌دهد و تلاش می‌کند در همه آن موارد نتایج معکوسی بگیرد… زیباکلام ( که زشت کلام باید لقبش داد!) رژیم شاه را دیکتاتور نمی‌داند… و می‌گوید سیاست‌های اقتصادی‌اش درست بود، می‌گوید اصلاحات ارضی‌اش درست بود، فولاد سازیش درست پتروشیمی‌اش درست بود، کشیدن راه‌آهن تهران مشهد درست بود! اصلاحات ارضی که بهترین زمین‌ها را از چنگ بقیه درآورد و به خاندان پهلوی اعطا نمود… برخی فئودال‌ها را کنار گذاشت اما رژیمش نماینده ملاکان و زمین‌داران بزرگ و بورژوازی وابسته به آمریکا بود را همه‌کاره کرد!

 مشکل زشت کلام این است که در زمان شاه آزادی‌های سیاسی نبود؟ آزادی مطبوعات، آزادی زندانیان سیاسی و آزادی وزارت دادگستری و قضایی و غیره! چرا نبود؟ شاه چگونه سرکار آمد؟ آمریکا به چه قیمتی کودتا کرد، حکومت ملی دکتر مصدق را ساقط کرد و شاه را سرکار آورد؟ ساواک برای چه به وجود آمد؟ چرا شاه مشت آهنین را بر جامعه اعمال و تحکیم کرد؟

مشکل نسل هشتاد نیست بلکه مشکل نظام سرمایه‌داری جمهوری اسلامی غالب بر ایران و اصلاح‌طلبان ( و البته اصولگرایان و بیت ولی وقیح) هستند که ۴۵ سال با جهل و خرافات نگذاشته است دهه هشتادی به‌طور علمی فکر کند؛ بسیاری‌شان هنوز به نیروی خود ایمان ندارند و کم‌کم به‌طور نسبی دارند متوجه می‌شوند که سران این نظام توانستند جهل مذهبی را برای مدت‌ها که هر چه خدا بخواهد همان می‌شود بر دهه هشتادی‌ها و نودی‌ها غالب نمودند، اما کارکرد این نظام با منافع اکثریت شهروندان در تضاد خصمانه است که تحت این نظام قابل‌دسترسی نیست! و بله نسل جوان کینه‌دارند … کینه‌اش تا حدی درست است چون آینده‌ای در این نظام برای خود متصور نیست، این نسلی است که علیه هیولای هفت دست و پای جمهوری اسلامی مستبد مذهبی که امثال زیباکلام از مؤسسان و بنیان‌گذاران آن هستند و بر استمرار عمر ننگینش افزودند و هم و باز امروز در شرایط کنونی با پریشان‌گویی و پیچاندن حقیقت عینی (ضرورت مقابل ما که حلش همچون واژگونی سدی  به‌ظاهر “گنبد آهنین بزرگ دفاعی” که نیاز است با دادن کمترین شمار تلفات و هزینه آن را از صفحه جهان پاک و به زباله‌دان تاریخ فرستاد. نظامی ضد مردمی و دیکتاتور مذهبی همچون هیولایی خطرناک خون‌آشام در جامعه به بلای جان، شرافت و کرامت انسانی اکثریت توده‌های تحت ستم ایران تبدیل‌شده  است). سران جانی این نظام را امثال زیباکلام  و البته مهدی نصیری  سردبیر و مدیرمسئول سابق روزنامه کیهان( با دستور و حکم ولی وقیحش خامنه‌ای انتخاب و مغز متفکر کیهان شد- ۱۳۶۷ تا ۱۳۷۳-  که با کارهای فرهنگ سیاسی ویژه برای تحکیم پایه فرهنگ مسلط و غالب جهل و خرافات مذهبی بر جامعه آن را برای نظام جمهوری اسلامی را فرموله  و تجویز نمود و بنابراین به تحکیم و استمرار عمر نظام شرور هیولایی جمهوری اسلامی خدمات “شایانی” کردند.). امثال این افراد طی ۴۵ سال آن‌قدر بر قوت پایه‌های فرهنگی و اقتصاد سیاسی این نظام تأثیر به سزایی داشته‌اند (درعین‌حال به جهت‌گیری این نظام مرزبندی‌های مشخصی دارد اما شالوده‌اش بر اعمال ستمگری توتالی‌تری بر شهروندان بناشده است) می‌خواهد ما را به بیراهه‌ای رهنمون کند و بکشاند که  آن خوش یکی از افرادی است از طبقات ستمگر نوکیسه که در یک اتحاد نامیمون برای کسب قدرت خیز برداشته است و در پشت پرده با اساس یک راهکار و سیاست راهبردی باهم متحدالکلام و متفق‌القول شده‌اند به هم با نان قرض دادن چاپلوسانه و چندش‌آور دارند یک ملودی را می‌سرایند! که همه روی نیم پهلوی به‌عنوان یک اسب شرط‌بندی کرده‌اند که هدفشان بازنده کردن اکثریت شهروندان تحت ستم ایران و به‌ویژه اکثریت قشر تحتانی زیرخط مرگ ( طبقه پرولتاریا) است! دقیقاً هدفشان شرط‌بندی روی اسب منسوخ و بازنده تاریخی منتظرالسطنه پهلوی است که شکست مفتضحانه دیگری را دوباره بر ما تحمیل کنند روز از نو و روزی از نو برای طبقه ستمگر نوکسیه ای که منافعش را بر ما تحمیل کند؛ منافع آن‌ها در تضاد با منافع اساسی و هدف نهایی درازمدت ما برای پایان دادن بر(محو) هرگونه ستم طبقاتی و جنسی و استثمار فرد از فرد است! بنابراین نیاز مبرم ما به چنگ گرفتن شیوه و رویکرد علمی کشف حقیقت عینی (ضرورت!) پیش روی ما هست که طبق آن بتوانیم سره را از ناسره تشخیص بدهیم و از افتادن به بیراهه‌های و تکرار شکست بپرهیزیم و به‌طور علمی قدم‌های محکم و استواری در شاهراه جاده ظفرمند برداریم.

https://www.instagram.com/reel/C7BQGA2pGky/?igsh=MWU1MnI1bmFzOHRxdg

اگر بخشی از نسل جوان می‌خواهد که با رویکرد غیرعلمی و ایدآلیستی غیرقابل حصول بر اساس کینه و نفرت “انقلاب” کند و جامعه‌ای را بنا نماید که در آن بالایی‌های جانی، شرور، بی‌رحم و اختلاسگر پایین بیاورند و پائینی‌ها بی‌چیز در آن جامعه بر بالای هرم قدرت سیاسی برسند که در آن “عدالت” و “مساوات” برای همه باشد، این به آزادی و رهایی واقعی جامعه ختم نمی‌شود بلکه از نادانی و ندانستن و به خاطر به کار نبردن شیوه و رویکرد علمی برای ساختن یک انقلاب واقعی است…  این به راهکار زیباکلام‌ها پا داده و ختم می‌شود! و این راهکار علمی  را آقایان زیباکلام، مهدی نصیری و نیم پهلوی‌ها و بقیه شرکا نمی‌توانند به میلیون‌ها نفر از ستم‌کشان جوان و پیر جامعه بیاموزند، زیرا با پرهیز از توهم  و ذهنی‌گرایی غیرواقعی “کاچی به از هیچی” آن‌ها خواهان شورت کات (میانبر) زدن و ساختن هیولا و جهنم “نوین” دیگری با اتکا به قدرت‌های بزرگ غرب هستند. آن‌ها با به اسارت و به برده گرفتن ما در راهی “نوین” و “معجزه گرانه” خلاصی از جهنم و هیولای جمهوری اسلامی وعده می‌دهند، این آقایان در منبرداری هفت‌خط‌اند می‌خواهند به ما اکثریت توده‌های تحت ستم ایران برای پایه‌گذاری اصل و اساس یک نظام سرمایه‌داری که به ابقای سیستم برده‌داری نوین کارمزدی استثمارگرانه و ستمگرانه برای “اعطای دمکراسی” بر اساس منشور “حقوق بشر” سازمان ملل باشد را تحمیل کند. این وظیفه ما کمونیست‌های انقلابی معتقد به سنتز نوین کمونیسم هست که بر شیوه و رویکرد علمی برای ساختن یک جنبش برای انقلابی واقعی که بر درک همه‌جانبه و عمیق( و نه سطحی) حقیقت عینی پیش رو  استوار و بنا گذاشته‌شده باشد، تأکید ضروری کنیم و با انواع راهکارها و جهت‌گیری‌های ناصحیح غیرعلمی ( و ضدانقلابی) مبارزه نماییم و با اتکا به رویکرد علمی در افشای دیدگاه و جهت‌گیری شوم آن‌ها بپردازیم و بیهوده بودن و بطلان آن را برای ستم‌کشان ثابت نماییم.

در کل، لب مطلب و رمز کلمه زیباکلام در این صحبتش به دست آوردن دمکراسی است! بر آن دسته از دهه پنجاهی‌ها (شیرین عبادی  و عبدالکریم لاهیجی و عباس میلانی… ) زوم می‌کند و تلاش می‌کند از همه این شیادان سیاسی برای دهه هشتادی‌ها الگو بسازد؛ مانند خودش که مزدور جمهوری اسلامی و جیبش پر است و صدایش از جای گرم بلند می‌شود! بقیه آن‌ها به مزدوری بیگانه تبدیل شدند و به آب و مالی در خارج کشور رسیده‌اند! میلانی با نوشتن کتاب درباره رژیم شاه پول‌های کلانی از دولت آمریکا می‌گیرد و همین‌طور خانم عبادی و بقیه‌شان!) همه این افراد طرفدار دمکراسی آمریکا و رژیم شاه هستند! همان دمکراسی که در ویتنام ،عراق و غزه شاهدش بوده و هستیم! توگویی فقط این آقایان تنها افراد و نمایندگان دهه پنجاهی بودند و کمونیست‌ها وجود نداشتند! بله، می‌دانیم که شما بخشی از نماینده ویژه و ممتاز غالب در همراهی با خمینی برای تأسیس جمهوری اسلامی و ولایت شرور فقیه بودید!

زیباکلام‌ها به آمریکا انتقادی ندارد و شاه را دست‌نشانده امپریالیسم آمریکا و یک دیکتاتور مستبد سرسپرده نمی‌داند… می‌گویند “اعلیحضرت” دیکتاتور نبود، چه کسی می‌گوید دیکتاتور بود”؟ “اعلیحضرت” ایشان می‌خواست ما مانند گله‌ای سربه‌زیر برای رسیدن به “دروازه‌های تمدن بزرگ رهبری کند”!  این‌ها در دامان سران آخوند جمهوری اسلامی پرورش‌یافته‌اند، دروغ‌گویی و فریب دادن توده های ستمکش را ۴۵ سال تمرین و اعمال کرده‌اند، در این کار هفت‌خط روزگارند و در روز روشن دروغ می‌گویند و می‌خواهند سر ما را شیره بمالند!

آری ما حقیقت عینی را می‌دانیم؛ در دوران دهه ۵۰ شمسی یا  ۷۰ میلادی آمریکا در حالت دفاعی بود، در حال فرار از مبارزات آزادی‌بخش ملل تحت ستم برای رهایی از چنگ نظام سرمایه داری-امپریالیسم، آمریکا به‌عنوان سرکرده و ابرقدرت جهان زیر مشت و لگد مبارزات پرشور خلق‌های سراسر جهان در آمریکا لاتین، آسیا و آفریقا و فلسطین بود، توده‌ها در حالت تهاجم فعالانه بر نظام سرمایه داری-امپریالیستی جهانی به رهبری پدرخوانده‌شان دولت آمریکا بودند! دانشجویان در مخالفت با جنگ ویتنام بپا خواستند و آنچه مائو تسه دون می‌گفت را قبول کرده و تکرار می‌کردند که گفت:

«امپریالیسم آمریکا، که مانند یک هیولای بزرگ به نظر می‌رسد، در اصل یک ببر کاغذی است، در حال حاضر در تلاطم مبارزه در بستر مرگ است. در دنیای امروز درواقع چه کسی از چه کسی می‌ترسد؟ این خلق‌های ویتنام، خلق‌های لائوس، حلق کامبوج، و خلق فلسطین، خلق‌های عرب یا مردم کشورهای دیگر نیستید که از امپریالیسم آمریکا می‌ترسند؛ بلکه آن امپریالیسم آمریکا است که از خلق‌های جهان می‌ترسد. او به‌صرف خش‌خش برگ‌ها در باد هم وحشت‌زده می‌شود. حقایق بی‌حدوحصر ثابت کند که یک مبارزه عادلانه از حمایت گسترده‌ای برخوردار است درحالی‌که یک رویکرد ناعادلانه حمایت اندکی می‌یابد. یک ملت ضعیف می‌تواند نیروی قوی را شکست دهد، یک ملت کوچک می‌تواند یک نیروی بزرگ را شکست دهد. مردم یک کشور کوچک مطمئناً می‌تواند تجاوز توسط یک کشور بزرگ را شکست دهند، اگر آن‌ها جرت کنند و مبارزه‌شان را سازمان دهند، و جرت کنند که مسلح شوند و سرنوشت کشور خود را به دست خویش ورق زنند. این‌یک قانون تاریخی است. خلق‌های سراسر جهان، متحد شوید و متجاوزین آمریکا و سگان زنجیرش را شکست دهید. “مائو تسه دون: ۲۳ مه ۱۹۷۰

اما در شرایط کنونی(حقیقت عینی) حاکم برجهان امپریالیسم آمریکا درحالی‌که در حال از دست دادن قدرت بلامنازعش هست اما همچنان سیاست کلی بر نظم جهان را تعیین و اعمال می‌کند و در حالت دفاعی نیست بلکه بنا بر ضرورتی که پیش رویش هست در حالت تهاجمی با اتکا به جنگ‌سالاری و ستمگری شرورانه و ریختن خون میلیون‌ها از توده‌های ستم‌کش جهان است! از خونریزی ابایی ندارد و به آن را با هزار توجیه برای “دفاع از دمکراسی و آزادی” امپریالیستی عملی می‌کند! اما ما تصمیم گرفته‌ایم که برخلاف امثال زشت کلام‌ها به قدرت حاکم برجهان (نظام سرمایه داری-امپریالیستی به رهبری دولت آمریکا) تسلیم نشویم  و با داستان‌سرایی‌های مضحک و سنار و سه شاهی همراه نشویم و فرجام خویش و نسل‌های آینده که در آینده ما را زیر ذره‌بین تاریخ قرار می‌دهند، به آن‌ها نسپاریم!

حقوق بشر آمریکایی و امپریالیستهای مرتجع به یک مفهوم واقعی تاریخی یعنی کشتار مردم ویتنام، کره، اندونزی، فلسطین، افغانستان، یمن، عراق، اکوادور، هائیتی، شیلی، آرژانتین، یوگسلاوی، لیبی و…….

فقط احمقها فریب حقوق بشر و دموکراسی آمریکایی را میخورند. فجایع زندانهای ایران ( در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲)، کودتای اندونزی و کودتای آمریکا در شیلی ( ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳)، زندانهای گوانتانامو و ابوغریب و هزاران زندان مخفی در سراسر جهان هنوز در جریانست. اگر امپریالیستهای آمریکا کوچکترین تعهدی به اجرای حقوق بشر میداشتند، مرتجعترین و قانون شکنترین و آدمکشترین رژیم های ضد مردمی جهان وابسته و همبسته با آمریکا نبودند. حقوق بشر راستین یعنی برپایی نظامی سوسیالیستی نوین از طریق انقلاب کمونیستی.

درک حقیقت ما را به آزادی و رهایی واقعی می‌رساند و به گام برداشتن در  شاهراه ظفرمند سوق می‌دهد. عدم درک حقیقت ما را بیراهه، به تصمیمات عجولانه و به دنباله‌روی راست روانه و به دنبالچه تبدیل‌شدن از اصلاح‌طلبان مکار  با وحدت شومشان با  شازده حتی به چپ‌روی کودکانه درگرفتن انتقام به بیراهه و شکست می‌کشاند.

زیباکلام طرفدار حقیقت نیست و دروغ می‌گوید… او بالای منبر رفته و آیه‌های شیطانی تازه‌ای می‌سراید! او می‌گوید ما طرفدار براندازی شاه بودیم و اشتباه کردیم و همین جمع‌بندی را می‌خواهد به نسل دهه هشتاد بدهد…. می‌گوید نسل دهه هشتاد باید کینه و نفرتش از امثال ایشان را کنار بگذار و گوش‌به‌فرمان این آقایان هفت‌خط باشند تا به جهنم دیگری رهسپار شوند. او تلاش مضاعفی می‌کند که حقیقت را بپیچاند و ما را از درک عمیق آن محروم کند. او نه‌تنها بر چشم  دهه هشتادی‌ها بلکه بر چشم اکثریت شهروندان ستبر ایران خاک می‌پاشد که ضرورت و حقیقت عینی نبینند و راه رفرم و اصلاح‌طلبی را برای “گذار از جمهوری اسلامی” بر اساس “دمکراسی” موردنظر ایشان انتخاب کنند و همچون ایشان به رکاب زدن و به خط شدن به پشت قدرت حاکم برجهان (قدرت‌های بزرگ غرب به رهبری امریکا) “همت” گمارند و از براندازی و سرنگونی این نظام در یک انقلاب واقعی با شرکت میلیون‌ها نفر  دست‌بردارند!!!

 از رفقا دعوت می‌شود در این بحث که با آینده ما ارتباط دارد خلاقانه و با دید منتقدانه رادیکال و به ریشه‌ها رفتن  و جهت‌گیری انقلابی با شیوه و رویکرد علمی شرکت…  این نیاز عاجل و مبرم در مقابل همه ما هست.

رفقا برای درک خطر ولی همچنین فرصت‌های نایاب اوضاع کنونی پیش روی ما  به این ویدیو مهدی نصیری در یوتیوب هم حتماً گوش کنید:

این افراد بدذات که دستشان تا آرنج به خون هزاران نفر از ستمدیدگان ایران از اعدام‌های دهه ۶۰ که هزاران نفر از مخالفین کمونیست وغیرکمونیست را به چوبه دار کشیدند تا مبارزان کف خیابان که برای عدالت و برابری دست به قیام زدند در شرایط کنونی برای ما آیه‌های شیطانی و مأیوس‌کننده “فروپاشی از درون جمهوری اسلامی” را با پیچاندن حقیقت عینی (دروغ‌گویی‌های مکرر) ساز و کوک کرده‌اند و فکر می‌کنند حافظه تاریخی ما آن‌قدر ضعیف است که با راهکارهای این شیادان هفت‌خط و البته بخشی از گروه مخالف که به انقلاب توده‌های تحت ستم دهه‌ها است که پشت کرده‌اند، و به نیروی انقلابی لایزالشان اعتقادی ندارند و صحبت‌های این جانیان بی‌رحم را در محافلشان بازتاب می‌دهند، آن‌ها همراه می‌شویم و خود را ازلحاظ ذهنی و آمادگی سیاسی، تشکیلاتی کیش‌ومات می‌کنیم و به آن‌ها فرصت برای پیشبرد اهداف ضدانقلابی‌شان را خواهیم داد! نه خیر، ما هرگز چنین نخواهیم کرد و به آن‌ها فرصت “فروپاشی از درون” را نخواهیم داد، زیرا این واقعاً راهکاری است ضدانقلابی برای نگه‌داشتن کمونیست‌های انقلابی در حاشیه که به اوضاع به‌طور پاسیویستی برخورد کنند و  این آقایان یک‌بار دیگر در قوام بخشیدن به پایه‌های سست شده نظام جمهوری اسلامی یک دهه دیگر با نفوذ کردن در جنبش خدمت کنند و مانع سرنگونی‌اش شوند!

*مهدی نصیری، مدیرمسئول پیشین روزنامه کیهان و کنشگر سیاسی – گفت‌وگوی ویژه

https://www.youtube.com/watch?v=1JVOFVkyLW8

گروه کمونیست‌های انقلابی سنتز نوین کمونیسم در ایران

۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

 در سال ۱۹۶۸ دانشجویان دانشگاه کلمبیا در نیویورک را در مخالفت با جنگ ویتنام و قتل عام مردم ستمکش آن کشور به ویژه کمونیستها ساختمان هامیلتون اشغال کردند!

به عکس مائو تسه دون که در این اعتراض بالا رفته است توجه کنید…

آنچه مائو می گفت در سراسر جهان پرطرفدار بود و از آن حمایت میشد…

“امپریالیسم آمریکا ببر کاغذی است.” مائو تسه دون